یادی از یار و مرد ی از جنس تاریخ جاودانه و ماندگار و باشکوه و سرفراز ایران زمین

یادی از یار و مرد ی  از جنس تاریخ جاودانه و ماندگار و باشکوه و سرفراز ایران زمین

جمعه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۳

خجسته و فرخنده باد نوروز جمشيدی ـ فروزان باد آذر اهورايی



خجسته و فرخنده باد نوروز جمشيدی ـ فروزان باد آذر اهورايی
فرا رسيدن سبزی وشکوه جلوه ايرانی بر ايرانيان و پاکان جهان
شادباش می گوئيم.به اميد اهتزازپرچم باستانی شير خورشيد
نشان ايران زمين در سال ۸۴ و دفع رژيم نانجيب و بيگانه ملايی
آريو سراجی
بزودی سلسله مقالاتی در ارتباط باالگوی بی بديل مردانگی و آزادگی
بابک بزرگ را و جنايت ديگر رژيم در تخريب آثار ملی و جهانی قلعه بابک که
نماد مبارزه مردم ايران در برا بر اعراب مسلمانان متجاوز و نيز ياد آور شکست
وقيحانه مسلمانان ميباشد را در وبلاگ خواهيم نوشت.
اما سال جديد بد نيست يک خاطره شاد از دوران اسارت خود به دست
دژخيمان رژيم ملائی در سال ۸۲ را جهت انبساط خاطر ياران بازگونمايم.
بعد از سپری کردن انفرادی در اطلاعات تبريز به زندان تبريز روانه شديم
و در آنجا منظره عجيبی مشاهده کردم چرا که دو نفر زندانيان سياسی
کمتر از ۱۷ سال داشتند !!!! و پدر يکی از پسر های جوان نيز به تازگی فوت
شده بود بلاخرهروحيه در حد صفر بود!! پرسيدم برای چه دستگير شدين ؟
فقط به جرم ترقه در کردن!!!زير بد ترين شکنجه اطلاعات ناجا قرار گرفته بود
بعد چند روز که بنده در آنجا جا افتادم به فکر گرفتن جشن تولد رسيدن به ۱۷
سالگی اين عزيز گرفتيم؟ کيک ما بيسکويت و شمع ما چوب کبريت روی
بيسکويت !!!ولی همه با روحيه از چند تن اوباش و روسای زندانهم دعوت به
اين مراسم کرديم و يک نمايش با اجازه اين اوباش اجرا کرديم:
يک ملا و چند مامور رژيم و عده ای دانشجو قهرمان اصلی اين داستان بودند
داستان اين نمايش بدين گونه بود که بعد دستگيری چندين تن از دانشجويان
در زندان بخاطر شرايط غير قابل تحمل و شکنجه يکی از دانشجويان اعلام
همکاری با رژيم می دهد و به همه می گويد من به راه راست می خواهم
برم!!! همه دوستان با چشم بد به وی نگاه ميکنن وحتی بعضی ها با وی
صحبت هم نمی کنن!!
روز معرفی اين دانشجو به بقيه دوستان وی واينکه چقدر مورد رافت
اسلامی قرار گرفته و بقيه نيز بايستی چنين راهی را پيش بگيرند!!!
بلاخره دانشجوی جوان به روی سکوی سخنرانی درصبحگاه رفته وبعد از
معرفی خود اعلام ميدارد که ديگر حاضر نيست حتی به يک ايرانی و دوستان
خو د خدمت ارائه کند ولی حاضر است شبانه روز در خدمت تمامی ملا ها و
پاسبانها و حاميان رژيم باشد!!!!
ملائی و رئيس زندان به وجد آمده و ضمن تحسين اين جوان شغل و مهارت
وی را میپرسند!!!
جوان در جواب ميگود من غسال و مرده شور
هستم!!!


فرا رسيدن سبزی وشکوه جلوه ايرانی بر ايرانيان و پاکان جهان
شادباش می گوئيم.به اميد اهتزازپرچم باستانی شير خورشيد
نشان ايران زمين در سال ۸۴ و دفع رژيم نانجيب و بيگانه ملايی
آريو سراجی
بزودی سلسله مقالاتی در ارتباط باالگوی بی بديل مردانگی و آزادگی
بابک بزرگ را و جنايت ديگر رژيم در تخريب آثار ملی و جهانی قلعه بابک که
نماد مبارزه مردم ايران در برا بر اعراب مسلمانان متجاوز و نيز ياد آور شکست
وقيحانه مسلمانان ميباشد را در وبلاگ خواهيم نوشت.
اما سال جديد بد نيست يک خاطره شاد از دوران اسارت خود به دست
دژخيمان رژيم ملائی در سال ۸۲ را جهت انبساط خاطر ياران بازگونمايم.
بعد از سپری کردن انفرادی در اطلاعات تبريز به زندان تبريز روانه شديم
و در آنجا منظره عجيبی مشاهده کردم چرا که دو نفر زندانيان سياسی
کمتر از ۱۷ سال داشتند !!!! و پدر يکی از پسر های جوان نيز به تازگی فوت
شده بود بلاخرهروحيه در حد صفر بود!! پرسيدم برای چه دستگير شدين ؟
فقط به جرم ترقه در کردن!!!زير بد ترين شکنجه اطلاعات ناجا قرار گرفته بود
بعد چند روز که بنده در آنجا جا افتادم به فکر گرفتن جشن تولد رسيدن به ۱۷
سالگی اين عزيز گرفتيم؟ کيک ما بيسکويت و شمع ما چوب کبريت روی
بيسکويت !!!ولی همه با روحيه از چند تن اوباش و روسای زندانهم دعوت به
اين مراسم کرديم و يک نمايش با اجازه اين اوباش اجرا کرديم:
يک ملا و چند مامور رژيم و عده ای دانشجو قهرمان اصلی اين داستان بودند
داستان اين نمايش بدين گونه بود که بعد دستگيری چندين تن از دانشجويان
در زندان بخاطر شرايط غير قابل تحمل و شکنجه يکی از دانشجويان اعلام
همکاری با رژيم می دهد و به همه می گويد من به راه راست می خواهم
برم!!! همه دوستان با چشم بد به وی نگاه ميکنن وحتی بعضی ها با وی
صحبت هم نمی کنن!!
روز معرفی اين دانشجو به بقيه دوستان وی واينکه چقدر مورد رافت
اسلامی قرار گرفته و بقيه نيز بايستی چنين راهی را پيش بگيرند!!!
بلاخره دانشجوی جوان به روی سکوی سخنرانی درصبحگاه رفته وبعد از
معرفی خود اعلام ميدارد که ديگر حاضر نيست حتی به يک ايرانی و دوستان
خو د خدمت ارائه کند ولی حاضر است شبانه روز در خدمت تمامی ملا ها و
پاسبانها و حاميان رژيم باشد!!!!
ملائی و رئيس زندان به وجد آمده و ضمن تحسين اين جوان شغل و مهارت
وی را میپرسند!!!
جوان در جواب ميگود من غسال و مرده شور
هستم!!!

هیچ نظری موجود نیست: