یادی از یار و مرد ی از جنس تاریخ جاودانه و ماندگار و باشکوه و سرفراز ایران زمین

یادی از یار و مرد ی  از جنس تاریخ جاودانه و ماندگار و باشکوه و سرفراز ایران زمین

یکشنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۴

شنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۴

آمران قتلها: کابینه امنیتی دولت جدید ایران

با وجود گذشت سه روز از انتشار گزارش "سازمان ديده بان حقوق بشر" در مورد اينکه مصطفی محمدی (وزير کشور ) و اژه ای (وزير اطلاعات) در قتل زندانيان سياسی دست داشته اند هنوز حتی يک روزنامه و يا خبرگزاری جمهوری اسلامی کلمه ای در مورد اين گزارش ننوشته و يا مخابره نکرده اند. جالب است که وقتی "سازمان ديده بان حقوق بشر " وقتی در مورد کشور ديگری بيانيه يا گزارشی منتشر ميکند تمام روزنامه و خبرگزاری های رژيم آن را با آب و تاب پخش ميکنند ولی در اين مورد سکوت کرده اند. از اينها که بگذريم چقدر شرم آور است که جنايتکارانی چنينی با تمام وقاحت صاحب مقام و منصب نيز ميشوند.







پنجشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۴

بستگان قربانيان هواپيمای نظامی ايرانی ميگويند مقامات برغم هشدار خلبان دستور پرواز صادرکرده بودند
همسر يکی از قربانيان ميگويد شوهرش با تلفن دستی همراه خود به او خبر داده بود که هواپيما سه ساعت روی باند فرودگاه منتظر تعويض خلبانی است که هواپيما را برای پرواز سالم تشخيص نداده است. در ايران، بستگان سرنشينان يک هواپيمای نظامی که روز سه شنبه در جريان سقوط هواپيما در تهران کشته شدند، ميگويند دستور پرواز هواپيما به رغم هشدارهای خلبان که از وجود نقص فنی در هواپيما حکايت داشت، توسط مقامات صادر شده بود. روزنامه همشهری اظهارات همسر يکی از قربانيان را نقل ميکند که گفته است هواپيمای " سی – 130 " سرنگون شده ،روز سه شنبه قرِيب سه ساعت روی باند فرودگاه بود زيرا خلبان حاضر به پرواز نميشد. همسر اين مسافر کشته شده ميگويد شوهرش با تلفن دستی همراه خود بعدا از داخل هواپيما به او خبر داد که خلبان را عوض کرده اند. يک مقام روزنامه شرق نيز، ضمن تائيد گزارشی که اين زن داده است به بخش فارسی صدای آمريکا گفت به او نيز از طريق تلفن دستی خبر داده شده بود که هواپيما در انتظار تعويض خلبان روی باند منتظر است. ارتش ضمن تکذيب اين اتهامات از دستور دولت برای انجام تحقيقات خبر داده است. هواپيما ، حوالی ظهر سه شنبه ، به فاصله چند دقيقه پس از برخاستن از فرودگاه مهرآباد ، به يک ساختمان ده طبقه خورد، و نود و چهار سرنشين آن ، همراه با بيست و دو نفر ديگر در محل سقوط کشته شدند

شنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۴

گزارش هيئت تحقيق و تفحص:

RoboCounter: free web counter

گزارش هيئت تحقيق و تفحص:

بدنبال انتشار فيلم جنجالی اظهارات احمدی نژاد در مورد سفرش به نيويورک، کميته حقيقت ياب متشکل از تعدادی
آدمهای درست و حسابی مامور شدند تا در اين مورد تحقيق و تفحص کنند و با شاهدان عينی اين ماجرا گفتگو کرده
و نتيجه را گزارش کنند. لذا با طرح سوال زير نظرات چند نفر از شاهدان عينی را جويا شدند:
- ميدونيد که رئيس جمهور محبوب ما در مورد سفرش به سازمان ملل يه حرفهايی زده که ما نميدونيم راست ميگه
يا شر و ورّه. لطفا شما که از نزديک شاهد ماجرا بوديد نظرتان رو بفرماييد

حاج آقا کوفی عنان: صددر صد راست ميگه. بحضرت عباس راست ميگه. اين تن بميره راست ميگه. چرا شم
ا
بهتان ميزنين به اون زبان بسته. من خودم شاهد بودم. خودم ديدم که موقع صحبتهای احمدی نژاد هيچ کس از جايش
تکون نميخورد. آخه ميدونيد هربار که يه نفر ميره پشت تريبون سازمان ملل سخنرانی کنه، بقيه سران کشورها
مرتب شلوغ ميکنن و از سر و کول هم بالا ميرن. پاکن و مدادتراش همديگه رو برميدارن. گوش بغل دستی شون
رو می پيچونن. با هم کشتی ميگيرن و گاهی دعوا ميکنن. يه بار هم زدند لوله بخاری نفتی سازمان ملل افتاد توی
صحن اجلاس. خلاصه خيلی شيطونی ميکنن ولی اين دفعه که رئيس جمهور محبوب شما صحبت ميکرد همه ساکت و
آروم بودند. کسی انگشت توی دماغش نميکرد. همه محو جمال زيبای يوسف گمگشته شون شده بودند. بعضی ها
هم از فرط محو شدن در زيبايی و خوش تیپی اين مرد در حالی که ميخواستند ميوه را با کارد ميوه خوری پوست
بکنند دست خودشون را بريدند و راهی بيمارستان شدند و هنوز هم در اونجا بستری اند.

برادر بسیجی تونی بلر: خيلی مخلصتم احمدی نژاد جون. تو منو از گمراهی بيرون آوردی. يه عمر مسيحی بودم و
مثل حيوان فساد ميکردم. ديگه توبه کردم. ديگه آدم شدم. خدا از سر تقصيرات ما بگذره. من همون موقع که چهره
نورانی احمدی نژاد رو ديدم متحول شدم و همانجا فرياد برآوردم: اشهدان لا اله الا الله. شما نميدونين اين مرد چقدر
حرفهای جالبی زد. دعای فرج آقا امام زمان رو توی سازمان ملل خواند.آخ حال کرديم. چند وقت بود اينجوری حالت
معنوی پيدا نکرده بودیم. همان موقع که احمدی نژاد داشت سخنرانی ميکرد و هاله نور دورش را احاطه کرده بود
من با خودم ميگفتم: خدايا قدرتت رو شکر! چی خلق کردی! تو در همه کار توانايی!

بحضرت عباس شاهکار خلقت خداست اين مرد. از اين کس خل تر رو خدا نميتونست خلق کنه. اين خودش نشانه
قدرت خداست والا کی ميتونه اينجوری پشت سرهم زرت و پرت بگه؟ بجای طرح ابتکاری در مورد فعاليتهای هسته
ای دعای توسل بخونه؟

آقاجون! اعجوبه ای است اين مرد. راستش رو بخواهيد تا بحال ما همچين چيزی نديده بوديم. بخاطر همين -
اونجوری حيرت زده شده بوديم و ساکت بوديم
.
شیطان بزرگ جورج دبيليو سی: من در مورد علت تکون نخوردن ديگران اظهار نظری نميکنم ولی مورد خودم رو
ميگم. همين که احمدی نژاد شروع کرد به حرف زدن ، من احساس شديدی به رفتن به دبليو سی(همان مستراح
سابق) پيدا کردم لذا توی يه کاغذ کوچک برای خانوم کاندوم ليزا رايس نوشتم که خانوم اجازه ! ما جيش داريم
ميشه بريم بيرون؟ که متاسفانه فکر ميکرد من بازهم مثل سابق دارم دروغ ميگم و لذا به من اجازه نداد. من هم
نتونستم خودمو کنترل کنم و کاری که نبايد ميشد شد و ديگه من نميتونستم تکون تکون بخورم چون ميترسيدم از
توی شلوارم بريزه بيرون و بقيه فکر کنند که این منم که بوی احمدی نژاد رو ميدم.

avlin bad az rahai

RoboCounter: free web counter
saeededigar ali نسيم siavash hosseein Sadegh Jam degarandish2 جوان مبارز سیامک حجت الاسلام فاکر nasrin ترانه آرمین گيله مرد Hasanagha آينــه kourosh Polad Homayoni مصي arash شبنم golku andisheye_nima meisam كرم دندون افشين ايرانی برون كا hoghooghdan بابك خرمدين Kourosh فرهنگ پارسی iranvij سنگ صبور Afghan LORD mohammadreza amir h.moghadam shooreshi آهو hogoda Soheil Assadi samira Ardeshir Dolat seyedaligeda ایران آزاد توکای باغ آینه Arash Sorx shay spearwort bamdad kami Joacim Blomqvist Human Rights SiAvAsH pegah nonsense dada sootehdel شبح کورش Reza Ali مسعود Ernesto che guevara RaminMolai Alireza Taherpour Khakestarineh Bijan m یک عاشق قدیمی nana Ali zed Mollah in Canada reghbal aira maXoud 1zan moonesetanhaiee KakHiwa sanam Bita Bakhshande ََعلی ahad fartaak mahidoodi

شنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۴

روز مرگ شیطان گجستک !!

روز مرگ شیطان گجستک !!

نا نجیب زاده نی گر دهیر ده سولطان ائده سن شوکتین آرتیرسان مثل سولیمان ائده سن

قاراداشی ازیب قانیینن الوان ائده سن رنگی تغییر تاپار لعل بدخشان اولماز

بلاخره مرگ ونیستی سراغ بت کبیر هم آمد کسی که برای رسیدن به آرزوهای خود سامان و نظم یک ملتی

را با شیادی به باد فنا داد کسی که عقده انتقام چنان چشمایش را کور کرده بود که وقتی بعد مدتی به ایران

برگشته بود اولین محل دیدار وی گورستان بود که وی آرزوی آبادیش را می کشید !! و در مقابل سوال

خبرنگار که نظر وی را درمورد مردم می پرسد با حالت وقیافه عبوس همیشگی خود تنها به کلمه هیچ

بسنده می کند !! البته که نیات باطنی خود را به زبان رانده ولی از طرفی بی سوادی و حماقت وی را بر

همگان آشکار کرد که چگونه کسی متولی و خود را قیم مردم ایران کرده و لابد چه سان حاکمیتی خواهد

داشت و دیدیم و دیدند چگونه وجودی بود!! جزء انتقام و کشتار و اعدام ها و ...غارت اموال مردم ایران

و افروختن آتش جنگ که بیش از یک میلیون ونیم جوان و انسان ایرانی را به ورطه هلاکت رساند و دنیای

را با چهره تروریست دولتی آشنا ساخت و مردم دنیا را به سبب داشتن ملیت خاصی محکوم به مرگ می کرد

و امریکای و اسرائیلی بودن جرم بس سنگینی بنام مرگ داشت که فتوی آن را این پیر مریض می داد

واموال مردم را به نفع طرفداران خود مصادره می کرد و حکم اعدام را برای جوانان زیر بیست سال به

راحتی آب خوردن می داد و هنوز فتوی حکم اعدام دختران باکره روح پاک هر انسان را از یاد آوری

آنها آزرده می شود و صد البته که برای این امام!! بی هویت و بی ریشه و نسب عماد الدین باقی ها و

حجار یان ها دست بکار شده و برای امامشان!! سعی در کسب هویت و نسب می کنند و جالب آنکه نسب وی

را با سه روایت به شیخ صفی و سلسله صفوی نسبت داده غافل از آنکه ( با پوزش از هموطنان و دوست

صمیمی و خرمی اردبیلی من این مطالب صرفا گریبانگیر شیادان و کسانی که با سوء استفاده از احساسات

و باور های پاک مردم سعی در استثمار و بهره برداری از این باور ها به نفع خود نموده اند و مطرح کردن

این مطالب به هیچ وجه قصد اهانت به دلاور مردان و تاریخ سازان اردبیل نیست هدف افشای حقایق و

روشنگری اذهان است و بس و مردم اردبیل در نظر نگارنده مردم سخت کوش و با غیرت وهمیشه ایرانی و

همیشه آذربایجانی و قابل احترام و تقدیر هستند ) نسب خود شیخ صفی و سید بودن وی بر اساس تحقیقات

کلا رد شده چنانچه در کتاب شیخ صفوی وتبارش دروغ بودن سیادت صفویان توسط شادروان کسروی با

ادله و مستندات و تحقیقات رد نموده همانگونه که :" پسر شیخ صفوی صدر الدین که به هوس سیدی افتاده

و بعد از مرگ پدرش وی را به سیدی نمی شناختن با خواب و کوشش مریدان چنین تباری برای خاندان

خویش بسیجیده ... و ثابت نموده از شیخ صفی تا شاه اسماعیل در دویست سال سه دگرکونی اتفاق افتاده

وعبارتند از :

یک: شیخ صفی سید نبوده و نبیرگان او سید شده اند

دوم: شیخ سنی بوده و نبیره او شاه اسماعیل شیعی و سنی کش در آمده شاه اسماعیل ایران را از سنی ها

می پیراست واین در حالی بود که پدرش و نیای وی شیخ صفی سنی بوده اند

سوم : شیخ آذری زبان بوده (شاخه از زبان آذری پهلوی ) ولی بازماندگان او ترکی را پذیرفته اند

با این تحقیقات اگر بر فرض وی از نسب صفویان باشد بدین ترتیب سیادت وی از بین می رود و شیاد بودن

وی نیز دگر بار آشکار می گردد و این در حالی است که اکثر محققان نسب خمینی را هندی می دانند وبنابر

این خاطرات که در اوائل انقلاب از حضور وی در کره ماه و آنهم در حال عبادت و نماز شاید تلاشی از نوع

کسب آبرو و بخشیدن یک چهره مقدس برای خمینی بود و بس . آری انسانها را بخاطر اعمال و رفتار که از

وی بجا مانده سبک سنگین می کنند و شخصیتی را برای هر انسانی تعریف می کنند که یا شایسته تمجید و

تعریف باشد یا ننگ ابدی را همیشه به همرا خود خواهد داشت و اینک این خمینی و اعمال وکنش های وی

در زندگی ننگین اش بوده که بایستی خواننده خود به آن درجه از شناخت و آگاهی برسد که بتواند داوری

شایسته بنماید که آیا مطلا و زرین کردن گور یک شخص می تواند از وی چهره انسانی در بین مردم ترسیم

کند پس معنی شعر بالا می تواند جواب درستی بر این سوال و سوال های دوستان جوان که آنروز ها را

ندیده اند بدهد .

*********************************************************************

اما یک خاطره خودم در آنزمان از خمینی که ادعا می شد در ماه دیده می شود را برایتان تعریف می

کنم : خوب داداش ام در حال فوتبال بازی بود و من هم کنار دروازه ایستاده بودم یکی از دوستان هم

محلی ما که از نیکان است در حال مستی یهو گفت مردم کجا را نگاه می کنن !! که توجه ما را نیز جلب

کرد ما هم طبق همه مردم آسمان را می کاویدیم !! بلاخره این دوست مست ما گفت که کجاست ؟ یهو

حاجی خلیل امین رئوف با یک پس گردنی زدن به این دوست مان گفت وقتی همه میبینند تو هم بایستی

ببینی!!! یاد آوری می کنم یکی از پسران وی بیوک به جرم فدائی اقلیت دستگیر شده بود که پس از چندین

اعتراف که دوستانش را لو داد به مال و منالی رسید و پسر دیگر اش فرمانده سپاه محمد امین رئوف

از جلادان و غارت گران بنام تبریز می باشد که در جریان انقلاب کلیه فرشهای نفیس و اشیاء گرانبهای

استانداری آذربایجانشرقی را به همراه پسران پیر مرد !!و خود ساریخانی کفیل استاندار رژیم غارت کردند.

دوشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۴

دومین بیانیه حزب پان ایرانیست مبنی بر تحریم انتخابات
به نام خداوند جان و خردپاینده ایران
دومین بیانیه حزب پان ایرانیستبه مناسبت تحریم هر نوع انتخابات با حضور حکومت جمهوری اسلامیهم میهن هم زمان با شروع نام نویسی به اصطلاح نامزدی ریاست جمهوری اسلامی، از آنجا که احساس می شود تلاش هایی برای توجیه و تفسیر و مشروعیت دادن به نظام حاکمیت فرقه ای انجام می گیرد تا انتقال حاکمیت را از جمهوری اسلامی به ملت ایران متوقف و مخدوش نمایند، صراحتا اعلام می نماییم:1-هرگونه انتخاباتی با حضور حاکمیت فرقه ای غیر قابل قبول و مردود بوده، در نتیجه تحریم می شود2-رفراندوم(همه پرسی)برای تعیین شکل نظام آینده ایران فقط بعد از جمهوری اسلامی قابل پذیرش استپاینده ایرانشورای عالی رهبری حزب پان ایرانیست23اردیبهشت1383خورشیدیwww.paniranist.org

جمعه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۴

تکرار دوم خرداد دیگر !! قهرمان قصه حاکمان شیاد اینبار معین دامه برکاه!!!

تکرار دوم خرداد دیگر !! قهرمان قصه حاکمان شیاد اینبار معین دامه برکاه!!!

هرجامعه ای از اقشار مختلف با سطح تفکرات متفاوت وحتی سلایق و خواست های گوناگون تشکیل می یابد و در زمانهای مورد نیاز این

قشر ها نقش تعیین کننده و رنگین در چگونگی و نحوه اداره امور کشور داشته و یا همچون نظاره گر بی خاصیت شاهدی بیش نبوده

اند.و اما یک اصل مسلمی وجود دارد وآن اینست که نقش برخی از قشر ها ی مقبولتر از نقش اداره کنندگان حاکم بر کشور تاثیر گذار تر و

مورد پذیرفته تر می باشد.

در سال 1376 زمانی که استعداد ها ی نابالغ سیاسی و تفکرات بکر و خام سیاسی از بستری سر برون آورده بودند که با به سوابق این

رژیم کمتر کسی آن را باور داشت. ایجاب و اقتضای زمانه این خواست را از رژیم می طلبید و هشدار می داد که دیگر نوبت بیداری

اقشار مختلف جامعه بخصوص تحصیلکرده ها و دانشجویان و عامه مردم فرا رسیده دیگر جامعه خواست و طلب تازه ای داشتند و زمان

چلوار به سرها !! به سر آمده و هر طلبی بوی بهاری طبیعت و شکوفائی آرمانها مردم ایران را نوید می داد که بیش از شانزده سال زیر

هجمه لشکر سیاهی به یغما رفته بود. مردم شوقی در سر داشتند که نشانگر رشد نسبی آگاهی سیاسی مردم را می رساند.همه انتظار

حضورمنجی!! برای رهائی و نجات خود ازدست جلا دان رژیم بودند و اما چه سبک بود این رویای رسیدن به دمکراسی مردم ایران و چه

زود گذر بود چنین تلاش پر ثمر!! رژیم با بررسی و شناخت جامعه و مردمان تحت سلطه خود داشته بر این باور رسیده بود که دیر یا زود

بایستی منتظرقیامی از طرف مردم بر علیه زدودن لشکر سیاهی ملاها باشد و از طرفی دیگر با آنهمه سوابق در مورد دخالت مستقیم

و معاونت و همکاری در عملیات های تروریستی در جهان شخصیت ضد انسانی برای رژیم در جامعه جهانی تداعی کرده و مانند کسی که

آلوده به ویروس واگیردار و مهلکی است که جهانیان برای زیستن با یستی از وی بر حذر کرد و از سوی دیگر رژیم نیک به این نتیجه

رسیده بود که توانائی مقابله با اعتراض و شورش همه جانبه مردمی را نداشته و ندارد و وجود اکثریت بالقوه مخالف داخلی و

عکس العمل های دولتهای قدرتمند خارجی در صورت سرکوب علنی مردم توسط رژیم و دادن بهانه مناسب برای دخالت این دولتها در

ایران و نیز روشن شدن این مسله برای حاکمان که وجود چنین مخالفانی در داخل کشور به منزله نشستن بر روی یک بمب ساعتی است و

در صورت جنگ با دول خارجی این بمب حتما منفجر شده و بنیان رژیم ملایان را به خاکستر خواهد نشاند .پس اندیشه ملاها در این بود که

با یک تیر چندین هدف را زده اول اینکه از طرف مردم حداقل در کوتاه زمان آسوده و ایمن باشند و نیزبهانه برای حملات احتمالی خارجی

نداده و یا برای مدتی آن را کنسل کنند و از طرفی دیگر روابط خود را با کشور های اروپائی با تغییر چهره و ارائه یک قالب دیگر از چهره

های خود بهبود بخشد و چندین دلیل ریز و درشت دیگر . اما برای رسیدن به مقصود اول سعی رژیم در رسوخ در بین مردم و از بین بردن

اتحاد احتمالی آنها علیه خود میباشد و برای این منظور دانشگاه ایده آل ترین مکان و فرصت را در اختیار رژیم قرار می داد چرا که قشر

تحصیلکرده جامعه هر خواستی و طلبی داشته باشند بطور سنتی و با توجه به ترکیب مردمی این قشر که از هر طبقه وجود دارد این

مطالبات بصورت مطالبات مردم در آمده و خواست کل جامعه می گردد و بنابراین تطمیع و فریب این قشر از انفجار حتمی ناشی از

اعتراضات مردمی را مهار وهدایت کرده و در جای و زمان مناسبی تخلیه کرده که اصلا آسیبی به رژیم نرساند و حتی در صورت ممکن

سودی نیز عاید رژیم نماید .ارائه چهره های کریه و تکراری و منفور کاندیدا های دور نهم باعث افزایش نارضایتی مردمی شده بود که در

نهایت ممکن است با کمترین عکس العمل مردم یعنی تحریم انتخابات مواجه بشوند . به ناگهان مردی با خنده !!مخصوص و با شکل و

شمایل تکراری !! یکباره ظهور کرد این منجی قائم!!چنان با فریبای دلهای فهم و شعور و تفکرات دانشجویان را ربود که نه تنها در داخل

بلکه در خارج از ایران به مناسبت ظهور این منجی به مردم ایران سیل تبریکات و شاد باش ها سرازیر شد!!! و حتی عده ای ربات وار

بصورت کلیشه ای از اقدامات و محاسن خاتمی ! در رادیو های خارجی سخن رانی ها ایراد کردند. این سید شبیه به خودش!!با آن خنده که

تا بحال از هیچ ملائی مشاهده نشده بود!! این فکر در میان مردم تقویت می کرد که وی فردی خاص و تافته جدا بافته از کل ملایان و رژیم

است !! غافل از اینکه هیچ نگرشی به کارنامه وی به هنگام تصدی وزارت ارشاد در زمان خود بت کبیر !! که ناگفته معلوم است رسیدن

به چنین پستی و مقامی آنهم در زمان آن ملعون !! جز از عهده خواصگان و نور چشمی های رژیم از عهده کسی بر نمی آید . و بیکباره

تبدیل به قهرمان افسانه ای نجات دهنده مردم از دست ملا ها شد ( البته این بزرگترین ضعف گرو های اپوزسیون و مخالف را در عدم

رسیدن به اتفاق و اتحاد در گزینش رهبری واحد برعلیه ملایان را می رساند که این خلاء را به خوبی رژیم درک کرده و از آن چه بهره ها

که نبرده و نمی برد..) و چنان ترفند ملایان گرفت که مطابق با برنامه ریزی آنها!! و مردم ساده دل و پاک اما متاسفانه احساساتی بی

تفکر در عمق مسله شیفته ملائی شده بودند که خود مردم انزجار و تنفر خود را به هر نوعی در موقعیت های مختلف بیان کرده بودند و

اینک دست به دامن این منجی چهاردهم شده بودند ( بعد از خمینی گجستک که سیزدهمین منجی بود ) و دیدیم که این بیگانه عرب نیز

هیچگاه پشت به آرمانها ی هم کیش و هم لباس های خود یعنی دژخیم های رژیم نکرده و حداقل وفاداری را این خوش خنده به رژیم و

دیگر ملا ها در دوران هشت ساله ریاست جمهوری اش به ما آموخت که هرگز به ولی نعمت و فقیه خود اندکی از آن راه عدول نکرد و به

بت صغیر هرگز خیانت نکرد!!و در این اثنا هر بلائی برسر مردم هم بیاید سزوار و لایق آن بودند تا دگر بار از روی احساسات دنباله روی

تصمیمات اخذ شده برایش نباشند.

تشابه داستان معین با خاتمی منهای لباس و ظاهر وی دقیقا ادامه سناریوی موفق فکر خوانی مردم توسط ایادی رژیم در زمان انتخابات

خاتمی است .با توجه به اینکه هر بار اگر رژیم کسی را رد صلاحیت کند مردم به پیروی از احساسات خود و نه بر اساس تعقل بر این باور

خواهند بود که فلا نی لابد مخالف رژیم می باشد و با یاری دلالان که در خارج از کشور هستند بازار گرمی مناسبی برای چهره!! درست

کردن شخصی خاص تلاش می کنند که تاثیرش در افکار مردم بیشتر از رسانه های رژیمی می باشد و اگر این شخص لباس شخصی و به

قول ضرب المثل عامیانه آدم باشد نه ملا!! و از سوی مدتی هم تصدی (در سه دوره )پست وزارت خانه مرتبط با علوم و دانشجویان بر

عهده داشته باشد و اگر طبق برنامه از پیش تعیین شده شعار انتخاباتی خود را بر اساس ایجاد مرکز و دفتر حقوق بشر !! قرار بدهد و

شورای نگهبان با آن اعضای نوجوان و صاحب علم و کرامت اش!! (حالا ملا چی هست که پیر نود ساله آن چه باشد ) به ایشان رد

صلاحیت بدهد و در اجرای پرده دوم نمایش خامنه ای هم مجددا صلاحیت و حیثیت وی را برگرداند!!! ( در صورتی که معین بر فرض

انسان درستکاری هم باشد با توجه به قبول مشروط گزینش وی در اخذ صلاحیت یعنی یک بچه رام و دست آموز که تابع بی چون چرای

بت صغیر!! خامنه ای می باشد پس در این صورت هم مردم انتخاب نکنند بهتر است چرا که انتخاب وی بر عهده رهبر است و رای مردم

نمایش ریاکارانه ای بیش نیست ) دیگر بی چون و چرا مانند دوم خرداد خاتمی مردم را فریفته و انگیزه مبارزه مردم را بر علیه رژیم

اینگونه در توبره کثافت صندوق اخذ رای انتخابات بی ارزش و بی مقدار خواهد نمود.

آری اینک چنین برنامه ریزانی هستند که ابعاد ننگین حکومت قساوت خود را بر ملت ایران و جهانیان سنجیده و دیگر بار با ارائه چهره

تازه ( در کنار چهره های عبوس برخی نظامیان و اطلاعاتی ها وخوب ملا ها که جای خود را دارد !! ) و ظاهر مرتب و نیز استناد به

سوابق دانشگاهی واقعی وی شانس بقای رژیم را اینبار در وجود معین می جویند .

برای مردم بیست وشش سال فرصت خوبی برای سنجیدن و اتخاذ تصمیماتی که در آینده در پیشگاه نوه های خود سر افکنده نشوند.

هموطن با شرکت در جشن شناسنامه های پاک و تحریم انتخابات رژِیم شرافت و انسانیت خود را گرامی بدار

دوشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۴


چرا باید انتخابات رژیم را تحریم کرد؟( لطفا مطالب را بدقت مطالعه فرمائید )



در اکثر ممالک که حکومت آنها با سیستم ریاست جمهوری اداره می شوند معمولا سه نفر خود را از احزاب و

جناحهای سیاسی به کاندیداتوری اعلام آمادگی می کنند و بعد از یک نظر سنجی آماری و رسانه ای از افکار عمومی

و با در نظر گرفتن توانای رقبا وهمچنین چگونگی حمایت صاحبان صنایع و احزاب و اصحاب علم و دانش و از همه

مهمتر با در نظر گرفتن منابع مالی موجود خود که آیا می توانند بطور کامل اطلاع رسانی کرده و از عهده این

هزینه ها بر خواهند آمد یا نه ؟ پس از بررسی این مسایل تصمیم گرفته می شود که به سود یکی از دو رقیب کنار

برود .!!!
با نزدیک شدن به روز نمایش مضحک و تصنعی انتخابات رژیم و موضوع شرم آور انبوه تعداد کاندیداتورها در
محل ثبت نام برای ریاست جمهوری!!! همه حکایت از وضع اسف بار شرایط زندگی در ایران برای اغلب مردم و
نیز ترفند شیطانی رژیم و سود جستن از این موضوع به نحو خود و مردمی جلوه دادن رژیم میباشد.
اما واقعیت دیگری در ماوراء این قضیه هست که :
الف : سوء استفاده از پست و مقام در دوران ننگین 26 ساله رژیم یک پدیده و امر پذیرفته شده بوده و است
وحالا اگر این مقام ریاست جمهوری باشد با لطبع وسوسه خیلی از افراد و کسانی که یا وابسته به رژیم اند و یا
دنبال فرصت مناسبی برای رسیدن به نوائی میباشند به هر طریق راه ورسم غارت و چپاول مال مردم بی هیچ گونه
سوال جوابی باز بوده و میباشد .

ب : مسجل شدن این امر بر اکثر مردم که اداره امور مملکتی همچو ایران رژیم!! با کارگردانی ملا ها چیزی زیاد

سخت و علمی نیست و بقول ما آذری ها(گوز خجه هم می تواند) و فردی کاندیدا تور بر این باور رسیده که توانای و

علم و دانش وی کمتر از کل صاحب منصبان دوران تسلط این رژیم بر ملت نیست بنابر این هرکسی خود را شایسته

تصدی چنین مقامی می داند از طرفی دیگر هیچگونه مدرک تحصیلی یا مدارج عالی دانشگاهی پیش شرط ثبت نام

کاندیداتورها نیست بنابر این هیچ رادع و مانع برای نام نویسی مدعیان ریاست جمهوری نمی باشد و از طرفی

شرایط بد اقتصادی و زندگی بیش از هفتاد درصد جوانان و مردم ایران خود نوعی ترغیب برای جستن راهی برای

فرار و عبور از این شرایط نابسمان اقتصادی بوده و انگیزه بیشتر ثبت نام کنندگان یعنی یکهزار و ده نفر

کاندیداتور را بیشتر نمایان می سازد.

ج: رژیم با علم و آگاهی از اینکه مردم بطور جدی و گسترده این بار انتخابات فرمایشی و نمایشی آنها را تحریم

خواهند نمود و با عدم استقبال مردم وجهه کریه و ضد مردمی و بد منظر رژیم هر چه بیشتر بر جهانیان آشکار

می گردد پس بنابر این با یک ترفند شیطانی خاص ملائی !! و نیز جو حاکم بر جامعه تحت سلطه رژِیم که در بالا

اشاره شد از اکثر طبقات مردم خود را کاندیدای ریاست جمهوری کرده اند که از این کیک غارت ایران! آنها نیز سهیم

شوند و خود حاکمان ظالم نیز ازاین استقبال!!ثبت نام کننده ها تلویحا حمایت کرده اند و علاوه بر آن به واسطه برخی

دلالان رژیم افراد شناخته شده و مردمی را به کژ راه رژیم کشانده تا با استفاده از محبوبیت این اشخاص در بین

جوانان!!! سعی در کشاندن مردم به پای صندوق اخذ رای می باشند ( کاندید شدن ناصر حجازی یعنی به حراج

گذاشتن اعتبار چندین ساله مردمی خود و پشت کردن به مردم ایران بوده) و از طرفی دیگر حضور مردم از طبقات

مختلف در کاندیداتوری ریاست جمهوری این نوید را به رژیم می دهد که با حضور این افراد طبعا خانواده وفامیل و

دوستان و همکاران و هم محله ها و هم روستائی ها و غیره برای پیروز شدن کاندید خود در این انتخابات شرکت

خواهند نمود که این نهایت خواست و آرزوی ملا ها می باشد. که راهی برای خروج خود از این بن بست تحریم و

بایکوت سرتاسری مردم علیه ملا ها بیابند.

داشتن تنوع خواست های یک هزار و ده کاندیدا ریاست جمهوری و اهدافی که هریک از آنها در جستجوی آن

می باشند یکی از نکات ویژه و منحصر بفرد نوع انتخابات در ایران و نیز نشان دهنده نحوه و شرایط زندگانی

افراد تحت تسلط ملا ها و جلا دان دزد حاکم برایران را می رساند ثبت نام افراد بیکار و فاقد شغل و یا زنان بیوه (

اعم از رژیمی و از عامه مردم ) و یا معلم بازنشسته و کاسب دوره گرد و حتی شخصی که سوابق کلاهبرداری

داشته و یا دلال املاک و دختر نوجوان و.. همه اینان برای رسیدن به دو هدف رقابت خود را شروع کرده اند یا

رسیدن به رئیس جمهوری که عملا امکان اش پیدا نخواهد شد و یا با کاندیدا شدن موجبات معروفیت و مطرح شدن

خود وپی آمد آن راه هر گونه باز شدن اقبال خود را برای رسیدن به آمال و موقعیت های مورد آرزو نایل خواهند شد

.!!گروهی دیگر نیز که سگ درگاه!! رژیم هستند و و سرنوشت اینان منفک از سرنوشت و عاقبت رژیم نیست بنابر

این بقاء و دوام رژیم رابطه مستقیم با بقاء و استمرار زندگی این عده داشته و دارد اینان که از بیست و شش سال

قبل شروع به تاراج و چپاول سرمایه های این ملت نموده اند و در این میان از هیچگونه جنایت و پستی در حق این

مردم کوتاهی نکرده اند و عمر خود را در باروری این شجره خبیثه ظلم و جنایت ملائی تباه کرده اند هرگز فرصت

عرض اندام را به غیر از افکار خود نخواهد داد و برای این منظور بایستی در راس قدرت تصمیم گیری قرار گیرند

و تلاش اینان بیشتر از آنست که قبل از خود رقیبان ( دزدان ) دیگر را از نیل به این هدف باز دارند و بدین منظور

حتی برای ایجا د تصور یک وجهه خوشایند و مردم پسند از خود !!! شروع به افشای دله دزدی و رسوائی های

مالی و اخلاقی دیگر رقیبان نیز می کنند. پس هر کسی در فکر رسیدن سریع و بی مانع خود به این مسند بوده اند.

رژیم از طریق آمار گیری ها و نظر سنجی ها رسمی و غیر رسمی از نظرات مردم راجع به وجود رژیم نیک آگاه

هستند و بخصوص بر این نکته واقف می باشند که مردم هر آن منتظر اتفاق نظر بر روی رهبری واحد ضد رژیمی

هستند تا طوفانی به نام صبر مردم ایران خرگاه ظلم و بیداد و جنایت و دزدی و فحشا و فساد رژیم ملائی از بیخ برکند

و شاهد فرو بردن بساط این دژخیمان بیگانه در خود باشند. بدین سان با آگاهی از تحریم قطعی انتخابات توسط مردم
( نظیر انتخابات مجلس هفتم و انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا اخیر که میزان آراء اخذ شده کمتر از

پنج درصد بود و حتی بیشتر سپاهی ها نیز در انتخابات شرکت نکردند) روشنگر این مسله خواهد بود که دیگر زمان

برای رژیم به اتمام رسیده و لذا باید در جستجوی یک ترفندی دیگر برای کشاندن مردم به پای صندوق های اخذ رای

باشند. و در این حال با با بررسی حساسیت های مردم از جمله لباس و نوع پوشش که بتواند نظرات و واکنش های

مردم را برانگیزاند و بدین منظور جنایت کارآنی نظیر ابراهیم یزدی!! با علم به اینکه ممکن است استفاده از کراوات

که به مدت طولانی از طرف رژیم!! منع شده و استفاده کنندگان از کراوات به نوعی مخالفت ضمنی با اصول اولیه

رژیم را می رسانند بنابر این مردم به فکر اینکه این شخص مخالف رژیم !! است نظرات اکثر مخالفان رژیم یعنی

مردم را به خیال خود می تواند جلب کند و در این حال برنده واقعی مجددا رژیم خواهد بود ( چرا که سود جستن از

فرمول دوست دوست من دوست من است) با علم کردن خوش سابقه دیگر!! یعنی ابراهیم یزدی با آن سوابق

تروریستی و غارت اموال مردم که در بنای استحکام و دوام رژیم در اوائل انقلاب نقش اول را عهده دار بود اینک در

نقش متفاوت سعی در مشروعیت و استحکام بخشیدن پیکره بی رمق رژیم دست بکار شده است.

ترفند دیگر رژیم شعاری که ممکن است باعث شود عده ای به خیال رسیدن به این اهداف شعار در انتخابات شرکت

نمایند نظرات اکثر کاندیدا ها در مورد رابطه و برقراری رابطه با امریکا و عدول از اهداف بت کبیر در مورد اسرائیل

و احتمالا برقرار کردن رابطه با این کشور می باشد که شاید در نگاه اول عده ای حتی متاسفانه تحصیلکرده های

دانشگاهی را نیز تحت تاثیر این فریب قرار داده و عدهای را نیز از این طریق به پای صندوق های رای بکشاند .

و عده ای نیز با بازی در نقش سوپاپ اطمینان رژیم(رجوع شود به کتاب جهان عاری از اسلام ج اول تالیف اینجانب)

را بخوبی بازی کرده و سعی دارند اینبار اینان از خامنه ای (ژنرال یه گول ) یک چهره متفاوت و معصوم در نزد مرد

ارائه نمایند و این تصور را در نزد اذهان مردم ایجاد کنند که عامل این همه نابسا مانی و جنایت ودزدی و غارت و

اعدام ها و شکنجه ها و زندانی ها و محرومیت های شهروندان از ابتدائی ترین حقوق شهروندی و جنایت های

محفلی وبدست آوردن مقام اول زندانی کردن روزنامه نگاران در جهان و دیگر جنایات منحصر به ملا ها !! روح

ایشان (یعنی بت صغیر)از این همه بیداد و ظلم بی خبر بوده و جالب آنکه القاء این فکر که ایشان هم مظلوم واقع شده

پس سعی در گدائی آبرو برای این ملا شده . علی اکبر اعلمی و امثال وی که روزگاری پای منبر نشین قاتلان محفلی

مردم تبریز بوده اند و این بار با توجه به نیاز جامعه و خود شیرینی برای ملا ها وقیح !! نقش افشا گر اعمال دله

دزدان هم مرام خود شده و هر از گاهی خبر ها و معلوماتی که خود مردم به واسطه پیشرفت تکنولوژی اطلاعات از

قبل آگاهی دارند و نیز ممکن است به واسطه عظمت و بزرگی دله دزدی وغارتگری اظهرمن الشمس!! و موجبات

واکنش وقیام مردم علیه رژیم شود فورا توسط وی در اینجا و آنجا !! بیان شده و از شدت فشار مردم می کاهد تا

بلکه بتواند یک مصعونیت موقتی به ملا ها بدهد و گاهی نیز به دستور اطلاعات رژیم دم از آذربایجانی بودن و حتی

مثل برخی از شکست خوردگان سیاسی به اشعار آذربایجانی و بخصوص حیدر بابا !! با نفس خود آلوده می کنند.

این شخص که خود از ثروت مردم ایران فقط به بهانه جانباز بودن اش نهایت سوء استفاده را کرده متاسفانه با شعار

های جذاب فریفته و صد البته عده ای نیز ناخواسته با این عامل رژیم ( اعلمی ) هم نوائی کرده و عملا آب در آسیاب

رژیم جنایتکار ریخته!! و ممکن است عده ای هم از این طریق رای و ارزش خود را بی ارزش کنند!! اگر وی قصد

افشاگری دارد چرا فقط از رسوائی مالی که همزاد و با رژیم و اسلام!!!! عجین بوده و از بدیهیات و محسوسات است

بحث میکند؟ چرا از اعدام زن حا مله در تبریز ( خانم آذر رضائی ) وآنهمه اعدام دختران آنهم با آن وضع که( همواره

لعنت خدا بر خمینی گجستک بادا که چنین فتوای را بر طبق نظر اسلام محمد ! داده بود) و یا قتل عام مردم در جنبش

خلق مسلمان در سال 1359 و یا اعدام دانش آموز هفده ساله تبریزی صحبت نمی کند. پس بایستی دانست که این یا

آن یکی شخص رژیم فرقی با هم ندارند و این زمانه است که ملا ها را مجبور می کند تا چهره ها برای فریب دادن

بیشتر مردم تغیر بدهد ولی هرگز آن نهاد باطنی جنایتکار رژیم بی هیچ تغیری ثابت می ماند.

ملا ها با بررسی جامعه ایرانی و آگاهی از خواست های مردم و با توجه به پیشرفت جامعه جهانی که جامعه تحت

ایرانی نیز بدون شک از آن تاثیر پذیر خواهد بود . با برنامه ریزی های که به روز اجرا و اعلام میشود اینبار با

تعیین کردن گزینه انتخاب از پیش برای مردم سعی رژیم در تحریک مردم و به نحوی کشاندن مردم به انتخابات از

این طریق چرا که( گزینه مورد نظر منفورترین چهره رژیم!! رفسنجانی ) مورد تنفر مردم است و برای اینکه وی

موفق نشود به هر گزینه دیگر رژیم تن می دهند یعنی با این ترفند ملا ها مردم را مجبور به انتخاب و تحمل مابین

کثیف وبد تر از کثیف ترین و بد ترین آنها می شوند .

گزینه رفسنجانی علاوه بر آنهمه سوء سابقه غارت گری های کاملا عیان! شده و سوء استفاده از قدرت خانواده

وی در چپاول اموال مردم آنهم با عناوین کسب رضای خدا !! و فضاحت و رسوائی اخلاقی دختر وی !! و از سوی

دیگر حکم دستگیری بین المللی وی به سبب اشتراک و دستور در اقدامات و عملیات ترور!!! اشخاص و مخالفان

رژیم بخصوص از دادگاه میکونوس آلمان و از همه مهمتر بعد از اینهمه فضایل وی!!!که برشمردم سن سال بالای

وی و شایعه حضور وی در یکی از رئوس مافیای جنایت و مواد مخدر !! به نام سیندرلا !! دیگر این شخص نه

در بین مردم جایگاهی داشته و نه حضور وی با آن سن و سال بالای وی و از همه مهمتر پی گرد بین المللی برای

دستگیری وی انتخاب اش را خود بخود منتفی می کند چرا که از لازمه های یک رئیس جمهور سفر های خارجی می

باشد که بنابراین وی نمی تواند برود ( مانند علی اکبر ولایتی و ابراهیم یزدی که مانند ایشان حکم دستگیری

بین المللی از طریق دادگاه لاهه که مسولیت رسیدگی به جنایت های جنگی و جنایت آفرینان در دنیا را دارد فورا اولی

از کاندیداتوری انصراف داده!!) و بدین منظور شاید رفسنجانی نیز با توسل جستن به بهانه پیری به سود قاتل و

جنایت کارحرفه ای دیگر ی نظیر قالیچه باف!! انصراف بدهد .

و به هر طرق ممکن وبا استفاده از انواع حیل اندکی مردم را به پای صندوق های رای کشانده و با توجه به حضور

انبوه کاندیدا تور ها انتخابات را به مرحله دوم کشانده و اگر رژیم مدعی حضور اکثر مردم بشود البته نیز می تواند

قابل توجیه باشد چرا که مدعی می شوند کل آراء مابین انبوه کاندیدا ها تقسیم شده بود و مردم در مرحله دوم به

کاندیدا های راه یافته به دور دوم با شناخت بیشتری رای می دهند !!! و با این ترفند چند صباحی نیز بر عمر خود

اندوخته نمایند !!! که زهی خیال باطلی است.

برای مردم ایران بیست و شش سال فرصتی مناسبی بوده که سره از نا سره و درستکار و پاک را از آلوده و نا پاک

خادم رااز خائین به مردم و انسانیت و بزرگ مردی و ارجمندی را از جنایتکار و تروریست و بی هویت و بیگانه

ملائی و....تشخیص بدهند . کافی است با بررسی کارنامه سرتاسر ننگین و نا پاک و آلوده خون جوانان و انتقام از

مردم شدت و خونریزی و تروریست بودن رژیم را در این سه دهه بررسی کنند بخصوص نسل جوان که فاصله بین

نسل اول و آنها افتاده اینان بایستی سعی کنند تا از تاریخ معاصر و یا بعبارت بهتر از تاریخ روز خود مطلع

شوند آنموقع خود را موظف به انجام اعمالی می شوند که در آینده موجب شرمساری خود در نزد نسل آتی نگردند

(نظیر سال 1357)!!!

پس رای دادن به رژیم یعنی تائید ترور . یعنی تائید اعدام ها . یعنی تائید زندانی کردن جوانان و مردم . یعنی تائید

شکنجه ها . یعنی تائید غارت گری و دزدی های اموال مردم ایران . یعنی تائید از بین بردن صلح و آرامش جهانی

یعنی تائید چهره منفور رژِیم . یعنی تائید دستیابی و استفاده از جنگ افزار های کشتار جمعی و بمب اتمی . یعنی تائید

گرسنگی و بی کاری مردم ایران . یعنی تائید بدبختی ها و آوارگی های نسل بعدی و...و

پس رای دادن به این رژیم :

یک) در درجه اول خیانت به خود وخانواده خود و نسل های بعدی خود می باشد

دوم)خیانت به ملت ایران

سوم ) خیانت به مردم جهان

پس بیاید ارزش خود ( با رای دادن خود)به این شجره خبثه و ملعون ولایت فقیه اسلام! بی ارزش و بی مقدار نکنیم.



هموطن با شرکت در جشن شنا سنا مه های پاک ( که برای اولین بار به ابتکار بنده به سرتا سر دنیا راه یافته)

و عاری از مهر آلودگی شرکت در انتخابات پیوسته ایرانی و سر بلند باشیم.


یوجه هموطن!سنه گوره آزاد لیق سنه گوره آزاد یا شاماق سنه گوره باش اوجا یاشاماق سنه گوره


وقارلی و شانلی یاشاماق و سنه گوره آذربایجانین ائیگیت لرینین آدنینین یئنه دن یاشادماقا گوره

اوز شانلی اویوی (رای وی) بو پئیستیه تورباسینیا (صندوق اخذ رای رژیم) سالماماق گرک.


اونا گوره گل تمیز و پاک کملیکمیزی بو پئیس موهوردن (مهر انتخابات رژیم ) قوریاق
.
اونا گوره گل تمیز و پاک کملیکمیزی بو پئیس موهوردن (مهر انتخابات رژیم ) قوریاق
.

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۴

باز شکافی یک جنایت رژیم!!!!!

باز شکافی یک جنایت رژیم!!!!!


شهریور سال 1383 روستای اوش تپه کردواقع در پنج کیلومتری جنوب غربی شهرستان میاندآوب حادثه دلخراش قتل عام مردم روستای اوش تپه کرد

به صرف و به بهانه داشتن اعتقادات متفاوت با رژیم عملا در زیر هجمه مزدوران جنایتکار رژیم خون پاک و بی گناه حداقل شش نفر خاک پر برکت و

حاصلخیز روستا را رنگ مقدسی داد . این روستا واقع در پنج کیلو متری جنوب غربی شهرستان میاندوآب بعد از پشت سر گذاشتن روستای ابراهیم

نائیب کندی در کنار گذر رودخانه پر بار چغاتی به روستای حاصلخیز و آرام اوش تپه کرد (سه تپه کرد) که یادآور حماسه ها و رشادت های نیاکان و

اجداد آنها است که به ثمره نشسته و اینک نسل کنونی وارث آن گنجینه گرانبها شده اند.

کوچه های کاملا با رعایت اصول معماری نوین روستائی و با تابلو های که هر تازه واردی را راهنمای می کند تا آدرس مورد نظر خود را به آسانی پیدا

کند .محیط روستائی که با الهام گیری از اصول شهر نشینی مطابقت کامل داشته وحتی در برخی موارد از برخی شهر های بظاهر بزرگ!!از لحاظ وسعت

مقررات و اصول شهری پیشرفته دارد. در هر کوچه چندین سطل آشغالی که با پلاستیک های پوشیده شده . در قسمتی اصلی از روستا محل عبادتگاه

این مردم به نام جمع خانا(جمع خانه) قرار گرفته است.

این مرتبه دوم است که بنده به این روستا می آیم ولی خفقان ناشی از تهدید و ارعاب و تحدید مردم کمتر به کسی اعتماد می کنند تا در مقام پاسخگوئی

به بی نهایت پرسشهای مان باشد. چندین اتومبیل در حال رد شدن هستند من از راننده یکی از این اتومبیل ها درخواست همکاری و یاری برای بیشتر

روشن شدن قضیه دارم .راننده در حالی که با آن صلابت و هیبت روستائی از ماشین پیاده شده به محض شروع سخنانش چنان شکسته می شود که ما

نیز تحت تاثیر عواطف خود قرار می گیریم!!! و در حال پاک کردن اشکهای خود که سعی دارد آنها را از ما پنهان سازد!!! چیزی در زیر لب می گوید که

نامفهوم است !!بلاخره قفل این همه احتیاط را شکسته می گوید از کدام یک آنها بگوئیم از برادر زاده ام که می خواست عروسی کند یا از برادر ام که

شب و روز کار می کرد تا خرج عروسی پسر خود را تهیه کند ؟ آری ملت ما را چه شده است ؟چرا سر در گریبان و دو دستی گوشهایش

راگرفته تا ندای یاری و استمداد هموطن خود و نوع بشر را نشنود که زیر بار مسولیت یاری دادن قرار نگیرد؟؟؟

براستی گناه اینان چیست؟ اهالی این روستا چه گناهی کرده اند ؟

از بیست و شش سال به بعد پس از غصب ایران توسط رژیم جنایتکار ملائی و دزد بی شرم!!! هر روز برای بقای خود ابعاد تازه تری به نوع و نحوه

جنایتکاری خود داده اند تا بلکه بتوانند عطش بی داد و خون ریز ملائی و سفاکی خود را کمی سیراب کنند وبرای این منظوربهره جستن از ابزارکار های

متفاوت و متنوع جهت رسیدن به این امیال شوم و پلشت خود آنی از این نیت سوء خود علیه مردم ایران فرو گذار نبودند.

هر روز به بهانه های سیاست یک رهبر و یک فکر و یک عمل و یک خواسته !!! را در قالب اسلام بت کبیر (خمینی )!! شروع به سرکوب افکار و

تشکل های وسازمانهای که متفاوت با رژیم بوده کرده اند . بت کبیر این گجستک!! تاریخ که همواره در صدد گرفتن انتقام از مردم ایران بوده و این

عقده و کینه نهانی خود را هر بار به نوعی در سخنرانی های خود ناخواسته با ایما واشارت های بیان کرده . بعد از سرکوب احزاب و سازمانها ی

سیاسی مخالف خود( و خالی دیدن میدان عرصه تبادل افکار که برای پویای یک جامعه شرط لازمه واصلی می باشد ) این بار عطش این زالوی سفاک

فروکش نکرده و شروع به تخریب و تحدید سلوک ها و طریقت های که خود از انشعابات شیعه هستند زده و در نماز های جمعه و سخنرانی های به

مناسبت های مختلف همواره شمشیر را از رو بسته و زدن تهمت ها و اتهامات غیر واقعی و حتی غیر اخلاقی به برخی از طریقت های شیعه سعی

وافری در ارائه چهره نامطلوب و چه بسا خطرناک و حتی غیر انسانی و غیر خدائی از این طریقت ها نموده اند!! و این در حالی است که در آمار کل

شیعیان جهان این افراد را جزء شیعه شمرده و به حساب می آورند و با گماردن افراد خبیث چهره و خبیث طینت همانند بت کبیر!! در مراکز شهرستانها

جهت تصدی مسولیت استانی اغلب میدان مناسبی برای جولان دادن این اوباش بوده و اینان نیز از بستن هر نوع افترا و اتهامات و تهمت های ناروای

غیر انسانی و غیر اخلاقی به اهل طریقت ها شیوه نوینی را در ترور شخصیت گروهی و جمعیتی مردمان اهل طریقت بدعت نهاده اند.

اما آذربایجان به واسطه وسعت و تنوع آب و هوائی و اقلیمی بسیار نادر در دنیا باعث جلب و اسکان اکثر اهل علم و فلاسفه و شعرا و اهل عرفان در

خود بوده و سالیان سال این طریقت ها و سلک ها با مردمانی با افکار و اندیشه های متفاوت در جوار همدیگر در صلح و شادی زندگی فرح بخشی را

دارا بودند. اما در این بیست و شش سال از غربت ایران که در بند و اسارت شیطان ملعون گرفتار شده !!! دیوانه! مجنون! قاتل !! و جانی !! ملا حسنی

تا حجه الاسلام های زیر شکمی !!! همه به نوعی در سخنرانی ها و خطبه های خود جماعت اهل حق و طریقت های متنوع اهل حق را به خصوص در

خطه آذربایجان پراکنده و ساکن هستند تهمت ها و اتهامات های را تا آنجای که مغز منجمد شان یاری می داد و نیز نئشه تریاکشان اجازه می داد در حق

این مردم زحمتکش دریغ نمی کردند. گوران لار( گورنلر) یکی از انشعابات چندین گانه معروف شیعه می باشد و طریقت اهل حق آتش بیگی زیر شاخه

این انشعاب هستند و در روستای بنام اوش تپه کرد ساکن هستند.

چنانجه از نام روستا روشن است که روستای دیگری با همین نام اوش تپه دیگری در جوار آنها است که به سبب نیکی ها و رفتار های انسانی اهل

طریقت نام روستای خود به پاس این خوبیها آنها نیز اوش تپه گذاشته اند.

اکثر حملات رژیم در سخنرانی ها و مراسم ها و اعیاد بر علیه این مردم از جانب ملا حسنی دیوانه قاتل و نیز امام جمعه میاندوآب و فرمانده سپاه

پاسداران و فرمانده نیروی انتظامی میاندوآب و...و اوج این حملات زمانی زمانی تشدید می شد که اهالی زحمتکش روستا با زحمات شبانه روزی خود

چنان از نظر اقتصادی و مالی پیشرفت قابل ملاحظه ای در این دهه اخیر کرده اند و موجبات آن شد که اوباش رژیم هم از حرص و حسادت و هم از

اینکه تقویت بنیه مالی اهل حق یعنی پیروز شدن اهل حق و از سوی دیگر با عنایت به اینکه این طریقت هیچگونه تبلیغاتی برای سلک خود نداشته و

ندارند و ولی با درخواست عده ای کثیر از جوانان این منطقه برای وصلت و همچنین حیات اهل این روستا که به ضرب المثل بین مردم این منطقه به

غیرت و تلاش و پولداربودن شده !!!باعث خشم و کینه توزی رژِیمی ها شده بطوری که مدتها قبل از حمله رژیم به اهالی این روستا !! سخنرانی ها

در پادگان میاندوآب و نماز جمعه این شهر که با صراحت تمام اهل طریقت مزبور را متهم به اشتراکی بودن زنان!!!! بین آنها نموده بودند و جوانان

این طریقت که در حال سربازی در پادگان فوق بودند اعتراض خود را نسبت به این اهانت و تهمت ها با انتشار اعلامیه 30 صفحه ای اعلام کرده بودند

به هر حال بعد از ضرب و شتم این عده جوانان در اطلاعات ناجا!! بطوری که کتف بازو و پای چندین نفر از آنها شکسته شده بود و باعث شد که این

مسله در جمع اهل طریقت بررسی و برای حل این مشکل تصمیم به دیدار با مقامات شهر (شورای شهر وامام جمعه و...) تا بلکه از این طریق جلوی

اینهمه اهانت و تهمت گرفته شود و نیز جوانان که در زیر شکنجه هستند آزاد شوند. ولی با تکرار این اهانت ها از سوی امام جمعه میاندوآب به سران

اهل طریقت در دیدار فوق و نیز اشاره به استفتاء از ژنرال یه گول!! : که اهل طریقت را کافر خوانده و درخواست آنها را رد می کنند و نیز شورای شهر

با بی تفاوتی اظهار می دارند که اینگونه مسائل را نبایستی اصلا اهمیت داده و وقت خودشون را تلف کنند!!!!به ناچار مایوس از این جفا کاری رژیم به

روستای خود باز گشتند .

یکی از باز داشت شدگان بنام نصرت محمدی مانند دیگر اهالی روستا فردی زحمت کش و با غیرتی است که از شش بامداد تا نصف شب در مزرعه و

باغ و گاوداری و نیز سخت در تلاش و آماده سازی برای بهره برداری از کارخانه فرآورده های لبنیاتی که روبروی گاوداری قرار دار بوده است و با

احتساب کارگاه تانکر سازی چندین نفر را اشتغال داده بود !!!

نصرت محمدی برای مراسم افتتاح کارخانه فرآورده های لبنیاتی دعوت نامه های را برای امام جمعه و شورای شهر نیز ارسال کرده بود و بعد از این

مردم متوجه حضور غیر عادی یگان ویژه !! در روز های اخیر شده اند و نکته جالب توجه سازمانهای مدعی حقوق بشر!!!!! هر از گاهی آب مشروب

(لوله کشی ) و برق این روستا به جهت زیر فشار قرار دادن مردم قطع می شد ولی این بار قطعی آب و برق بیش از یک روز طول کشیده و نیز مخابرات

( تلفن) کلا قطع شده بود!!! هر کسی از دیگری علت و دلیل این را می پرسید !! بلاخره در روز کشتار مردم بی گناه این روستا!!! بیش از هفتصدو پنجاه

نفر از یگان ویژه و اطلاعات ناجا با اسلحه های نیمه سنگین از قبیل توپ 106 وخمپاره 80 و 60 و آرپی جی بازوکا و تیر بار

سیمونوف و گرینوف و....!!!!به روستا هجوم می آورند و روستائیان ساده دل به خیال اینکه این عملیات مانور است از منازل بیرون آمده و

نظاره گر تلاش جنایت آفرینان بودند !!ابتدا فرمانده نیروی انتظامی از سپاه درخواست اعزام نیروی کمکی می کند آنهم بصورت عاجل ( در حالی که

هنوز اتفاقی نیافتاده بود) !!! سپس بدون هیچ گونه پیش بهانه ای فرمان حمله با توپ 106 و آر پی جی و تیر بار به گاوداری و کارخانه شیر

می دهد جنایتی که تا بحال از هیچ جنایتکاری نمونه آن دیده نشده و نگهبانان کارخانه که فقط یک اسلحه شکاری!! دارا بودند و برای دفاع از خود در

مقابل انبوه جنایت کاران !! و اینچنین نگهبانان کارخانه و گاوداری یعنی شهیدان : 1- سلطانعلی محمدی (پدر) 2- حسین محمدی (پسر سلطانعلی و تازه

داماد) 3 – فریدون محمدی (برادر سلطانعلی و عموی حسین) که در زیر شدت این حملات شهید شدند !!! پس از اینکه مردم بهت زده از این قساوت و

بی رحمی جانیان رژیم به محل حادثه شتافتند و دریافتند که هر آن ممکن است به سوی مردم نیز آتش بگشایند هر کسی به پناهی رفته و هیچ کسی از

چرای این جنایت رژیم خبر نداشت . وقتی مزدوران به گاوداری حمله کرده اند ( آنهم با توپ 106 و ...) حتی یک تکه سنگی نیز به از طرف مقابل

پرتاب نشده بود چرا که برای موقعیت های خاص نظیر دزدی و غیره از چند قلاده سگ و چوب دستی نگهبان و یک اسلحه شکاری زهوار درفته استفاده

می کردند !!! و اینچنین آمادگی نمی تواند در برابر تسلیحات نیمه سنگین و جنگی اسقامتی چندانی داشته باشد ولی شهیدان فوق با رشادت فوق العاده

چندین ساعت مزدوران را از ورود به گاوداری ممانعت کردند.www.khorramiyan.blogspot.com

ساعت ها 5 عصر را نشان می داده و دود ناشی از شلیک سلاحها ی نیمه سنگین همه فضای روستا را پر کرده بود نیروی کمکی سپاه هم رسیده بود و

گویا اینان دنبال جنایت کاران هستند و اصلا اینان کسی را به قتل نرسانده اند !!!!هر کسی که هم می خواست اعتراض کند با چرخش لوله اسلحه تهدید

می شد و بلاخره چندین نفر از سالخوردگان و کسانی که در باغات و مزارع مشغول به کار بودند و حتی خبر حمله رژیم را به روستای خود نمی دانستند

آنها را دستگیر کرده و به مقر نیروی انتظامی می برند فرمانده ملعون نیروی انتظامی در حالی که با بلند گو مردم را تهدید می کرده خواستار تسلیم چند

نفر که اسامی آنها را می خواند و بعد با حالت کاملا عصبانی و تهدید اعلام می کند که در غیر اینصورت برگشته و زنان این افراد را تا زمان تسلیم

شدنشان با خود به اسارت خواهد برد!!! که در این موقع چندین جوان با اعتراض به وی مبنی بر رعایت عفت کلام !! که توسط مزدوران ضمن کتک

دستگیر و آنها نیز روانه زندان می شوند!!! در این موقع حکومت نظامی کامل حکمفرماست کسی حق خروج از خانه خود را ندارد و اگر بیرون بیآید

با تیر می زنند. و در این موقع فرصت مناسبی برای مزدوران و بخصوص فرماندهان و افسران یگان ویژه بدست می آید که با فراغ بالی مشغول شغل

جد و آبادی پاسبانها و ملا ها یعنی دزدی و غارت شدند!!!! اموالی که از گاوداری و تانکر سازی و نیز از کارخانه تازه تاسیس شیر و نیز دو تن از

بزرگان اهل طریقت و.... اما مزدوران پس از ورود به گاوداری و بعد از شکستن !!! گاو صندوق تعدادی بالغ بر پانصد برگ!!! تراول چک و پول نقد

مجموعا به مبلغ 200 میلیون تومان !!! آری دویست میلیون تومان تمام!!! سرقت می کنند و چندین دستگاه کامپیوتر و چند دستگاه پرینتر و تابلو های

برق دستگاه های تولید ماست چکیده و دسته چک و پول نقد چندین دستگاه ژنراتور مولد برق و یک دستگاه اتومبیل سمند صفر کیلومتر که در داخل

کیف آن سیزده میلیون تومان پول نقد و تراول چک!!! و نیز یک دستگاه تراکتور و علاوه بر اینها ضمن اینکه شناور و موتور آب را از ته چاه بیرون

کشیده و پس از نتوانستند با خود به همراه ببرند آتش می زنند که بقایای سوخته آن را بنده خود دیدم!!!

بامداد فردای آنروز در موقع صبحگاه ناجا سه نفر از اهالی روستا که رژیم سخت به دنبال آنها بوده به داخل پادگان نیروی انتظامی رفته و به محض

دیدن این افراد تمام پادگان به سوی آن سه نفر تیر اندازی کرده ولی این سه تن ضمن گرفتن انتقام بیگناهان روستای خود بعد از کلی درگیری به داخل

دفتر فرمانده ملعون نیروی انتظامی میاندوآب رفته و وی را در دفتر کارش به درک واصل می کنند و خود نیز به شهادت می رسند و این سه شهید

عبارتنند از: 1- سیفعلی شیری 2 - وحید شیری فرزند سیفعلی شیری 3- بهروز قاسم زاده

اما در پی شکایت از مزدوران رژیم مبنی بر سرقت اموال اهالی روستا و نیز از گاوداری و کارخانه شیر و تانکر سازی توسط مزدوران یگان ویژه

تعدادی دیگری نیز از اهالی روستا دستگیر می شوند تا اینکه دو فقره از تراول چک های سرقت شده توسط فرمانده و یکی از افسران یگان ویژه به

نامهای :احمد سلطانی و علیرضا معصومی دادگاه سلدوز(مهاباد) مجبور به پذیرش شکوائیه حمید محمدی می شود و قاضی طی حکمی با استناد به مواد

ششصد و شصت و یک و ششصد و شصت و دو ششصد و شصت و هفت (661 و 662 و 667 ) این افراد دزد و سارق و.... دانسته و (قسمت جالب

این حکم) ولی دادگاه با توجه به وضعیت خاص!!!! یگان ویژه دزدان را تبرئه و تنها به جریمه آنهم به نفع رژیم (دولت) نفر اولی را یکصد هزار

تومان و نفر دوم سیصد هزار تومان !!!!محکوم کرد البته آنهم به قسط !!!! با توجه به اعتراف صریح این دو نفر به همراه شصت و سه (63) از

همکاران یعنی دزدان !!!و کشف بیش از چهار صد برگ از تراول چکها که در اختیار دادگاه قرار دادند همه آنها اعلام کردند که این چک ها را در کف

گاوداری پیدا کردند !!!!www.ariuoz.blogspot.com

تمام درب ها و دیوار ها با گلوله و رگبار آتش و انفجارات توپ 106 و آر پی جی و سقف گاوداری با خمپاره های 80 و 60 یاد آور هجوم رژیم صدام

خرمشهر را تداعی می کند!!!!

بعد از اینکه رژیم این شش تن را به شهادت رسانیده بعد از گذشت هشت ماه تا این لحظه از دادن جنازه های این شهیدان معزز به خانواده هایشان

خود داری کرده و این باور ها را تقویت نموده که ممکن است این افراد مجروح شده بودند ( مانند هزاران تن از افراد سازمانهای مجاهدین خلق و

فدائی اقلیت و کمونیست کارگری و... که بعد از چندین سال اسارت اعدام نموده !!! ) و الان در زیر شکنجه های وحشتناک رژیم قرار دارند و اگر هم در

حین شکنجه کشته شوند مشکلی پیش نخواهد آمد چرا که این افراد از قبل خبر کشته شدن آنها داده شده!!!

اهل حق آتش بیگی چه کسانی هستند!!!



اهل حق آتش بیگی یکی از انشعابات شیعه و از شاخه های گورنلر(گوران لار ) هستند که معتقد به قداست و پاکی روح و عمل خود انسان هستند و بر

این باور هستند که انسانها در مواجهه با شر آلوده گناه و دروغ می شود و لذا پرهیز از هر گونه پلیدی و شر را سر لوحه آموزش های اعتقادی خود

دارند و با وسواس خاصی به برخی از میهمانیها می روند چرا که بر این اعتقاد دارند که ممکن است نان و غذای میزبان از راه نا صوابی بدست آمده

باشد . اهل حق آتش بیگی معتقدند وقتی فردی اعتقاد به معصومیت فردی یا ائمه دارد و داشته باشد به معصومیت اعمال و رفتار وی نیز اعتقاد و باور

خواهد داشت و بنابراین رفتار و اعتقاد آن معصوم را همان رفتار خدائی می داند!!!

و یکی از سلوک عرفانی است و معتقد ند اگر کسی بخواهد ایراداتی بر طریقت آنها وارد سازد ما با کمال خرسندی پذیرای آن ایرادات خواهیم بود منتها

بایستی این ایرادات نه از روی تعصب و از مقام برتریت اداری و رسمی باشد بلکه بایستی فرد منتقد فردی با مطالعات و تحقیقات ارزنده و جزء افراد

اهل فن و علم دانش باشد در آنصورت ما قبول ایراد را از وی خواهیم پذیرفت!!!

بطور کلی بیش از پنج (5) میلیون از تیره های مختلف اهل حق و طریقت ها در ایران و در جهان وجود دارد از جمله در ایران : گورنلر – حروفیه-

شاه نعمتی ها و..... و در ترکیه نقش بندی – اوز بندی – علویون و.... و در سوریه و آذربایجان و عراق و نخجوان و هند و پاکستان و نیز به واسطه

زیر فشار قرار بودن این طریقت ها بخصوص در ایران با مهاجرت به سرتاسر دنیا در اکثر نقاط جهان مانند امریکا و استرالیا و کانادا و اروپا از اهل

طریقت ها یافت می شوند.


وضعیت اجتماعی

در مورد وضعیت اجتماعی همواره اهل طریقت ها زیر بدترین شکل تبعیض نژادی و تضیع حقوق خود مواجه بودند که بطور محسوس در زندگی روزمره

با آنها عجین بوده است از جمله ممانعت و مانع تراشی و اینکه حق ندارند!!!! به تحصیلات عالیه و دانشگاهی بپردازند و در استخدام ها بعد از انقلاب

استخدام اهل حق به معلمی و آموزش و پرورش ممنوع می باشد!!! و نیز استخدام در کار های تحقیقاتی و تصاحب پست های حساس و کلیدی برای این

اهل ممنوع است .

نظرات و استفتاء های در مورد اهل حق!!!

در اینجا چند جواب استفتاء از ژنرال یه گول را در مورد اهل حق به نظر تان می رسانم:

سوال :استخدام اهل حق و طریقت ها چه حکمی دارد؟

جواب:کار های خدماتی باشد اشکال ندارد!!!یعنی تبعیض نژادی و قومی ...که منفور ترین وجهه و نیات درونی شخص را هویدا می کند

سوال:نظرتان در مورد اهل حق یا همان علی اللهی ها ؟

جواب: کافر هستند !!!!www.ariuo.mihanblog.com

سوال: نظرتان در مورد دراویش آنهای که علی را خدا نمی دانند ولی از حق و خدا هم جدا نمی دانند ؟

جواب: مشرک هستند!!!!

سوال: در مورد کمک به اماکن عمومی و عبادت گاه های اهل حق (جمع خانه) نظرتان چیست؟www.khorramdin.mihanblog.com

جواب: اجازه ساخت ندارند وحق نوسازی هم ندارند چون مغایر با شر(شرع) اسلام است و در صورت توفیق به تخریب آنها عمل صواب است!!!

جوانان این روستا آمادگی خود را برای احقاق حق خود از رژیم اعلام کردند که بالغ بر یکصد و پنجاه هزار نفر در منطقه میاندوآب هستند ونیز بیش از

یک میلیون نفر در کل ایران را برای این کارزار آماده هستند.


آریو سراجی

جمعه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۸۴

احضار و سركوب دانشجويان و فعالان سياسي

احضار و سركوب دانشجويان و فعالان سياسي
در هفته دوم ارديبهشت
هموطنان
با گراميداشت اول ماه مه روز جهاني كارگر و با درود بر عزم آهنين كارگران مقاوم و قهرمان كه بساط نمايش و طرح و برنامه عمال و كارگزارن رژيم مستبد آخوندي را كه ميخواست بجاي گراميداشت روز كارگركلاهي براي رژيم ورشكسته خودش تهيه كند ، برهم زدند و با شعارهاي خود عليه عاملان استثمار و بهره كشي ميزي كه رفسنجاني چيده بود را بهم ريختند و ثابت كردند كه كارگران و زحمتكشان ميهنمان طي ساليان سركوب و فقر و محروميت هاي وافر اقتصادي-اجتماعي هرگز زير بار ظلم و ستم نخواهند رفت وعليرغم 447 اعتراض و تجمع در سال گذشته همچنان فريادهاي حق طلبانه خود را استمرار خواهند داد.
دانشجويان و روشنفكران انقلابي
اين هفته علاوه بر مراسم گراميداشت11ارديبهشت روزجهاني "كارگر" شاهد تجمع و تحصن3روزه معلمان شريف و آزاده ميهنمان در اعتراض به وضعيت معيشتي و حقوق ناعادلانه اين قشر زحمتكش در مقابل مجلس چپاول آخوندي بوديم.همچنين احضارها و سركوبهاي فعالان سياسي و دانشجويان كه بيلاني از آنها را ذيلا باطلاع شما ميرسانيم:
1.آقايان محمد ملكي،عبدالله مومني،رضا دلبري،علي افشاري،مهدي حبيبي،حاتم قادري بدليل فعاليت و سخنراني ها و درج مطالب عليه نمايش انتخابات رياست جمهوري ،طي اطلاعيه ي منتشر شده توسط وزارت اطلاعات ممنوع السخن شده اند.
2.آقاي بهروز جاويد تهراني از فعالان سياسي جنبش دانشجويي سال78 و زنداني سياسي باسابقه 4.5سال زندان، مجددا باتهام امينت ملي احضار شده است.لازم بذكر است كه ايشان را براي تحت فشار قرار دادن وممانعت از هر گونه فعاليت سياسي بهمراه برادرش كه دانشجويي عادي است احضار كرده اند.
3. آقاي امير حسين حشمت ساران دبير کل "جبهه اتحاد ملي ايران " در زندان گوهردشت کرج پس از گذشت دو ماه از زندان خود هنوز جايي مناسبي براي زندگي ندارد .ايشان در سالني به نام حسينيه در انتهاي سالن 2 که به مساحت 200 متر مي باشددر ميان زندانيان عادي کف خواب و در وضعيت بسيار بدي بسر مي برد. قابل ذکر است در هر سالن سلولهايي انفرادي به مساحت 5 متر مربع وجود دارد در اين سلولها باز است و به مبلغ دويست و پنچاه تا پانصد هزار تومان بين زندانيان خريد و فروش مي شود که سازمان زندانها نيز از اين مو ضوع کاملا اطلاع دارد و دخالتي نمي کند .اکثر ما يحتاج زندانيان با پرداخت پول تهيه مي گردد از جمله مواد شوينده و برگه هاي دولتي و در خواستي که نمونه اي ازآثار خصوصي سازي زندان هاتوسط دولت آخوند خاتمي است.
4. آقاي يوسف عزيزی بنی طرف عضو کانون نويسندگان ايران به محل نامعلومی در اهواز منتقل شد.
5.بنا بر خبر منتشر شده از سوي خانواده آقاي حجت زماني از وابستگان سازمان مجاهدين خلق ايران،شورايعالي كشور رژيم پس از شكنجه هاي مستمر جسمي و روحي ،حكم اعدام وي را تأييد قرار داده است.
6.آقاي محمدرضا نسب عبداللهي از كوشندگان راه آزادي پس از مرخصي موقت پزشكي مجددا به زندان رفسنجان منتقل شده است.لازم بذكر است كه ايشان بدليل نوشتن يك مقاله عليه رهبر پوشالي و ولي فقيه نظام ضداسلامي دستگير و پس از گذشت3ماه عليرغم بيماري قلبي و تنفسي همچنان بلاتكليف در زندان رفسنجان بسر ميبرند.
7. آقاي مهرداد لهراسبي از افراد بازداشت شده در حادثه ي کوي دانشگاه ؛از زندانيان مقاوم در گوهردشت كرج، دچار بيماري شديد پوستي شده و سراسر بدن او را " تاولهاي قرمز" پوشانده است. بنابراخبار دريافتي تا کنون مسئولين زندان هيچ اقدامي را در جهت رسيدگي به وي انجام نداده اند.
8. در پي تحصن نيروهاي فشار و بسيج دانشجوئي، در دانشگاه اروميه به بهانه واهي اردوي فرهنگي-علمي مختلط دانشجويان پس از به آتش كشيدن انجمن دانشجويان اين شهر و تهديد و ارعاب دانشجويان ،خواستار جدا سازي سرويس هاي دانشجويان زن و مرد در دانشگاه اروميه از هم واجراي قوانين جديد مربوط به حجاب اسلامي!!!شدند.
9. آخوند اصلاني ، وكيل حقوقي روزنامه كيهان تهران ، ارگان خبري ولي فقيه ، مدرس حقوق اساسي در دانشكده حقوق دانشگاه تهران هفته گذشته ضمن توهين و هتاكي به دانشجويان اين دانشكده آنها را " مشتي فاحشه كه با 5000 تومان استخدام مي شوند " , خواند. پيشتر ازاين دانشجويان بارها اعتراض خود را نسبت به شيوه تدريس اين آخوند بيسواد اعلام كرده اند ، بهمين دليل روز دوشنبه گذشته دانشجويان در اعتراض به اين اظهارات توهين آميز آخوند اصلاني از حضور در كلاس درس وي خودداري كردند و اعلام نمودند تا اخراج اين آخوند بيسواد از دانشگاه از حضور در كلاس هاي درس خودداري خواهند كرد.اما اين آخوند لمپن در پاسخ گفته است كه " خوب كرده ام ، توي دهان همه هم مي زنم."وي سپس با كمك و تحريك گروه فشار و سركوبگر حراست دانشكده اقدام به جمع آوري كارت دانشجويي چند دانشجوي دختر اين دانشكده و ضرب و شتم دانشجويان معترض نموده است.
10. آقاي محمد صادقي، عضو سابق انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه اصفهان و علوم پزشكي، به اتهام اقدام عليه امنيت ملي به خاطر سخنراني در سمينار سياست خارجي جمهوري اسلامي و چالش‌هاي فرارو در دانشگاه علوم پزشكي اصفهان در بهمن سال 83 بوده كه از سوي بيدادگاه رژيم در اصفهان به 5 ماه حبس تعليقي محكوم شده‌ام.
11. صد و چهل تن از فعالان دانشگاه علم و صنعت در اعتراض به ردصلاحيت های گسترده در انتخابات انجمن اسلامي، نامه‌ای را خطاب به آخوند خاتمي صادر كردند.آنها ضمن بيان بسته شدن هرگونه فضاي سياسي و دانشجويي خطاب به خاتمي نوشته اند : گرچه مي‌دانيم مدت‌هاست به مطالبات ما دانشجويان وقعی ننهاده‌ايد،اما آگاه باشيد كه اصلاح طلب و محافظه کار، با هم، دانشجويان را رد صلاحيت می کنند!
12.در اعتراض به فروش اجباري دانشكده متالوژي به واحد تفرش و مشكلات و معضلات تحصيلي،دانشجويان دانشگاه تفرش طي روزهاي10الي13ارديبهشت تجمع اعتراضي برگزار كردند.آنها ضمن اعتراض به عدم رسيدگي به خواست هايشان مسئولين امر را تهديد كردند در صورت عدم توجه به خواسته هايشان دست به اعتصاب غذا خواهند زد.
13. دانشجويان گروه بينايي سنجي دانشگاه علوم پزشكي مشهد در اعتراض به ابهام در آينده شغلي خود اقدام به راهپيمائي کردند.
14. دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي شهركرد در اعتراض به عدم رسيدگي دانشگاه به مشكلات صنفي دانشجويان و نيز انتصاب فردي به معاونت پشتيباني اين دانشگاه با وجود مخالفت هاي دانشجويان روز يکشنبه 11ارديبهشت در مقابل استانداري چهار محال بختياري تحصن كردند.
15. دكتر خليل بهراميان، وكيل مدافع جمعي از زندانيان سياسي روز سيزدهم ارديبهشت به اتهام اقدام عليه امنيت ملي كشور به شعبه سوم بازپرسي احضار شد.
16. دكتر فرزاد حميدي از دانشجويان سياسي و مبارز در زندان گوهردشت كرج كه در حال حاضر در وضعيت سلامتي نامناسبي در زندان بسر ميبرد روز چهاردهم ارديبهشت براي پرونده جديدي در مقابل شعبه بيست وششم بيدادگاه رژيم بايستي حضور بعمل آورد.
17. حكم آقاي محمدعلي عبادي عضو انجمن دانشجويان دانشگاه تربيت معلم به اتهام تبليغ عليه نظام و اهانت به مسوولان به 6 ماه حبس تعزيري محكوم شده بود .
18. نشريه دانشجويي "عبور" به صاحب امتيازي انجمن دانشجويان دانشكده دانشگاه رازي باتهام تبليغ عليه نظام، اهانت به بسيج دانشجويي و اهانت به اسلام و روحانيت!!!! بمدت 6ماه توقيف شد.
19. روزنامه دانشجويي "صفير" در دانشگاه آزاد اسلامي واحد يزد باتهام "عدم توانايي مدير مسوول" آن پس ازانتشار ‪ ۹‬شماره توقيف شد. " صفير" دومين روزنامه دانشجويي استان يزد است كه توقيف مي‌شود. قبل از آن روزنامه " فروردين " نخستين روزنامه دانشجويي استان يزد بود كه بهمن ماه سال ‪۱۳۸۲‬توقيف شد.
20. مجتبي سميع‌نژاد(مديار)، يكي از متهمان پرونده‌ي وبلاگ‌نويسان كه همچنان در زندان بسر ميبرد مجددا روز چهارشنبه 8ارديبهشت با دستبند و زنجير به دادسراي ناحيه‌ي 21 آورده شد و پس از تحقيق و بازجويي از وي، مجددا به زندان برگردانده شد.
21.پنجاه ويك خبرنگار همشهري بنا بر قانون اشتغال كار موقت در معرض اخراج و بيكاري از روزنامه همشهري قرار گرفتند. انجمن صنفي روزنامه نگاران آزاد ضمن اعتراض به اين قانون ، از اشتغال به كار 9 ماهه اين افراد بدون تنظيم قرارداد و عدم برخورداري از حقوق و مزاياي قانوني خبر داد و گفت : سياست هاي تعديل و خصوصي سازي كه نتيجه آن بيكاري 5/4 ميليون نفر و از جمله دوستان ما در روزنامه همشهري است .
22. آقاي محمد صديق كبودوند مديرمسئول وسردبير روزنامه هفتگي- منطقه اي توقيف شده پيام مردم كردستان در اواخر درخردادماه سال قبل به اتهام نشر مطالبات تجزيه طلبانه به مدت يك هفته بازداشت وپس از تامين قرار وثيقه آزاد وپيام مردم تا زمان برگزاري دادگاه به محاق توقيف افتاد,مجددا به دادگاه احضار شد.
23. کانون نويسندگان ايران (درتبعيد)ضمن اعتراض به توقيف ماهنامه "کارنامه "که زنده ياد هوشنگ گلشيري درسال ٧٧ آنرا بنيادنهاد و ٤٩ شماره از آن منتشرشده است،اعلام نموده كه با اعتراض جهاني به توقيف و سانسور در ايران ما را ياري دهيد.
هم ميهنان آزاده
كميته رفراندوم آزاد ايران ضمن محكوم كردن فضاي رعب و وحشتي كه وزارت اطلاعات نسبت به دانشجويان و فعالان و كوشندگان سياسي ايجاد ميكند،محكوم مي نمايد و از تمامي اقشار مردم خواهان "تحريم فعال" انتخابات نمايشي رياست جمهوري ارتجاع هستيم.
زنده باد آزادي-گسسته باد زنجيرهاي استبداد
چهاردهم اردیبهشت 1384
www.ariuo.mihanblog.com

جمعه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۸۴

اعتصاب بازاريان زنجان به دليل سرقتهای مکرر شبانه

روز گذشته روز پنجشنبه مورخ8/2/84در زنجان تمامي بازار بالا وسراي حاج ناصر وسراي حاج ابراهيم وکليه سراي فرش فروشان وراسته طلا فروشان وراسته صندوق سازان کوچه 3 سيد فتح الله همه مغازه دارن بدليل سرقت مغازه هايشان توسط ماموران ونگهبانان شب مغازه هاي خود را تعطيل کرده و با نوشتن نامه هاي اعتراضي ودادن آنها به نيروي انتظامي واستانداري خواستار جوابي براي اين نامني ها ي موجود مسئولان را به زير سوال بردند که اين اعتراض وتجمع در مسجد چهل ستون واقع در بازار بالا پشت راسته طلا فروشان شدند . در اين تجمع استاندار ورييس اتاق اصناف وفرمانده نيروي انتظامي بخش 12کلانتري سبزه ميدان براي مردم سخنراني کردن واز آنها خواستند که مغازه هاي خود را باز کنند ولي هم با بي اعتنائي به حرفهاي آنها از آنها مي خواستند که افراذي را که در اين کار دست دارند به مردم معرفي وبه سزايشان برسانند وشرکت کنندگان (اهالي بازار)همه مسولين را مسول اين کار مي دانند ومي گفتند که شما از مغازه داران ماهانه مبلغي را دريافت ميکنيد که حافظ ونگهبان باشيد مگر اينکه خودتان دزدي کنيد وسرهنگ پاسدار نيروي انتظامي نيز ادعا کردند که اينجا نمي شود به شما پاسخ خوبي بدهيم چون رسانه ها وخبرنگاراني هستند که مي خواهند از اين کار شما سوء استفاده کنند وزنجان را نيز به خوزستاني ديگر تبديل کنند وما از شما مي خواهيم که برويد سر کارتان و مغازه هاي خود را باز کنيد تا بيگانگان وخارجي ها از اين کار شما نتومنطقه را نا امن کنند ويكي از مردم برخاست وگفت که الان هم نا امن هست نمي خواهد که کسي باشد شما حالا جواب اين نا امني ها را بدهيد وبعد سراغ بيگانه گان وخارجي ها برويد چرا مي خواهيد خودتان را براي مردم امين وراستگو جا بزنيد شما خودتان همه دزديد واين دزد ها همه آدمهاي شما هستن وتوسط ماموران خودتان دزدي مي کنند ونا گفته نماند که هيچ کس را نمي گذاشتند لم برداري كند ويا عکس بگير د به جز افراد اطلاعاتي وخودشان که اکثر آنها را مي شناختم ودر همين وضع بود که جوابي برا ي مردم نتوانستند بدهند استاندار وفرمانده نيروي انتظامي وغيره مسجد را ترك کردند ومردم هم مي گفتند که تا تکليف ما روشن نشود ما به بستن مغازه ها ادامه خواهيم داد .از نويسنده وبلاگ بابک خرمدين

جمعه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۴

داستان قتل عام مردم بوسیله قالیچه باف!!!

داستان قتل عام مردم در استادیوم آزادی بوسیله قالیچه باف و پاسبانها !!!که نفرت مردم جهان و ایران را

از رژیم جنایتکار ملائی بیش از بیش بر انگیخته و نیز موجب شناخت بیشتری از رژیم بی هویت و غیر

ایرانی و نانجیب ملائی شده .که چه سان خفقان و جنایت در این رژیم یک امر بدیهی و پیش پا افتاده برای

ماموران و خود رژیم است. واینکه کسی خود را اینقدر صاحب قدرت میبیند و خود را موظف به بازپس دادن

جواب به هیچ کسی نمی بیند و از پول این مردم که بیش از 60% آنها حتی از ابتدائی ترین حق زیست

برخوردار نیستند (البته به برکت رژیم ملائی) ولی این آقای کل !! به خود اجازه می دهد هلیکوپتر ملت را

سوارشده و در مقابل درب اصلی خروج فرود آورد بدون اینکه از این امر مطلع باشدکه قضیه ورود مردم به

استادیوم با توجه به کنترل بلیط و بازرسی بدنی و سایر مراسم معموله به آرامی صورت می گیرد و از طرفی

مردم به تدریج و در طول مدت چند ساعت وارد ورزشگاه میشوند. حالا خروج از ورزشگاه به نظمی که

هنگام ورود داشتند نیست به خصوص وقتی که طرفداران تیمی خوشحال از نتیجه بدست آمده و بر عکس

مغموم از نتیجه بد !! و از طرفی انبوه جوانانی که 26 سال زیر سلطه ملائی بودند از نظر روانشناختی این

مردم همینکه در کنار هم هستند بدون نیت و قصدی ممکن است دست به اعمال بزنند که نمی شود آنها را

پیش بینی نمود بخصوص اگر مردمی بر علیه رژیم سابقه خصومت داشته باشند(البته چنانچه قبلا نیز یاد

آوری کردم این قالیچه باف یا هر رژیمی دیگر فرق توپ فوتبال و داش کلم را نمی دانند چه برسد به دانستن

چگونگی ورود و خروج از استادیوم) به هر حال غالب و یا مغلوبیت تیم اثراتی مستقیم بر تماشگر میگذارد

که بدون شک در همان لحظه و یا بعدا این اثرات نمود پیدا می کند.

عمق شقاوت و جنایتکاری و تبعیض نژادی و جنسی رژیم و قتی بیشتر عیان میشود که در 5 فروردین روز

مسابقه ایران و ژاپن دخترک علاقه مند به فوتبال(بهناز اسکندری 13 ساله) به خاطر نظرات عهد محمد !!!

و اعراب جاهلیت که به خانم ها اجازه ورود به استادیوم و تماشای مسابقه فوتبال را نمی دهند.این نوجوان

نیز با تغییر لباس و با شکل پسرانه به همراه پدر خود وارد ورزشگاه میشود و متاسفانه بر اثر ازدحام و

نیز برخورد باتوم پاسبانی از جنس خودشان!!بر سر این نازنین کوچلو به حالت اغما در می آید.(اگر این

قالیچه باف!! و یا هر رژیمی دیگر معنی شرم و حیا را بدانند لطفا به بنده نیز خبر بدهند!!) . با امید به

بهبودی این نوگل

*********************************************************************
این پاسبانها و ملا ها وقتی می نویسم لازم و ملزوم همدیگرند بی دلیل نبوده و کسی که تجربه داره این

مطالب را می نویسد(اینجانب).سال قبل در یورش به یک جشن تولد یک جوان به خاطر خصومتی که پاسبان

(ستوان ایمانی) با این جوان داشت!!! توسط این پاسبان از ناحیه سر و گردن مورد اصابت 5 گلوله قرار

گرفته وکشته می شود در حالی که دیگر مهمانان فراری حتی آنهای که بعد از مقتول فرار کرده بودند به

آسانی فرار کرده و جالب آنکه محوطه تیر اندازی و جای قتلگاه جوان کاملا روشن بوده.وکیل مدافع متهم

اظهار می دارد که گلوله موکل وی کمانه کرده و به مقتول اصابت کرده!!!!(شاهدین اظهار می دارند که حتی

یک بار هم ایست نداد و متهم ناگهان با گفتن اون یکی است شروع به شلیک کرد) یعنی به باور وکیل متهم

پس از چندین بار شلیک 5 تای آنها کمانه کرده و به سر و گردن وی اصابت می کنند!!! اینها مردم را چی

حساب کردند!!! و از همه مهمان های فراری فقط صاحب خانه به قتل می رسد!!!

البته قاضی هم طبق معمول و عرف رژیم به نحو پاسبان رای داده و قتل عمد !! را به قتل شبه عمد تغییر

می دهد و نظریه پرداخت دیه میدهد و آنهم از محل بیت المال مردم!!ایران

آری جالب آنستکه که بهای خون یک جوان به نظر رژیم چقدر بی مقدار است !!! جوانی که به خاطر دوستی

با دختر ستوان ایمانی و عدم ازدواج با این دختر کینه و انتقام پدر وی را برای کشتن جوان بوجود آورد

با اینهمه که میگفتند وی (ستوان ایمانی ) بعد از قتل در زندان بسر میبرد دروغ بیش نبود بعد از 45 روز

وی به یکی از پاسگاههای نیروی انتظامی آذربایجان غربی انتقال یافته بود.آری در عرف این رژیم پاسبان

می تواند خود به بهانه کسی را دستگیر کند کتک و شکنجه کند و اعتراف بگیرد و پرونده درست کند و حتی

میزان محکومیت کسی را بنویسد و فقط قاضی تائید رای وی(پاسبان) را می کند.


عبدالعلی زاده:مردم ایران ثروتمند شده اند!!!


و اما بعد افاضات جنتی!!! نوبت به یاوه گوئی وزیر مسکن رژیم رسید که فرمودند مردم ایران ثروتمند شده

و دلیل آن را خریدن گران اجناس و میو جات و نیز گردش رفتن مردم عنوان کرده!!!

اولا این گونه گفتار نشانگر حسد و رشک شخص را می رساند و در ضمن خود ایشان بهتر می دانند که

رابطه وی با سید حسین موسوی تبریزی!!!و مجید کوزه گر و حاجی حمید لبنیاتچی در میدان کاه (سامان

میدانی تبریز)چیست؟

البته همانطوری که می دانید سید حسین موسوی تبریزی مجید کوزه گر را به خاطر آن خاطرات!!!خاصی که

از وی داشت و ممکن بود لو بدهد!!!در زمان تصدی دادستانی اول انقلاب اعدام کرد ولی این بابا (عبدالعلی

زاده)یادش رفته بود حاج حمید لبنیاتچی را بکشد یا اعدام کند و البته وی در آنزمان منتظر بود تا مهدی

باکری در جنگ بمیرد و وی یهو از قرابت فامیلی خود با وی و نیز در کوچکی!!( عین جمله عبدلعلی زاده

است ) با مهدی باکری قوش بازی می کرده!یعنی با مهدی باکری در جوانی کفتر بازی می کردند!! سخن ها

بگویید!!

و با این حرفها مقدمات استاندار شدن خود را آنهم در آذربایجانشرقی آماده کرد.این وزیر مسکن فعلی رژیم

در دوران تصدی استانداری اش چنان راه دله دزدی و فامیل بازی را رواج داد که هر کسی با میزان و

عظمت دزدی در مدیریت ها و مناصب استانداری گماشته می شد و هیچ دزدی در شهرشان!!!! ( به خاطر

احترام که به مردم آذربایجان دارم از بردن نام شهرش خوداری میکنم!!! ) نماند.و چون وی راه رسم دزدی

را بیش از سایر رقبای کاندیدای وزارت در کابینه خاتمی بلد بود !!!خاتمی وی را به سبب این پشتکار! وی

در دزدی و غارت اموال مردم و نیز افتخارات فراموش نشده دوران جوانی وی!!!!که در بالا ذکر شد !!!!!!

شایسته وزارت مسکن دید(البته جد آباد عبد العلی زاده نه در رضائیه صاحب خانه بودند و نه در روستای

شان).از جمله دزدی نهان و آشکار وی دارا بودن بیش از 45% از سهام برج معروف 25 طبقه در فلکه

دانشگاه تبریز نرسیده به آبرسانی در مکان سابق دبستان کاوه در حال اتمام می باشد و نیز تصاحب بیش از

دومیلیارد تومان از محل سهام توسعه و عمران آذربایجانشرقی که در عین پر روئی دزدید و جیک رژیم هم

در نیامد چرا که نور چشم و چراغ رژیم بود!!! البته ایشان همکنون نیز به حرفه آبرومند دزدی و غارت

در اینبار در کسوت وزارت مسکن مشغول به غارت و چپاول هستند!!! که سخت دنبال مدرک در این خصوص

میباشم.ضمنا شهردار سابق تبریز درویش زاده که فامیل !! عبدالعلی زاده می باشد و اینک نیز به سمت

معاون وزیر مسکن در حال دزدی (ببخشید زبانم نپیجید) خدمت!!! می باشد به جرم دزدیدن اموال مردم که

اینبار خیلی علنی شده بود و یا سهم دوربری ها را خوب نداده بود!! یک مدتی به ارمنستان فرار کرده بود

بعدا بخاطر تصدی مدیریت خودکفائی سپاه که ممکن بود بعضی اطلاعات لو بده با هزاران وعده و عید به

ایران آمد.( درویش زاده فعلا در سه راهه اهر یک کارخانه با دستگاه سی ان سی و ان سی که ارزش

ریالی آن بیش از 20 میلیارد تومان می باشد دارا است) . و از این روست که عبدالعلی زاده فکر می کنه

همه مانند وی دله دزدی میکنند و مردم مثل ایشان یهو ثروتمند شده اند.

و بدین سبب شاهد زنده مانده تا وی یاد آن دوران که اتاقکی در میدان کاه از وی کرایه کرده بود و

بقیه ماجرا.... و درست است که این شاهد بیش از 65 سال دارد ولی به هر حال شریک جرم حاج مجید

کوزه گر است و اقبال بلند این وزیر مسکن رژیم!!! همه دست بدست هم داده اند تا برای رژیم چنین وزیری

را تربیت کنند.البته به گفته شاهدان خاتمی یواشکی!!! در مراسم تدفین پاپ در گوشی به جرج بوش گفت
دولت من طرفدار هم جنس بازان است نمونه آن وزیر مسکن و معاون وی پسر عاشیق درویش

مشهور!!! درویش زاده است که مبارک رژیم باشد.

شنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۴

به این گدای کل هم رای بدید!!!

هر کجا بی آبروئی و رسوائی باشد یا پای ملائی در کار است و یا حضور پاسبانی در آن محل تثبیت شده و

یا هر دو آنها با هم(یاد آوری می کنم که این دو قشر لازم و ملزوم همدیگر و از هم جدا نشدنی هستند!!!!!!!)

بلاخره خود رژیم مجبور به اعتراف و پاسخگوئی در مقابل مردم و تحت فشار فیفا گردیده و علت یا علل

کشته شدن بیش از 7 نفر از مردم ایران در روز مسابقه فوتبال بین ایران و ژاپن اعلام کرد.

حضور بیش از یکصدو بیست هزار نفر ایرانی پر از شور و نشاط که به امید پیروزی جوانان این مملکت نه

(رژیم )بر ژاپن جمع شده بودند.جوانانی که غیر از تماشای فوتبال البته اگر آنهم توسط دژخیمان رژیم به

خاک و خون کشیده نشود هیچ تفریحی نداشتند ساعت ها قبل از شروع بازی حتی از شهرستانها خود را به

این دیدار رسانده بودند آب دهان قصاب جدید بت کبیر!یعنی قالیچه باف !!!کل و دیگر اوباش خود که در سر

سودای رئیس جمهوری آنهم بر مردم ایران را می پروراند بد جوری سرازیر کرده و این بچه خلف !!پاسبان

که حتی در دهات خود با عرض پوزش از خوانندگان الاغ هم نمی توانست سوار بشود فورا دستور آماده

کردن هلیکوپتر و فرود آن در کنار درب اصلی خروج ورزشگاه می دهد!!این پاسبان (قا لیچه باف) به

همراه طلائی دیگر پاسبان همسان خود را سراسیمه به ورزشگاه می رساند البته خوانندگان نیک بر این

امر واقف هستند که ایشان (قالیچه باف و دیگر ایادی وی ) مانند گزارشگر بادمجان دور قاب چین معروف!

اصلا فرق توپ فوتبال و داش کلم !!! را نمی دانند. و بعد از چند دور زدن در پیست تارتان و در ظاهر گفتگو

با ماموران دژخیم خود گمارده که حافظ شر بودند تا نظم!!به جایگاه ویژه رفته!!و البته در این میان عده ای

به زور می خواستند برای وی کف و هورائی را از مردم گدائی کنند که زهی خیال باطل بود.

وی مانند خودش!!!در جایگاه نشسته و بعد از اتمام مسابقه واینکه وی از این حضور پر شکوه مردم

سناری عایداش نشده مجددا مانند خودش !!!سرش را پائین انداخته و به سوی هلیکوپتر روانه شده و مردم

هم با شادی مضاعف از پیروزی شیرین ایران بر ژاپن از درب خروج اصلی که وسط راه مانع گذاشته بودند

و در 20 متری هلیکوپتر تعدای از افراد گارد ویژه چیده شده بود .مردم شادان از پیروزی که قصد خروج از

استادیوم را داشتند گارد ویژه به فرماندهی داوری اقدم و یوسف آذری به خیال اینکه مردم می خواهند به

قالی باف و هلیکوپتر آسیب برسانند و چون هلیکوپتر هم به خاطر ازدحام مردم در پرواز مردد بود ناگهان

گارد ویژه به تماشکران حمله کرده و بعضی از پاسبانها نیز با لباس شخصی در میان تماشاچیان بودند با

چاقومردم را زخمی می کردند تا به سوی هلیکوپتر هجوم نبرند.ویکمرتبه کار بالا گرفت و دستور آب پاشی

به سوی مردم داده شد (ببیند آمادگی رژیم تا این حد است که در صورت قیام مردم علیه رژیم تدارکات لازم

برای سرکوبی مردم را در آن واحد داشته باشد)و بعد از اینکه با توجه به تاریکی شب و خاموش کردن

چراغ های آن محوطه بعد از آب پاشی هلیکوپتر پرواز کرده و ناگهان در روی زمین و گوشه کنار چندین

نفر در حال ناله و ضجه افتاده اند و جالب اینکه یکی از فرماندهان گارد ضد شورش رژیم داوری اقدم در

حالی که باتوم خود را می چرخانید( بعد از 10 دقیقه از پرواز هلیکوپتر ) مردم چهره وی را به خاطر

خواهند داشت و این کل ماجراجوی فردی بود که می خواست رئیس جمهور شود .