یادی از یار و مرد ی از جنس تاریخ جاودانه و ماندگار و باشکوه و سرفراز ایران زمین

یادی از یار و مرد ی  از جنس تاریخ جاودانه و ماندگار و باشکوه و سرفراز ایران زمین

جمعه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۴

گرامی باد قيام ميهن پرستان و ايرانسازان


" به نام ایران ، گاهواره ی خرد گرایی ونخستین مهد حقوق بشر"
هفتادوپنجمین سالروز سپه خیز سردار میهن پرست ایران رضا شاه بزرگ برای نجات واستقلال ایران بر ایرانیان پیرو راستی گرامی باد.1شرایط امروز ایران بی تردید از بسیاری جهات شباهت غریبی به واپسین سالهای سلطنت احمد شاه قاجار، سلطان بی کفایت ، آزمند، زراندوز، نادان و مستمری بگیر انگستان دارد.1سپه خیزی سوم اسفند 1299 و آمدن رضا خان نتیجه ی مستقیم ادامه ی سیاست ناواقعگرای قرن نوزدهمی حکومت بریتانیا وگل سرسبد آن قرار داد 1919 در ایران پس از جنگ جهانی اول بود. ایرانی که ملی گرایی تازه ای در آن عمیقا ریشه دوانیده بود. ده سال نخست پس از سپه خیز دوره ی نوآوری وا قدامات جسورانه ، امیدهای بزرگ ، اطمینان فزاینده ، احترام واتکای به نفس بود.1درسالهای واپسین این دهه ازقراین چنین بر می آید که ایران کشوری مستقل و فارغ از سلطه ی خارجی بوده است.1
به نقل ازایران – برآمدن رضا خان – بر افتادن قاجار و نقش انگلیسها : نوشته سیروس غنی
ایران آشوب زده ی پیش از سپه خیز رضا شاه، میدان تاخت و تاز و قدرت نمایی روسیه وانگلستان بود، جنبشهای جدایی طلبانه در شهرهای مرزی ایران، تسلط کامل انگلستان در خوزستان و بهره برداری خودمختارانه از چاههای نفت ایران، شورشهای عشایری، دولتمردان و سیاست مداران ناتوان و یا مواجب بگیران انگلستان و روسیه ، سلطان خوش نشین و بدون کمترین عشق و انگیزه به منافع ملی ایرانیان که لبو فروشی در پاریس و دریافت مستمری ماهیانه از دولت انگلیس به مبلغ 15000 تومان را به جایگاه بایسته ی شاهی میهن پرست و مردم دوست در ایران برتر می شمرد. انعقاد قرارداد 1919 توسط گروه سه نفری ایران فروش { صارم الدوله ، نصرت الدوله فیروز و وثوق الدوله } که به موجب آن ایران رسما تحت الحمایه و مستعمره ی انگلستان می شد و بنابراین قرارداد ننگین زمام امور نظامی و مالی ایران یکسره به بریتانیا واگذارمی گردید. به گزارش لنسلات الیفنت سرپرست امور خاور نزدیک در وزارت خارجه ی انگلیس صارم الدوله مبلغ 131000 لیره " 400000 تومان" بابت انعقاد این قرارداد از کاکس دستخوش و شیرینی دریافت کرده بود. ورشکستگی اقتصادی و خزانه ی تهی ، آشفتگی و هرج و مرج در تمامی عرصه ها و فقر و تهیدستی و بیسوادی عمومی زمینه را برای چیرگی کامل انگستان در ایران فراهم نموده بود. جنبش مشروطیت گونه ای حکومت پارلمانی صوری بدون هیچگونه نظام منسجم حزبی پدید آورده بود که فقدان شخصیتی توانمند که بتواند در شیرازه ی از هم گسیخته ی امور داخلی و خارجی کشور تمرکز و سامانی بوجود آورد به شدت محسوس بود.1در این آشفته بازاری که نه نام کشور داشت و نه کمترین کورسویی از تمدن دیرین و آرمانهای ملی ، ایرانیان نیز از سیاستمداران ناشایسته به تنگ آمده بودند و یک اراده ی ملی نیرومند در ناخودآگاه مردم شکل یافته بود که تنها یک رهبر مقتدر و دریا دل می تواند رهاننده و نجات بخش کشور از منجلاب نیستی وتباهی باشد. بدینسان رضا شاه از قلب تاریخ و تبلور آرزوهای مردمی به پایان رسیده چون تک سوار سرنوشت برآمد . هر چند گواهی تاریخ نشان از پشتیبانی ژنرال آیرونساید از سپه خیز رضا شاه دارد، اما رضا شاه از همان آغاز به قدرت رسیدن مزدوران و جیره خواران انگستان را به زندان افکند ، مستشاران مالی و نظامی انگلستان را اخراج کرد، به اصلاحات بنیادین اجتماعی و اقتصادی دست یازید و در دورا نی کوتاه ایران نوینی را بنیاد نهاد که به راستی آنچه دستاورد سالهای سلطنت این رادمرد یگانه ی تاریخ معاصرایران می باشد به اعجاز ماننده است. تنها عشق بی پایان به میهن و شهامت و درایت و نبوغی ستایش برانگیز می توانست قوه ی محرکه ی نیرومند او در طراحی و سازندگی ایران نوین باشد.1امروز، ایران در یکی از بغرنجترین و پیچیده ترین فصول تاریخ چندین هزار ساله اش با همه گونه بحرانهای عمیق داخلی و بین المللی دست به گریبان است بیش از هر زمان به رشادت و از جان گذشتگی فرزندانی نیاز دارد که چون رضا شاه بیندیشند ، چون او دلاورانه وبا واقع گرایی وهوشمندی سکان کشتی توفانزده ی میهن را دردستهای توانای خود گیرند و مام میهن این نیاخاک ورجاوند و سرای دلگشای مهر و خرد و گهواره و گور درخشانترین سرداران ، پادشاهان ، حماسه سازان ، ادبا ، پیام آوران نیکی ، خرد ورزان و فرهنگمداران جهان را از لوث وجود اشغالگران آدمی خوار و خونین پنجه ی حکومت اسلامی و میراث داران قادسیه ی اول که برای تداوم بقای خود با خاطری آسوده حاضر به پذیرش ننگین ترین و ویرانگرانه ترین سازشهای ایران بربادده با روسیه و چین و امریکا و کشورهای اروپایی می باشند ، زدوده و پاک نمایند.1تنها راه رهایی و نجات ایران اشغال شده مان ، کوششی هر چند دشواربرای همسان رضا شاه اندیشیدن وهمچون او سرباز شایسته و فداکار مام میهن بودن است.1آیا دگر بار مام میهن و جبر تاریخ فرزندی اینچنین گرانمایه و نجات بخش، آزاده و سر و جان به سودای میهن نهاده، متهور و از خود گذشته و بی همانند و بلند همت به مردمان تا مغز استخوان پشیمان ازابلهانه ترین جنون ملی " انقلاب سیاه " و نسلهای بیگناهی که ناخواسته میراث داران حماقت تاریخی پیشینیان خود هستند، ارمغان خواهد نمود؟او نمونه و نماد متعالی ترین ارزشهای میهن پرستی و آموزگار ناسیونالیسم ملی در تاریخ معاصر ایران است.1بیکرانه ترین درودها برانوشه روانان تاریخ ایران، از دیااکو تا کورش بزرگ، از داریوش بزرگ تا انوشیروان وبزرگمهر، از آریو برزن تا بابک ، از مازیارتا یعقوب لیث صفاری ، از رضا شاه بزرگ تا فرزند فروزان مهرش به ایران که یک تنه در برابر زیاده خواهی های امپراتوران نفتی جهان ایستاد و قربانی عشق بی انتهایش به میهن و هم میهنانش گردید.1بیکرانه ترین درودها برروان آنانکه در راه آزادی و استقلال و یکپارچگی جغرافیایی و همبستگی ملی ایران و ایرانیان عاشقانه جان باختند. امروز نیز مادرمان ایران با قلبی خون چکان و پیکری زخم خورده، چنین جانبازان وسلحشورانی را بیتابانه چشم درراه است.1
پاینده ایران –آزاد ایران – برافراشته باد درفش کاویان وپرچم شیر وخورشید ایرانسوم اسفند 7027 آریایی – 2564 شاهنشاهی- 21 فوریه 2006 میلادیسیندخت پارسی- جنبش جوانان ایران نوین – کانون پیشاهنگان
ایران- فرزندان کورشکمیته ی جشنهای ملی ایرانیان درون مرز- سازمان هواداران پادشاهی

دوشنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۴

اطلاعیه


ریاست محترم کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد

این اطلاعیه فریاد تظلم خواهی انسانی از بین میلیون ها ایرانی است که آثار دهشتناک شکنجه های رژیم جمهوری اسلامی را همواره به صورت کابوس با خود دارد. در این بیست و هفت سال رژیم جمهوری اسلامی سعی وافر نموده تا افکار عمومی جهانیان را فریب و تا حدودی همراه خود سازد .
رژیم همواره کوشیده تا از خود چهره ای دموکرات و مردمی نشان دهد، اما من اینک به عنوان نمونه ای از میلونها ایرانی که عضو هیچ گروه و سازمانی نبوده اعلام می کنم که صرفا به خاطر نوشتن و داشتن اندیشه های متفاوت - با آن چه رژیم برای خود و مردم ایران زمین تحت عنوان خط مشی رسمی تدوین کرده - مورد وحشتناک ترین شکنجه های قرون وسطایی قرار گرفته و تا امروز نتوانسته ام با مراجعه با یک مرجع صلاحیت دار حقانیت خود را اثبات و فریاد تظلم خواهی خود را به گوش جهانیان برسانم.
در طول سال های گذشته جدا از تهدید به اعدام در سلول های انفرادی، محرومیت از کلیه امکانات اجتماعی - نه تنها خود بلکه کلیه اعضای خانواده ام -، مصادره اموال، ممانعت از ادامه تحصیلات عالیه، زندان های متفاوت و متمادی و در نهایت مجبور به جلای وطن و دوری از خانواده ام شده ام؛ همواره تحت شکنجه های قرون وسطایی – از جمله اجرای چندین نوبت حکم شلاق و تازیانه- عوامل این رژیم بوده ام که منجر به شکستن جمجمه سر، فک، دندان ها، کتف چپ، دست چپ و انگشتان ام شده است.

ریاست محترم؛
این اطلاعیه در دفاع از منافع شخصی ام نیست ، بلکه نقطه مقابل آن و داستان ملتی است که اسیر عده ای شده اند که خود را بر آنان مسلط کرده و تصویری خلاف واقع از مردم ایران نزد جهانیان ساخته اند. یقین داریم تصویر غلط ایجاد شده نزد مردم جهان به واسطه حمله های شبانه عوامل این رژیم به منازل مردم و دانشجویان،؛ اعدام زنان آبستن، گروگان گرفتن والدین برای تسلیم شدن شخص، تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام آنها، تبعیض نژادی، دینی و قومی، کشتن زندانیان در بند رژیم و خودکشی جلوه دادن آنها، تجاوز به همسران جهت اخذ اقرار از متهم و ... فقط و فقط با شناسایی و مجازات آمران و عاملان این جنایت ها قابل ترمیم است.

لذا من در عین صداقت آمادگی خود را جهت اثبات تمامی ادعاهای فوق با انتشار این اطلاعیه اعلام می دارم، اگر چه این حقایق گوشه ناچیزی از بی شمار جنایت های رژیم جمهوری اسلامی است.
در ضمن فرصت را مغتنم شمرده و خواستار تشکیل کمیته بین المللی حقیقت یاب جهت بررسی جنایت ها و شکنجه های رژیم جمهوری اسلامی - که هم آمران و عاملان این جنایت ها در قید حیات هستند و هم آسیب دیدگان و آثار به جا مانده از این جنایات به سبب معاصر بودن قابل کشف و دسترسی آسان است- و خواستار حمایت از گروه های ایرانی فعال حقوق بشر در خصوص محکومیت گسترده و جهانی رژیم هستم.

با سپاس
آریو[احمد] سراجی
20.02.2006
www.ariuoz.blogspot.com
sarraji@yahoo.com

پنجشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۴

حجت زماني اعدام شد!

حجت زماني اعدام شد!


يک هفته از ناپديد شدن حجت زماني گذشت و نگرانيهاي خانواده او ، دوستان و هم زندانيان او، نگراني نهادهاي متعدد مدافع حقوق انساني و نگرانيهاي همه ما ، با اين خبر دردناک پاسخ گرفت. رژيم جنايت اسلامي يکبار ديگر يک فعال سياسي، و يک مخالف خود را ددمنشانه به قتل رساند. او را به قتل رساند، تا چند صباحي ديگر به عمر ننگين خود بيافزايد، او را به قتل رساند، تا مشتي آخوند و جاني و اراذل و اوباش در حکومت بمانند.
اين جنايت با موجي از نفرت و انزجار در سطح بين المللي و در ايران مواجه خواهد شد.
حجت زماني ، پنجمين قرباني خانواده زماني، در طول چند سال اخير است. دو برادر و دو خواهر او نيز به دست حکومت اسلامي و يا در جريان فعاليت عليه حکومت به قتل رسيده اند.
اينرا در سراسر دنيا بايد اعلام کرد، بايد اين جنايت را به گوش جهانيان رساند و اعلام کرد که حکومت جنايتکاران در ايران را بايد سرنگون کرد. حکومتي که بر درياي نفرت و انزجار ميليونها نفر مردم ايران نشسته و فقط با زندان و شکنجه و اعدام سرپا مانده است.
دير نيست روزي که جانيان فاشيست اسلامي را به نيروي مردم معترض به زير کشيده و ياد عزيز همه کسانيکه در راه دفاع از حقوق انساني کشته شده اند، را گرامي بداريم.
حجت زماني فعال سياسي و از فعالين سازمان مجاهدين خلق ايران بود. او در سال ۲۰۰۲ دستگير و به چهار بار اعدام محکوم شد. او درزندان حکومت نيز با دادن اطلاعيه و اعلام موضع در مورد مسائل سياسي ، فعاليت خود را به پيش ميبرد.
از حدود ۱۰ روز پيش حجت در زندان ناپديد شده و عدم حضور وي در بين هم بندان و بقيه فعالين سياسي محکوم به اعدام موجي از نگراني را دامن زده بود.
امروز چهارشنبه ۱۵ فوريه، اخبار حاکي از اعلام رسمي اجراي حکم اعدام حجت زماني و دادن اين خبر به خانواده او است. پخش اين خبر، بر نگراني کساني همچون سعيد ماسوري، خالد هرداني، شهرام پور منصوري و فرهنگ پور منصوري و کسانيکه به اعدام محکوم شده اند، افزوده است. بويژه اينکه جمهوري اسلامي ايران تهديد کرده بود که اگر پرونده هسته اي حکومت اسلامي به شوراي امنيت برود، بلافاصله اين محکومين به اعدام را ، به قتل خواهد رساند.

کميته بين المللي عليه اعدام ، مراتب انزجار عميق خود را از اين جنايت بيشرمانه حکومت اسلامي اعلام ميکند. ما به خانواده حجت زماني صميمانه تسليت ميگوئيم و خود را در اين روزهاي سخت و دردناک در کنار آنها ميدانيم.
ما يکبار ديگر به نهادهاي مدافع حقوق انساني و به همه مردم در ايران ودر سطح بين المللي، فراخوان اعلام اعتراض سراسري و بين المللي به احکام اعدام و احکام اعدام فعالين سياسي، را داده و خواهان دامن زدن به يک
کارزار متحدانه بين المللي بر عليه نقض وحشيانه حقوق انساني در ايران هستيم.
امروز چهارشنبه 26 بهمن ماه 1384 خبر رسيد ، حجت زماني زنداني سياسي 31 ساله در زندان رجائي شهر كرج (گوهر دشت) به دار آويخته شد.

با گذشت بيش از يك هفته از انتقال حجت زماني به مكاني نامعلوم مي گذشت و خانواده او ، همبنديان اش ، ديگر زندانيان سياسي و فعالان حقوق بشر با وجود تلاش هاي بسياري موفق به كسب خبر از وي نشده بودند كه امروز به طور غير رسمي دادسراي انقلاب خبر اعدام او را خانواده اش اعلام كرد.

در طي روزهاي گذشته تنها بر اثر حدس و گمان و به دليل تهديد زندانيان سياسي از سوي مقامات زندان رجائي شهر به اعدام به اين موضوع پرداخته مي شد تا اينكه فردي از زندان با « كميته دانشجوئي دفاع از زندانيان سياسي » تماس گرفته و اعلام مي دارد ، حجت زماني را بر چوبه دار ديده است. ضمن آنكه «حاج كاظم» رئيس زندان رجائي شهر به زندانيان سياسي گفته بود:« او را اعدام كرده ايم و به كسي هم مربوط نيست.»

رژيم جمهوري اسلامي حجت زماني مبارز سياسي را در آستانه عاشورا اعدام كرد تا جو رعب و وحشت و نگراني را در دل زندانيان سياسي و مدافعان آزادي ، دمكراسي و حقوق بشر ايجاد كند. آنها با اين اقدام غير انساني و ناجوانمردانه صحراي كربلا را به تصوير مي كشند تا خود را در جبهه حق و تمام مخالفان خود را در جبهه باطل قرار دهند كما اينكه در گذشته همين دست اقدامات را به مناسبت هاي مختلف انجام داده اند.

حجت زماني بارها به بازجوئي در زندان اطلاعات (209) منتقل مي شد و چندين بار در معرض اعدام قرار گرفت اما روحيه خود را نباخت. زماني از سال 1380 يعني بيش از 4 سال و نيم در زندان به سر برده است. در اين مدت او با همكاري ساير زندانيان سياسي در اكثر اعتراضات داخل زندان حضور فعال داشته است. علاوه بر حجت ساير اعضاي خانواده اش به طور دائمي تحت فشار بوده اند و حتي دو برادر وي در سالهاي 78 و 79 توسط ماموران رژيم در این راه جان باختند.

او در تابستان سال 1383 در شعبه 6 دادگاه انقلاب اسلامي به رياست قاضي حقاني، به 4 بار اعدام محكوم شده بود. اين حكم در ديوانعالي كشور توسط «محسني اژه اي» و «نبي راجي» به دو بار اعدام و پرداخت يك ديه كامل تغيير يافت.

حجت زماني از ميان ما رفت. گلوي مان پر از بغض و دل مان انبوهي از درد يار از دست رفته است اما قدم هاي مان استوار مي ماند و در برابر استبداد خم نخواهيم شد. رژیم با اعدام ، ترور ، زندانی کردن و سرکوب مخالفان خود نتیجه ای نخواهد گرفت.

اما چقدر دردناک است لحظه های سخت و دیرگذر زندان های مخوف جمهوری اسلامی. هنوز فراموش نمي كنم زندان توحيد را كه وقتي صداي شكنجه هاي زندانيان به گوش مي رسيد يا صحبت از اعدام مي شد تن ادم مي لرزيد. وقتي با زندانياني در زندان روبرو مي شدم كه زير حكم اعدام بودند مو بر تنم سيخ مي شد. چه مي كشند آنها كه مدتها با حكم اعدام در زندانند و سپس ناجوانمردانه به چوبه دار سپرده مي شوند.

روزنامه هاي تهران نوشتند: الهام افروتن روزنامه نگار 20 ساله در زندان خودكشي كرد


veh ei doshman darmandeh bedan keh hamana jozeh koshtan zanan veh asiran tavan aie kari nadari pas to khod mordehi biesh neisti keh tavan didan zendeh
mandan digran ra nadari...
روزنامه هاي تهران نوشتند:
الهام افروتن روزنامه نگار 20 ساله كه به اتهام چاپ مطلبي در روزنامه تمدن هرمزگان در بازداشت جمهوري اسلامي به سر مي برد،‌ در زندان خودكشي كرده و استاندار هرمزگان هم اين خبر را مورد تاييد خبر داد. اين خبرنگار جوان مطلبي را از يك سايت اينترنتي در روزنامه محلي بندرعباس به مديرمسئولي نماينده اين شهر در مجلس هفتم به چاپ رساند كه در آن خميني و سران ديگر جمهوري اسلامي به ويروس بيماري ايدز تشبيه شده اند. ويروسي كه ايران و ايرانيان به آن آلوده شدند. با آن كه دو روز پيش نويسنده اصلي مقاله اعلام كرد مسئوليت نگارش مقاله ايدز با او بوده و خانم افروتن مسئوليتي در اين باره ندارد، سرانجام اين روزنامه نگار جان خود را بر سر چاپ مقاله گذاشت. خبرنگاران بدون مرز هفته گذشته نسبت به جان اين خبرنگار هشدار داده بودند و گفته بودند با اتهاماتي كه به او زده اند، احتمال دارد او را اعدام كنند. دكتر عبدالكريم لاهيجي حقوقدان در پاريس در مصاحبه با راديو فردا درباره چگونگي اعدام اعلام مرگ الهام افروتن مي گويد: دكتر عبدالكريم لاهيجي: نخستين بار نيست كه در جمهوري اسلامي يك كسي را مي كشند و بعد اسمش را خودكشي مي گذارند. غير از مساله سعيد امامي، يادتان هست كه دكتر كاظم سامي را هم وقتي كشتند، بعد از چند روز گفتند قاتل او در يكي از شهرستان هاي جنوب پيدا شده و خودكشي كرده. بنابراين اينها روش هاي كلاسيكي است كه متاسفانه در همه حكومت هاي خودكامه وجود دارد. با توجه به اين كه در ايران دادگستري مستقلي نيست، قوه قانونگذاري مستقلي نيست كه لااقل خانواده مقتول بتوانند از آنها درخواست كميسيون تحقيق كنند. در گذشته حداقل در مجلس گذشته يك كميسيون اصل نودي بود كه آن هم با آمدن اين اكثريت جديد به كلي الان تبديل شده به يك مركزي براي بايگاني كردن تمام شكايت ها. بنابراين متاسفانه با همين حدس و گمان ها بايد بسنده كنيم و فكر نكنيم كه امكان دارد روزي چگونگي مرگ اين خانم يا خودكشي اين خانم و به اعتقاد من قتل اين خانم را جمهوري اسلامي اعلام كند. امير آرمين (راديو فردا): نماينده مجلس كه مديرمسئول است، گفته بود اين خانم مستحق اعدام است. من مي خواستم ببنيم در قانون جمهوري اسلامي توهين به رهبر مجازاتش اعدام است؟دكتر عبدالكريم لاهيجي: در پي همين تظاهراتي كه در كشورهاي اسلامي راجع به كاريكاتورهاي مربوط به پيامبر اسلام انجام شد، ما مدافعان حقوق بشر هم موضع گيري هايي كرديم و من يك مطلبي آماده كردم كه فردا در سايت ها منتشر خواهد شد. يكي از نكاتي كه من در اين مطلب مطرح كردم، همين است. با توجه به اين كه در متون فقهي اصلا تعريفي از اهانت و توهين نشده كه توهين چيست. در كتاب هاي فقهي قديمي صحبت از لعنت كردن مي آيد. بنابراين اگر كسي مانند موضوع مقاله اين خانم مثلا يك همچين مطلبي بگويد كه در عرف به آن مي گويند اهانت. آيا اين اهانت با توجه به اين كه در متون حضرات تعريفي ندارد و دادگستري هم دست خود آنها است، بنابراين مشخص نيست كه به چه صورت اين را بايد رسيدگي كنند و محكوم كنند. در اين قانون مجازات اسلامي يك ماده اي آوردند كه كسي اگر لعنت كند پيامبر اسلام را، محارب تلقي مي شود و محكوم به اعدام است. ولي اينها الان آمدند تا حد رهبر جمهوري اسلامي آوردند و آن لعنت كردن هم تبديل شده به اين كه هر انتقادي كه از شخص بكنند، حمل بر اهانت مي شود و لابد نويسنده آن مقاله را هم بايد محكوم به اعدام كنند. خاطرتان نرفته آقاي اشكوري زماني كه در زندان بود، صحبت اين بود كه براي او تقاضاي اعدام شده. اشكوري گفته بود: حجاب يكي از ضروريات دين اسلام نيست. يا خود من در سال 60 يك جزوه اي نوشتم در ارتباط با لايحه قانون قصاص كه تازه به مجلس داده بودند و آنجا اين لايحه را نقد كرديم كه نه تنها مطابق با آخرين سال هاي قرن بيستم نيست كه در يك جامعه اي بخواهند سنگسار كنند، دست ببرند، كور كنند، گفتيم كه حتي يك همچين قانون وحشيانه اي حتي در ارتباط با مبارزه با جرم هم قانون درستي نيست. يكي از اتهام هاي ما كه منتهي شد به محدورالدم شدن من هم نوشتن اين جزوه بود. آن آقاي نماينده مجلس هم اگر چنين حرفي نمي زد، از زندان آزاد نمي شد. به خاطر همين هم او را از زندان آزاد كردند كه همه كاسه كوزه را سر اين روزنامه نگار نگون بخت بشكانند و بعد هم به اين صورت او را از بين ببرند كه ديگر محلي براي صدور حكم اعدام يا اجراي مجازات اعدام نباشد.(راديو فرد

روزنامه همبستگی : الهام افروتن روزنامه نگار 20 ساله در زندان خودكشي كرد

به نوشته روزنامه همبستگی چاپ تهذان الهام افروتن روزنامه نگار 20 ساله كه به اتهام چاپ مطلبي در روزنامه تمدن هرمزگان در بازداشت جمهوري اسلامي به سر مي برد،‌ در زندان خودكشي كرده و استاندار هرمزگان هم اين خبر را مورد تاييد خبر داد. خبرنگاران بدون مرز هفته گذشته نسبت به جان اين خبرنگار هشدار داده بودند. دكتر عبدالكريم لاهيجي حقوقدان در پاريس در مصاحبه با راديو فردا مي گويد: نخستين بار نيست كه در جمهوري اسلامي يك كسي را مي كشند و بعد اسمش را خودكشي مي گذارند و به غير از مساله سعيد امامي، دكتر كاظم سامي را هم وقتي كشتند، بعد از چند روز گفتند قاتل او در يكي از شهرستان هاي جنوب پيدا شده و خودكشي كرده؛ بنابراين اينها روش هاي كلاسيكي است كه متاسفانه در همه حكومت هاي خودكامه وجود دارد. با توجه به اين كه در ايران دادگستري مستقلي نيست، قوه قانونگذاري مستقلي نيست كه لااقل خانواده مقتول بتوانند از آنها درخواست كميسيون
تحقيق كنند.
اعتراض انجمن قلم نروژ به دستگيري الهام افروتن


الهام افروتن نويسنده جواني است که با تشبيه کردن خميني به ويروس ايدز و نگارش يک مطلب طنز گونه در مورد نحوه مقابله با ايدز حکومتي، دستگير و زير شکنجه شديد قرار گرفته است. گفته ميشود که او که جوان ۱۹ ساله اي است تاب تحمل شکنجه هاي وحشيانه را نداشته و به اغما رفته و يا زير شکنجه هاي مزدوران حکومتي به قتل رسيده است.

روز به روز سرنوشت الهام افروتن، نويسنده جوان در ايران، مورد توجه بيشتري قرار ميگيرد و اعتراض نهادهاي بين المللي به جمهوري اسلامي ايران شدت ميگيرد.
ديروز سه شنبه ۱۴ فوريه، انجمن قلم نروژ با ارسال يک نامه اعتراضي به احمدي نژاد و مقامات حکومت اسلامي به دستگيري و شکنجه الهام افروتن و شش نفر از همکاران روزنامه " تمدن هرمزگان" اعتراض کرده و خواهان آزادي فوري اين چند نفر شده است.
در نامه اي به امضا کارل مورتن ايررسون رئيس انجمن قلم نروژ ، دستگيري الهام افروتن و شش نفر از همکاران اين روزنامه بشدت محکوم شده است و از آزادي بيان و آزادي نويسندگان دفاع شده است.

کميته بين المللي عليه اعدام اين اقدام انجمن قلم نروژ را ستوده و از همه نهادهاي مدافع حقوق انساني دعوت ميکند فورا به اين رفتار وحشيانه جمهوري اسلامي ايران اعتراض کنند.
طبق اخباري که به دست ما رسيده است، جمهوري اسلامي ايران در صدد است که الهام افروتن را بي سر و صدا به قتل رسانده و بنظر خود، از همه منتقدين ومعترضين و نويسندگان مترقي زهر چشم گرفته و بويژه نسل جوان را که بي مهابا مقامات حکومت و مقدسات اين حکومت فاشيست را به سخره ميگيرد، ساکت کند.
فراخوان ما به همه نهادهاي مدافع حقوق انساني اينست که فورا و بهرطريق ممکن به دستگيري و شکنجه الهام افروتن و شش نفر از همکاران او اعتراض کرده و خواهان آزادي فوري آنها شوند.

کميته بين المللي عليه اعدام
۱۵ فوريه ۲۰۰۶

یکشنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۸۴

اروپا و اسلام و تروريست....


















کيوان حسيني (رادیو فردا): چرا بعد از چهار ماه که از انتشار طرحهايي از پيامبر اسلام در يک روزنامه دانمارکي گذشت، مسلمانان اعتراض کردند؟ اين سئوالي بود که خبرنگاران را در هفته گذشته به عکسي از خبرگزاري آسوشيئتدپرس رساند. در اين عکس، مردي با ماسک خوک، در حال شکلک در آوردن ديده مي‌شود. (عکس سمت چپ) اين همان طرحي است که بسياري از مسلمانان را خشمگين کرده، چرا که چند روحاني دانمارکي مدعي شده بودند که اين عکس، يکي از همان طرحهايي است که روزنامه دانمارکي از پيامبر اسلام منتشر کرده است. روز چهارشنبه خبرگزاري آسوشيتدپرس، رسما به اين اقدام روحاني دانمارکي اعتراض کرد. در اطلاعيه اين خبرگزاري تاکيد شد که اين عکس در يک مسابقه تقليد از خوک در فرانسه گرفته شده و هيچ ربطي به 12 طرح جنجالي ندارد. روحانيون دانمارکي نسخه کپي سياه و سفيد اين عکس را به 27 سازمان اسلامي در مصر و لبنان نشان دادند و از آنها خواستند که ساکت ننشينند، چرا که به پيامبر اسلام در دانمارک توهين شده است. آنها تنها به اين عکس نيز قناعت نکردند. به گزارش خبرگزاري فرانسه، اين روحانيون که از 12 طرح روزنامه دانمارکي عصباني بودند، براي برانگيختن مسلمانان جهان، پرونده اي 43 صفحه اي، شامل 12 طرح اصلي به همراه سه عکس ديگر با خود به خاورميانه بردند. به جز عکس مسابقه تفريحي فرانسوي، دو عکس ديگر صحنه هاي غير اخلاقي جنسي بودند که هيچ گاه نه تنها در روزنامه دانمارکي، بلکه در هيچ نشريه ديگري منتشر نشده اند و اساسا هيچ ارتباطي به پيامبر اسلام ندارند. يک نظر سنجي در دانمارک نشان مي دهد که 58 درصد مردم اين کشور، اين روحاني را مسئوول بحران اخير مي دانند و هم اکنون تنها 22 درصد روزنامه دانمارکي را براي انتشار طرحها سرزنش مي کنند. در اين ميان 11 درصد دانمارکي‌ها نيز معتقدند که دولتمردان خاورميانه سزاوار سرزنش هستند. به نوشته خبرگزاري فرانسه، هم اکنون برخي از شهروندان دانمارکي خواهان اخراج اين روحاني از دانمارک هستند. آندرس فوق راسموسن Andres Fogh Rasmussen، نخست وزير دانمارک نيز در اين باره گفت: بخش بزرگي از بحران ديپلماتيک اخير به اين دليل است که بعضي ها، اطلاعات غلطي درباره دانمارک منتشر کرده اند. وي روحانيوني که اين کار را انجام داده اند را «تندرواني که با دادن اطلاعات غلط از دانمارک، به شعله هاي آتش نفت ريخته اند» توصيف کرد. وي در مصاحبه با روزنامه هرالد تريبيون، همچنين به ايران، سوريه و تشکيلات خودگردان فلسطيني اشاره کرد و گفت: ما با تندروهاي مذهبي رو به روييم که براي پيشبرد اهداف خود، از موقعيت سوءاستفاده کردند و بر اين آتش دميدند. نخست وزير دانمارک افزود: تندروهاي مذهبي به بي ثباتي در کل منطقه دامن زدند.احمد ابولمن، رئيس جامعه مسلمانان دانمارک به تحريک روحانيون دانمارکي براي سفر به کشورهاي خاورميانه و تماس با تندروهاي اين کشورها متهم است.----------------------------------------------------

hasanagha.net : از روزی که سفارت‌های دانمارک و نروژ رو در سوریه و بیروت به آتش کشیدند جو به ناگاه تغییر کرد. چه کسانی چه اهدافی را در این قضیه پی گیری می‌کنند؟ یک ملای احمق (دست نشانده) توی دانمارک حرکتی را شروع می‌کند، حالا تمام نیروی سیاسی اروپا بسیج شده‌اند با این حال قادر نیستند آتش بپا شده را خاموش کنند. (یک دیوانه سنگی را در چاهی می‌اندازد حالا 40 عاقل نمی‌توانند آنرا از چاه در آورند).احمد آکاری (Ahmed Akkari) یک ملای جوان مقیم دانمارک است. او پس از اینکه اعتراض هایش در دانمارک به نتیجه "مورد نظرش" نمی‌رسد، بار سفر می بندد و با خود 12 کاریکاتور منتشر شده در یلاند پستن را همراه با 3 کاریکاتور دیگر (سه کاریکاتوری که یقینا رندان برای دامن زدن به این آتش تهیه کرده بودند و هیچ ربطی به کاریکاتورهای منتشره در روزنامه دانمارکی ندارد) را با خود به خاورمیانه می‌برد تا با تماس با (علمای!! اسلام) و سیاست مداران آتشی را که بتواند ایشان را ارضاء کند بپا می‌کند. از قرار معلوم این سه کاریکاتور برخلاف آن دوازده تای دیگر بسیار توهین آمیز هستند. اکنون گویا آتش چنان شعله ور شده که عنقریب است دامن خود این ملای احمق را هم بگیرد در نتیجه تصمیم به عقب نشینی گرفته. بنا به ادعای خبرنگار داگ بلاد (یک روزنامه نروژی) احمد آکاری در حال حاضر با دولت و مسئولین دانمارکی همکاری کامل دارد تا بلکه شعله ای را که روشن کرده خاموش کند.
Denmark needs our support
http://seyedaligeda.blogspot.com


شنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۴

2.. وطن

وطن...1..

چهارشنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۴

کاریکاتور های به اصطلاح توهین آمیز به محمد

















کاریکاتور های به اصطلاح توهین آمیز به محمد
اين دوازده تا کاریکاتور و نظرات شما و کاریکاتور های
به اصطلاح توهین آمیز
Twelve caricatures of the Mohammad

دانشمندان اتمی جمهوری اسلامی .......های پاکستانی هستند


امير سپهر


دانشمندان اتمی جمهوری اسلامی .......های پاکستانی هستند
تاريخچه کوتاه ساخت نيروگاههای اتمیفکر ساخت نيروگاههای اتمی به رژيم گذشته و به حدود چهل سال پيش
بازميگردد. اين ايده ای بود که شاه فقيد ايران از دهه چهل و پس از رفرم معروف به انقلاب سفيد سال هزار و سيصد و چهل و دو در سر داشت. پس از چند سال مشاوره و مطالعه و بررسی سر انجام يک دهه بعد بود که اين ايده بصورت طرحی عملی و اجرايی در آمد، که عبارت بود از احداث دو واحد ۱۲۰۰ مگاواتى در بوشهر و دو واحد ۹۰۰ مگاواتى در دارخوين خوزستان. ابتدا قرار بود که اين طرح را زيمنس آلمان به پايان رساند. ليکن پس از بد عهدی آن شرکت معظم آلمانی اين طرح به پيمانکاری فرانسوی بنام شرکت (فروماتوم) سپرده شد که مشهور ترين و معتبر ترين در نوع خود محسوب می شد و ژنرال بوشاله (پدر نخستين بمب اتمى فرانسه) را نيز در جمع هژده نفره دانشمندان اتمی خود در ايران در استخدام خود داشت. زمانيکه ملا ها به قدرت رسيدند کار نيروگاههای بوشهر به پايان نزديک شده بود، بطوريکه اگر ايران دچار فتنه سياه سال پنجاه و هفت نمی شد قرار بود در چهارچوب برنامه پنجم عمرانی کار ساخت اين دو نيروگاه بيست و چهار سال قبل به اتمام رسدبرنامه ريزی شده بود که اين دو واحد با ظرفيت توليد جمعآ 2400 مگاوات از ابتدای سال شصت و يک به بهره برداری رسد، همچنان که قرار بود ساخت متروی کامل و سراسری تهران نيز در سال شصت پايان يافته و از ابتدای سال شصت و يک شروع بکار نمايد. نوشتن اين نکته نيز ضروری است که طرح احداث دو واحد ۱۲۰۰ مگاواتى در تاريخ اين صنعت بزرگترين طرح جهان محسوب می شود، چرا که نه تنها تا آنزمان هيچ کشوری در جهان دارای چنين نيروگاههای پرقدرتی نبود، حتی هنوز هم پس از سه دهه در هيچ کجای دنيا چنين نيروگاههای گرانقيمت و عظيمی ساخته نشده استجدای از اين، رژيم گذشته به منظور پيشبرد هدف استفاده از نيروی اتم و مکلف نمودن فرانسه به اجرای سريع پروژه اتمی ايران بنوعی دست و پای آن کشور را در پوست گردو گذارده بود. اول اينکه در سال هزارو نهصد هفتاد چهار ميلادی مبلغ يک ميليارد به کميساريای انرژی اتمی فرانسه وام داده و دستگاه اتمی فرانسه را بدهکار ايران ساخته بود، و دوم اينکه با خريد سی و سه درصد از سهام کارخانه ای بنام (اوروديف) که بزرگترين کارخانه توليد ارانيوم در اروپا بود تغذيه رساندن به صنعت اتمی ايران از سوی آن کارخانه را نيز حتمی ساخته بود. کارخانه ايرانی فرانسوی اوروديف طبق قرارداد مکلف بود که از سال هزارو سيصد و شصت و يک خورشيدی اورانيوم غنی شده نيروگاههای ايران را بدون وقفه تآمين نمايد. بدنبال انقلاب آيت الله خمينی اين طرح و همينطور خريد فانتوم های اف شانزده آمريکايی را که بهای آنها نيز پرداخت شده بود را از خيانت های شاه اعلام نموده و تعطيل کرددولت موقت خواهان فسخ قرارداد و پس گيری وام يک ميليارد دلاری و پول باقيمانده قرارداد از فرانسه بود. اما آن دولت فسخ يکجانبه از سوی ايران را نپذيرفته و نه تنها مبلغ قرارداد را پس نداد که از باز پس دادن يک مليارد وام نقدی ايران نيز سر باز زد. حدود ده سال بعد، يعنی در سال هزارو نهصد و هشتاد و هفت فرانسه يک ميليون دلار وام ايران را در دو قسط به رژيم اسلامی باز گرداند، اما مبلغ چند ده مليون دلار از پول ايران در پروژه ساخت نيروگاه را بعنوان ضرر و زيان فسخ يکجانبه قرارداد مصادره کرد. هيچ اعتراضی هم از اين بابت از سوی رژيم اسلامی صورت نگرفت. بعد ها، يعنی در دوران رياست جمهوری هاشمی رفسنجانی بيست و چند درصد از سهام ايران در کارخانه اورديف هم بوسيله وی فروخته شد و هرگز هم پول فروش آن سهام وارد خزانه کشور نشد، هنوز چيزی در حدود ده درصد از سهام کارخانه غنی سازی اورانيوم اوروديف همچنان متعلق به ايران است که هيچ سود دهی هم ندارد. بنابر اين طرح ساخت نيروگاههای اتمی که بگفته آقای خمينی از خيانتهای شاه بحساب می آمد پس از انقلاب عملآ تعطيل شدجمهوری اسلامی بی دانشمند ترين رژيم جهانبطور حتم شما نيز متوجه تفاخر و نازيدن های مرتب سران رژيم جمهوری اسلامی به دانش اتمی خود شده ايد، که بنا به ادعا گويا تمامی اين به اصطلاح پيشرفت های هسته ای و موشکی محصول کار محققين و متخصصين رژيم فقاهتی باشد. يعنی ابر دانشمندانی که به دانش هسته ای و ساخت موشکهای بالستيکی دست يافته اند، همگی زير عبای ملا ها رشد کرده و با حمايت رژيم علم گستر و دانشمند پرور و مدرن جمهوری روضه خوان ها به اين درجه از دانش رسيده اند. اين ادعا ها و فخر فروشی ها در حاليست که بر اساس آماره منتشره از سوی سازمانهای خود رژيم سالانه بين دويست تا دويست و پنجاه هزار نيروی جوان و خلاق از ايران می گريزند که بيش از نيمی از اين نيروی عظيم کار آمد را جوانانی تشکيل می دهند که فارغ التحصيل در رشته های مختلف علمی از دانشگاههای ايران هستند، که البته دلايل آن نيز برای همگان معلوم است. که نبود کار، فشار اقتصادی، نداشتن هيچ چشم اندازی به آتيه ای روشن و از همه مهم تر نبود کوچکترين فضای تنفس و سلب حتی ابتدايی ترين حقوق فردی را می توان از عمده عوامل اين پديده خانمان برباده و غير قابل جبران دانست در جامعه استبداد زده و خرافه پرور و فقير امروز ايران اصولآ فرار از کشور خود به قوی ترين هدف و ديناميسم ورود به دانشگاه شده است. به بيانی روشن تر اکثريت قريب به اتفاق جوانان رنج درس خواندن را بر خود هموار کرده و هزينه کمرشکن آنرا بر خانواده بی چيز خويش تحميل می کنند صرفآ با اميد که خواهند توانست پس از خاتمه تحصيل خود را از زندان تنگ و پر شکنجه و کشنده ای بنام زندگی در ايران رها سازند. فضای اکنونی ايران آنچنان مأيوس کننده و فاجعه بار است که جوان ايرانی جز فرار از ميهن و رهايی اميد ديگری در زندگی ندارد. بحث بر سر چگونگی فرار از ايران امروز به موضوع قالب در ميان جوانان ما مبدل شده، بگونه ای که هر جوان ايرانی در داخل خيلی بهتر از ما تبعيديان از چند و چون قوانين مهاجرت و پناهندگی اطلاع دارد. آنها به خوبی می دانند که ديگر دوران دستخالی رفتن به خارج بسر آمده، پناهندگی عملآ منسوخ، و به پروسه ديوانه سازی و پناهجو کشی مبدل شده. از اين نيز آگاهی دارند که اينک فقط آنانی اندک شانسی برای زندگی در غرب دارند که دارای تحصيلاتی عالی بوده و از تخصصی مورد نياز و کارآمد در غرب برخوردار باشندبنابر اين تز و دانشنامه اکنون در ايران جای برگه خلاصی از زندان و ويزای خارج را گرفته است. طبق آمار بدست آمده از پژوهشهای گوناگون تقريبآ تمامی دانشجويان سطوح بالا پس از اتمام تحصيلات عاليه خود از ايران می گريزند، مگر درصد اندکی که يا از فرزندان خود و يا اعوان و انصار پايوران رژيم هستند و پست های زايد اما پر درآمدشان در انتظارشان است، يا شخصآ نيز می دانند که مدارک تحصيليشان کيلويی و در خارج فاقد ارزش علمی است و يا معدودی که بنا به دلايل خانوادگی و تعهد در مقابل والدين پير و فقير خود مجبور به تحمل عذاب زندگی در جمهوری اسلامی می شوند. نتيجه اينکه در کشوری که بيش از نود در صد نخبگانش فرار کنند، سوزن خياطی از سنگاپور وارد شود و بيل از چين، اما علی رغم همه ی اين مصيبت ها موشکی ساخته شود که چهار هزار کيلومتر برد داشته باشد، راستی که جای انگشت به دندان گزيدن دارد؟! تازه، هر شب جمعه هم يک پاسدار ريشو جلو دوربين حاظر شود و ادعا کند که طی هفته گذشته يکصد کيلومتر هم به برد اين موشکها اضافه شده استچندی پيش کتابی بدستم رسيد که مربوط به تعرفه های گمرکی و اقلام وارداتی جمهوری اسلامی در سال گذشته بود. شايد خيلی ها ندانند که نه تنها بيل و کلنگ و شمشه و ماله بنايی و ميخ سر کج از چين وارد می شود، که گوشتکوب بلوری از پاکستان، چراغ سه فتيله از هندوستان و حتی نعل اسب و الاغ هم از تايوان خريداری می شود. در مملکتی که سومين ذخاير نفتی جهان را دارا باشد اما در اثر بی کفايتی و عقبماندگی مجبور به خريد بنزين از خارج باشد، وارد کردن نخ کنف پالان دوزی از پاکستان برای الاغهای قم و کاشان و ممسنی البته جای شگفتی ندارد. حيرت اينجا است که در چنين نظامی که حتی قادر به پرواز در آوردن هر از چند گاه هواپيماهای نظاميش هم نيست و هر وقت که هواپيمايی بلند می شود فوری سقوط می کند، ادعا شود که موشکهای قاره پيما ساخته می شود. آنهم به بصورت انبوه !؟ اما از اين ها هم شگفت انگيز تر اين است که اين کشور بدبخت که حتی تا تهيه نخ پالان خر و قاطر های زبان بسته اش هم محتاج به واردات خارجی است، ادعا کند که جدای از ساخت آن موشکهای بی نظير دانشمندانش به دانش اتمی نيز دست يافته اندتاريخچه کوتاه اتمی جمهوری اسلامیباری، نوشتيم که پس از انقلاب ساخت نيروگاههای اتمی بطور کلی تعطيل شد. چه که اين طرح و نيرو گاههای نيمه تمام از مظاهر خيانت رژيم گذشته بحساب می آمد و تا سالهای اوليه جنگ هيچ يک از سران نظام اصلآ توجهی بدان نداشت. علی رغم نبود وسايل تدافعی در اطراف نيروگاه بوشهر و علی رغم کوشش ارتش عراق برای انهدام اين تاسيسات، نيروی هوايی صدام حسين نتوانست هيچ آسيبی جدی به اين نيروگاه برساند. ساختمان نيروگاه آنچنان مستحکم ساخته شده بود که حتی پس از هفت بار بمباران هواپيما های شکاری بمب افکن ميگ بيست و يک ارتش صدام هم همچنان از درون سالم ماند. رژيم اسلامی تنها پس از حمله همه جانبه عراق به ايران بود که متوجه اهميت حياتی قراردادهای خريد اف شانزده و ساير ملزومات دفاعی شد. هواپيما های اف شانزده متعلق به ايران که پول آن نيز پرداخت شده بود بعد ها وسيله آمريکا تحويل عربستان سعودی شد، چون بعلت گروگانگيری و قطع رابط بوسيله رژيم ايران و بلوکه شدن دارايی های ايران نه امکان هيچ ادعايی مانده بود و نه اصلآ رژيم چيزی از منافع ملی می دانستآنزمان هنوز دارايی های باقی مانده از نظام گذشته بقدری بود که نظام اسلامی اصلآ به فکر باز پس گيری چنين سرمايه عظيمی که سر به سی ميليارد دلار می زد نيفتاد. جمهوری اسلامی تنها چند سال پس از حمله عراق به ايران بود که کفگيرش به ته ديگ رسيد و کمی متوجه شد که کشورداری با زيارتنامه خواندن و دعانويسی تفاوت دارد. هواپيما های مدرن اف شانزده و ساير سلاحهای خريداری شده در نظام پيشين از آمريکا که از دست رفته بود و رژيم اسلامی حتی فشنگ را هم مجور بود با چندين برابر قيمت اصلی از عدنان قاشقی و ساير دلال های بين المللی اسلحه خريداری کند. درماندگی در مقابل ارتش مجهز عراق در همان سالهای اوليه جنگ بود که ملا ها را بفکر ساخت موشک و بمب و سلاح اتمی انداخت. از اين روی دستگاههای مدرن و مجهز داخل نيروگاههای اتمی نيمه ساخته را به پارچين و لويزان و محلهای ديگر انتقال دادنددر سالهای پايانی جنگ گرچه جمهوری اسلامی کاملآ در مضيقه بود، با اين وجود خريد دستگاههای ساخت سلاح و بمب را برای ماندگاری خود حتی از نان شب هم برای خود ضروری تر می دانست و اين دستگاهها را بطور پنهانی خريد می کرد. پايان جنگ و فروپاشی شوروی به رژيم اين موقعييْت را داد که بتواند با گشاده دستی بيشتری بطور پنهانی از کشورهای تازه استقلال يافته اما شديدآ محتاج مقداری دستگاههای عقبمانده ساخت بمب اتم خريداری کند. مقداری هم بطور پنهانی از قاچاقچی های بين المللی دستگاههای غربی خريداری شد. دستگاه اتمی رژيم که در اختيار سپاه پاسداران قرار گرفته بود مدتها با کمک کارشناسان ارزان قيمت و درجه سه شوروی سابق از آسيای ميانه که از تکنيک غربی هم سر در نمی آوردند به مونتاژ و دستکاری اين دستگاهها پرداخت. تا اينکه سرو کله عبدالقدير خان پاکستانی پيدا شد که خود وی نيز با کمک همين دانشمندان جمهوری های مسلمان آسيای ميانه برای پاکستان بمب ساخته بودالاغ ها، اصلی ترين دانشمندان اتمی جمهوری اسلامیآنچه که رژيم آنرا در بوق و کرنا کرده و می دمد و تکنيکی بسيار عقبمانده و خطرناکی هم هست، نه دست آورد دانشمندان نداشته اش که مديون چهارپايان است، آنهم نه چهار پا های ايرانی که حتی اين حيوانهای زبان بسته هم خارجی و وارداتی بودند. قضيه اين است که يکی از به اصطلاح همان شاگرد بمب سازهای رژيم که اخيرآ به فرانسه گريخته و از آن کشور تقاضای پناهندگی کرده است راز های سر به مهر رژيم و دغلبازی های آنرا افشا کرده است. وی که سالها در دستگاه تحقيقات اتمی ملا ها کار می کرده و در خريد های پنهانی رژيم نيز نقش داشته به سرويس های امنيّتی غرب گفته است که چگونه بيشترين ادوات و قطعات مربوط به ساخت بمب را رژيم از عبدالقدير خان خريداری نموده و وارد ايران کرده است. اطلاعات اين مأمور گريخته آنچنان دقيق و موثق بوده که فرانسه بهترين دوست ديروز جمهوری اسلامی که حتی با غنی سازی محدود اورانيم هم موافق بود را به يکباره به دشمن خونين آن بدل ساخته، بطوريکه سرسخت ترين مدافع ديروز رژيم ملا ها امروزه نه تنها در مخالفت گوی سبقت را از ايالات متحده ربوده که کار را به تهديد اتمی نيز رسانده است. آنگونه که خبر ها به بيرون درز کرده به گفته وی گويا عبدالقدير خان خيلی پيشتر ها با جمهوری اسلامی و ليبی در تماس بوده، اما چون در تحويل جنس مشکل بزرگی داشته چند سال بعد است که پس از يافتن راه تحويل محموله های خود در دبی با اين دو دولت معامله می کندعبدالقدير خان تا قبل از لو رفتن دلال بازی هايش در کشور خود پاکستان فردی بسيار محبوب و مورد احترام و از همه گونه مساعدت دولت متبوع خود برخوردار بوده. بطوريکه دستش در خريد کاملآ باز بوده و هيچ محدوديتی هم برای تهيه ابزار و وارد کردن آن به پاکستان برای تحقيقات هسته ای خود نداشته. اما نامبرده قادر نبوده که بدون کنترل دولت نظامی کشورش چيزی را رسمآ و با استفاده از هواپيما از کشورش خارج سازد. پس از چند مسافرت به دبی و ديدار با مأموران رژيم ايران به او گفته می شود که کافی است که وی سانتروفيوژها و ساير دستگاهها را به بلوچستان پاکستان حمل نموده و در آنجا تحويل مآموران جمهوری اسلامی نمايد. اين دلال گريخته شرح داده که تمامی دستگاههای خريداری شده مرتب بار الاغهای پاکستانی شده و بی سر وصدا و بطور قاچاق وارد ايران شده است. که پس از آن اين اجناس قاچاق به ايرانشهر آورده شده و از آنجا با وسائط نقليه سپاه به مراکز اتمی داخل ايران حمل شده است. بنابر اين آنچه که ملا ها از آن بنام دانش اتمی و غرور ملی ياد می کند را نه مديون دانشمندان حقيقی ايرانی که همگی از ايران گريخته اند که مديون الاغهای زبان بسته پاکستانی است. اين البته کاملآ هم مناسب شأن اينچنين رژيمی است. نظامی که بالاترين مقام امنيتش را نه که با برق گرفتگی و اشعه ليزر که با واجبی خودکشی می دهد بايد که دانشمندان اتميش هم مشتی الاغ باشند. هر وزارتخانه و موسسه ای آرم و نشان خاصی دارد. بايد به رژيم پيشنهاد داد که تصوير الاغ را برای سازمان انرژی اتمی خود برگزيده و بمب خود را هم بمب ..... نشان نام دهد - امير سپهر"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

جمعه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۴

به مناسبت دهه زجر و ماه عزا ؟



دستاوردهاي جمهوري اسلامي
. اعدام ،شلاق زدن،سنگسار ،و بريدن دست و پا در ملا عام -. کشتار دست جمعي‌ زندانيان سياسي -. سو قصد و کشتار مخالفان سياسي‌ در خارج از کشور -. قتل هاي زنجيره اي سياسي‌ در ايران -. ترويج زندانهاي کشور با گنجايش هزاران زنداني -. ايجاد خفقان سياسي -. ترويج تروريسم بين المللي و داخلي -. زير پا گذاردن حقوق بشر در هر مورد -. سلب آزادي هاي فردي -. آباداني‌ گورستانهاي کشور -. کشتن و زنداني‌ کردن روزنامه نگاران -. پايمال کردن حقوق زنان -. سانسور و بستن جرايد -. آواره کردن بيش از ۵ مليون ايراني در جهان -. ظلم به اقليت هاي مذهبي -. فيلتر گذاري بر اينترنت -. اختلال در پخش برنامهاي راديو و تلوزيون هاي ماهواريي -. دزدي اموال ايران توسط ملايان و انتقال آن به خارج از کشور -. از بين بردن اقتصاد ايران -. ازدياد فقر در ايران -. ايجاد تورم شديد اقتصادي در ايران -. بي‌ ارزش کردن ريال -. ازدياد بيکاري -. افزايش سرقت و جنايت از فرط فقر -. ترويج فساد، فحشا، و اعتياد -. ايجاد بحران مسکن در ايران -. سو تغذيه، کاهش رشد، و افزايش افسردگي‌ در نوباوگان ايران -. بحران وضعيت بهداشتي‌ و بهزيستي‌ در ايران -. هتک حيثيت ايران در عرصه جهاني -. اشغال سفارت آمريکا و گروگان گرفتن اعضاي سفارت به مدت ۴۴۴ روز -. درگيري با کشورهاي همسايه -. جنگ ايران و عراق. مليونها کشته ، زخمي‌، معلول، و بي‌ خانمان محصول آن -. طرفداري از صدام حسين در جنگ عراق با آمريکا -. دامن زدن به اختلافات منطقه اي خاور ميانه -
. قرار دادن ايران در محاصره اقتصادي -. توليد سلاح هاي کشتار جعمي -. بر تاراج دادن حق قانوني‌ ايران در درياي خزر -. تخريب صنايع هواپيمايي‌ کشور در اثر تحريم اقتصادي و سياسي‌ ضد ايران -. از بين بردن صنايع ايران -. عقب ماندن ايران از سطح تکنولوژي جهاني -. بحران وضعيت آلودگي‌ هوا و محيط زيست -. از بين بردن کشاورزي ايران -. از بين بردن هنرهاي زيبا، تاتر، سينما و موسيقي‌ در ايران -. ترويج قشري گرائي و ارتجاع -. بستن دانشگاه هاي ايران براي انقلاب فرهنگي‌ بمدت ۳ سال -. حمله به محيط دانشگاه، کشتار و سرکوبي دانشجويان -. زيرپاگذاشتن قانون اساسي‌ جمهوري اسلامي -. استخدام اراذل و اوباش حزب الهي‌ و بسيجي براي سرکوبي‌ ملت -. واردات و فروختن قاچاق بمنظور درامد بيشتر براي عناصر رژيم -. فروختن زنان ايران در شيخ نشينهاي خليج فارس -




ACHIEVEMENTS OF THE ISLAMIC REPUBLIC1. Execution, flogging,

stoning and amputation of limbs in public2. Mass killings of political prisoners3. Assassination of political dissidents outside of Iran4. Political serial killings in Iran5. Construction of many new prisons holding thousands of political prisoners6. Political oppression7. Promotion of international and domestic terrorism8. Violation of human rights in every category9. Lack of civil liberties10. Improvement and growth of Iran’s Cemeteries11. Killing and imprisonment of journalists12. Violation of women’s rights13. Censorship and closure of publications14. Forcing Iranian’s to flee the country resorting in five million refugees throughout the world and “brain drain”.15. Oppression of religious minorities16. Filtering the internet17. Jamming out of country satellite TV and radio stations18. Stealing Iran’s wealth by the Mullahs and transfer of funds to abroad.19. Destruction of Iran’s Economy20. Widespread poverty throughout Iran21. Severe Inflation22. Devaluation of Iranian Rial23. Increase in unemployment24. Increase in the crime rate25. Promotion of corruption, prostitution and addiction26. Housing crisis in Iran27. Malnutrition, retarded growth and increased rate of depression among Iranian youth28. Public health crisis in Iran29. Making Iran an international “embarrassment”30. 1979 Occupation of the US Embassy in Tehran and holding hostages for 444 days.31. Conflict with neighboring countries32. Iran-Iraq War resulting in millions dead, wounded, handicapped and homeless33. Supporting Sadam Hussein in the US Iraq War34. Destruction of Iran’s Airline Industry35. Causing economic sanctions against Iran36. Producing weapon’s of mass destruction37. Inability to get Iran’s fair share of natural resources from Caspian Sea38. Promoting regional conflicts in the Middle East39. Destruction of Iran’s industries40. Lack of technological advancements41. Air and environmental pollution crisis in Iran42. Destruction of Iran’s agriculture43. Destructions of fine arts, theater, cinema and music in Iran44. Promoting Islamic Fundamentalism45. Closure of Iranian Universities under cultural revolution for three years46. Attacking University campuses to kill and crack down on students47. Violating the constitution of the “Islamic Republic”48. Hiring hooligan’s for beating and crack down on Iranian citizens49. Improving and selling contraband by regimes elements for additional income50. Selling Iranian women as sex slaves in the United Arab Emarets

و با تشکر از سيدعلی گدا
http://seyedaligeda.blogspot.com/