یادی از یار و مرد ی از جنس تاریخ جاودانه و ماندگار و باشکوه و سرفراز ایران زمین

یادی از یار و مرد ی  از جنس تاریخ جاودانه و ماندگار و باشکوه و سرفراز ایران زمین

جمعه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۵

کمپین برای آزادی احمد باطبی

طبق آخرين گزارشات دريافتي از خانواده احمد باطبي روز پنجشنه 12 مرداد ساعت 10 صبح بازجوي احمد باطبي با پدر وي تماس گرفته و بعد از تهديد كردن گوشي را به خود احمد باطبي داده تا به پدرش صحبت كند
بازجوي احمد باطبي در ادامه گفته است كه احمد باطبي هم اكنون در حال گذراندن بازداشت خود هست كه اگر پرونده جديد براي وي تشكيل نشود وي بايد نه سال حبس خود را در زندان اوين بگذارند
همچنين وي افزوده است كه خانواده باطبي مي توانند وي را ملاقات كنند ولي همسر احمد باطبي به دليل اطلاع رساني و مصاحبه در مورد همسرش نمي تواند با وي ملاقات كند
پدر احمد باطبي گفته است كه صداي پسرش خيلي ضعيف و بي حال بوده ، اين در حاليست كه زندانيان ديگر وي را ديروز در بهداري زندان ديده بودند
هم اكنون احمد باطبي كه اعتصاب غذاي نامحدود كرده است هفتمين روز اعتصاب غذاي خود را مي گذارند وي اعلام كرده است كه به هيچ وجه اعتصاب غذاي خود را نخواهد شكست حتي اگر از بين برود
براي پيوستن به كمپين اسم خودتان يا اسم سايت و وبلاگتان را ازبخش كامنت يا ايميل براي ما ارسال كنيد
به نام خون شهداي راه آزادي ، احمد باطبي در ششمين روز اعتصاب غذاي خود در بند 209 زندان اوين به سر مي برد ، چنانچه اطلاع داريد وي تصميم راسخ گرفته است كه اعتصاب غذاي نامحدود بكند ، بدين وسيله از شما هم ميهنان عزيز دعوت مي كنيم با پيوستن به كمپين آزادي براي احمد باطبي ، جان اين مبارز را از مرگ نجات بدهيم نگذاريم يار دبستاني ما تنها بماند و از بين برود بيائيد باري ديگر ثابت كنيم كه ما همه با هم خواهان آزادي احمد باطبي هستيم http://sos-batebi.blogspot.com
دوستان و سروران گرامی این مطلب را به هر گونه ممکن به دیگران اطلاع دهید . دیگر زمان اتحاد است من و تو چیزی برای از دست دادن نداریم جوانان وطن یک به یک رفتند به پا خیز اکنون نوبت ما است صبح آزادی نزدیک است .
==== کمپین برای آزادی احمد باطبی ( یار دبستانی ایران )

پنجشنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۸۵

به یاد اکبر به داد احمد .


مدت ۷ سال است که در اسارت هستم و انواع فشارهاي جسمي و روحي را طي اين مدت تحمل کرده ام. به دليل قرار گرفتن زير انواع شکنجه هاي قرون وسطايي در طي بازجويي هاي اوليه به انواع بيماريها از جمله ديسک کمر مبتلا شده ام که در نتيجه شدت گرفتن ديسک کمرُ مسئولين امنيتي از ترس اينکه اين بيماري منجر به فلج يا مرگ اينجانب گردد و رسوايي آن برفضاحت هاي پيشين آنها اضافه گردد و به خاطر آنکه مسئوليت آنچه بر سر من آورده اند گريبانگيرشان نشود، زيرعنوان [ مرخصي نامحدود] مرا از زندان بيرون فرستادند.
در دوران مرخصي استعلاجي براي معالجه بيماري ام به متخصصين مراجعه کردم اما اعلام کردند به علت تخليه مايع نخاعي انجام اين عمل در داخل کشور مقدور نيست و به ناچار کژدار و مريز اين مدت را با مصرف دارو سپري کردم.آقايان وقتي متوجه شدند هنوز زنده هستم در تاريخ 19 تيرماه 1385 مجددا مرا به زندان بازگرداندند. ظرف يک ماه گذشته که به زندان بازگشته ام، مراجعات مکررم به بهداري زندان براي ادامه مداوا بي نتيجه مانده و هر بار با جواب سر بالا و پرخاش و توهين روبرو شده ام.
از اين رو اکنون که مسئولين مرگ با ذلت را براي من تدارک ديده اند،ُ تصميم دارم زير بار ظلم و ذلت نروم و اگر قرار است در شرايط اسارت بميرم، نوع مرگ خود و شرايط آن را خود تعيين کنم. از اين رو اعلام ميدارم در صورتي که مسئولين مربوطه به خواست قانوني ام پاسخ ندهند، براي آزادي خود جهت مداوا و همچنين در اعتراض به نقض سيستماتيک حقوق بشر در حکومت جمهوري اسلامي و نيز براي آزادي کليه زندانيان سياسي از تاريخ اول مرداد 1385 به صورت نامحدود دست به اعتصاب غذا خواهم زد.
واضح است در صورت بروز هرگونه اتفاقي براي اينجانب مسئوليت مستقيم آن با سران حاکميت است و آنان مي بايست پاسخگو باشند.
اکبر محمدي- دانشجوي زنداني - متهم رديف اول کوي دانشگاه تهران"
این نامه اکبر محمدی دانشجوی مبارز کوی دانشگاه که به جرم ابراز عقیده پس از هفت سال اسارت و دربند بودن قبل از شروع اعتصاب غذای خود به رشته تحریر در آورده است. او به این وعده خود جامه عمل پوشاند تا راه را برای دیگر همسنگران خود هموار سازد و بدین ترتیب اکبر محمدی تبدیل به یک اسطوره ملی گردید .
با مروری بر نامه این عزیز از دست رفته به یاد کلام حسین ابن علی افتادم که "مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است" و ملت ما سالهای متمادی است که به خاطر این جمله و عمل به آن از او بعنوان اسطورای مذهبی یاد می کنند وسیاووش گونه مراسم عزاداری پر شکوهی هر ساله برای او برگذار مینمایند.
به قول شاملو :

ما بی چرا زندگانیم
آنان به چرا مرگ خود آگاهند ...

به گفته شاهدان عینی اکبرمحمدی شنبه شب " درست یک شب قبل از وقوع حادثه" دچار حمله قلبی شده و پزشک کشیک درمانگاه نیز آنرا تایید نموده بود . شگفت آنکه پزشک فقط در صورت شک به حمله قلبی میبایست فورا بیمار را تحت شرایطی خاص به بخش مراقبتهای ویزه قلبی ( سی سی یو ) منتقل نماید تا زیر نظر پزشک متخصص به وضعیت وی آنهم با تدابیر شدید پزشکی رسیدگی نمایند .

می خواهم قسمتی از قسمنامه پزشکان که در هنگام اخذ مدرک پزشکی به آن سوگند میخورند را در اینجا بیاورم تا همه بدانند در سر زمینی زندگی می کنند که مزد گورکن از جان انسانها پر بها تر است :

"از ذات مقدس احدیت استمداد می جویم تا در انجام این وظیفه حساس (حرفه پزشکی) لحظه ای کوتاهی ننمایم و در معالجه و راهنمایی بیماران آنطور که شایسته حرفه مقدس پزشکیست و مقام مهم انسانیت است سعی و تلاش نمایم .... و از آلودن آن به اغراض ناچیز و ناپایدار مادی اجتناب نمایم"
بیمارستان و مراکز پزشکی حتی در شرایط جنگی هم جزو مناطق امن محسوب می شوند که در آنها حفظ جان و سلامت بیماران در اولویت نخست قرار دارد و این موضوع که بیمارستان ها نباید تحت فشارهای سیاسی، امنیتی و نظامی قرار بگیرند و کسی حق ندارد پزشکان را در اخذ تصمیمات حرفه ایشان برای نجان جان یک انسان تحت فشار و محدودیت قرار دهد در سراسر جهان امری پذیرفته شده است و شوربختانه در سرزمین ما نه تنها قضاوت از استقلال تهی گشته بلکه شرافت پزشکی نیز آرام آرام رنگ میبازد .

اکبر محمدی به دلیل تحمل شکنجه های طاقت فرسا و ماهها انفرادی به انواع بیماریها از جمله دیسک کمر. آسم و.... مبتلا شده بود بطوری که سه بار تحت عمل جراحی قرار گرفت و شرایط او به گونه ای بود که دو سال پیش پزشکان زندان اعلام کرده بودند وی تحمل زندان را ندارد و باید در خارج از زندان مورد مداوا قرار گیرد .
واین تعبیر خواب دولت مهرورز بود که بازگشت این عزیزان را به زندان رقم زد تا پروزه حذف فیزیکی مخالفان حکومت پس از مدتی دوباره کلید بخورد.
احمد باطبی نیز همچون اکبر محمدی یک سالی است که در خارج از زندان به مداوا مشغول بود که متاسفانه پنج روز پیش به منزل وی هجوم آوردند و او را در حالی با خود به مکانی نامعلوم بردند که هنوز از درد دیسک کمر و ناراحتی معده رنج فراوان میبرد .
به وضوح از شروعی مشابه می توان دریافت که دستگیری این دو مبارز بزرگ پروزه های از پیش طراحی شده بوده. هر دوی این عزیزان پس از دستگیری دست به اعتصاب غذا زده اند چون چیزی جز جانشان نداشتند که در طبق اخلاص بگذارند
با کمال تاسف روح بلند اکبر محمدی از میان ما پر کشید گر چه یاد و خاطره این بزرگمرد تا ابد همچون دماوند ایستاده و استوار بر جای جای این سرزمین نقش خواهد بست و این ضحاک و ضحاکیانند که بوی تعفنشان از زباله دانهای تاریخ بیرون خواهد زد .
اکنون وظیفه ماست که با حرکتهای خود و یاری طلبیدن از مجامع بین المللی و ایستادن در مقابل کسانی که قدرت پوشالیشان چنان چشم آنها را کور کرده که برای رسیدن به اهداف خود از جان جوانان شریف این مرز و بوم نیز دریغ نمی دارند جلوی ادامه پروزه حذف فیزیکی دیگر زندانیان در بند همچون احمد باطبی . مهندس طبرزدی . اسانلو . مهندس موسوی و صدها عزیز در بندمان را بگیریم .
در پایان خاطر نشان می کنم که امروز پنجمین روز اعتصاب غذای احمد باطبی است.

به امید آزادی تمام زندانیان سیاسی وبه امید رهایی میهن عزیزمان ایران


دکتر حسام فیروزی

11/5/1385

drfirozi@yahoo.com

چهارشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۸۵

گزارش از بند 209 اوین و اکبر محمدی را چگونه کشتند...

تاریخ : 10/5/85
شماره : گ/۸۰ – 85
به نام آزادی

بنا بر گزارشات رسیده خانواده آقای کیوان رفیعی برای اطلاع از سرنوشت فرزند خود بعد از دو روز پیگیری مستمر موفق به ملاقات با وی نشدند .
خانواده آقای رفیعی با وجود اینکه از دادگاه انقلاب موفق به دریافت برگه ملاقات شدند با کارشکنی مسئولین زندان اوین (209 ) و هر بار به بهانه ای اجازه ملاقات به ایشان ندادند .
در پی بهانه گیری های وزارت اطلاعات خانواده رفیعی به دادگاه انقلاب مراجعه کرده و در آنجا توسط قاضی پرونده به صورت شفاهی تهدید شدند .
علت این که اجازه ملاقات ندادند این بوده است که خانواده رفیعی برای فرزند خویش وکیل اختیار کردند و قاضی پرونده با لهنی تهدید آمیز این امر را به زیان آقای رفیعی و خانواده شان دانسته است .
همچنین در راستای موج جدید علیه فعالان دانشجویی ، سیاسی و حقوق بشری در جریان است آقای احمد باطبی زندانی و فعال دانشجویی که در جریان 18 تیر 78 دستگیر و به 15 سال زندان محکوم شد . در روز 7/8/85 به دلیل نا معلوم طی یک یورش به منزلشان بازداشت شد . آقای باطبی در هنگام بازداشت اعلام اعتصاب غذای نامحدود کرده است و اکنون در روز سوم اعتصاب غذا بسر می برد .
خبر ها حاکی از این است که آقای باطبی در پی این اعتصاب به بهداری بند 209 زندان اوین منتقل شده است

فعالان حقوق بشر در ایران ضمن اعلام نگرانی نسب به وضعیت آقای باطبی از تمامی مجامع حقوق بشری می خواهد که زندانیان سیاسی را که اکنون درزیر شدید ترین ضرب و سرکوب قرار دارند حمایت کنند .
دست تمامی کسانی که در این راه با ما همگام هستند را می فشاریم

Human Rights Activists in Iran
Hra.iran@gmail.com
www.hra-iran.blogfa.com
Tel: 0031620720193

کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر
Student committee of
human right reporters
تاریخ ۱۰/5/1385
شماره 8۵-2006
جزئیات درگذشت اکبر محمدی در زندان

اکبر محمدی در روز پنجم اعتصای غذا به دلیل تشنج به بهداری زندان اوین منتقل شد، پزشکان بهداری با مشاهده وضعیت جسمانی اکبر محمدی وی را در بهداری بستری کرده اما اکبر از دریافت سرم خودداری میکند.
شنبه شب دکتر موحدی رئیس درمانگاه اوین با حضور در بهداری از اکبر محمدی درخواست میکند که به اعتصاب خود پایان دهد و به او اعلام میکند " که تو یک انفکتوس داشته ای اما آن را رد کردی" ، اکبر محمدی ضمن مخالفت با درخواست رئیس درمانگاه بر خواسته هایش پایفشاری میکند و خواهان این میشود که مسئولین قضایی به مطالباتش رسیدگی کنند.
دکتر موحدی سپس در تماس با رئیس حراست زندان اوین با برشمردن وضعیت اکبر محمدی به آنها هشدار میدهد که وی به دلیل اینکه حاضر به دریافت سرم نیست، و از روز شنبه از خوردن آب نیز امتناع میکند، تا چند روز دیگر فوت خواهد کرد و از حراست میخواهد که وضعیت او را روشن کنند.
رئیس حراست نیز به دکتر موحدی دستور میدهد " اکبر محمدی را به بند منتقل کنید تا همانجا بمیرد"
روز یکشنبه همزمان با حضور نمایندگان مجلس در زندان اوین و بازدید آنها از زندان، مامورین حراست دست و پای اکبر محمدی که پی در پی شعار میداده است ،به تخت بسته و به دهان او نیز چسب میزنند. پس از رفتن نمایندگان، یکی از معاونین زندان به همراه حاج کاظم رئیس زندان اوین به بهداری میرود و از اکبر محمدی درخواست میکند که اعتصابش را بشکند و زمانی که با مقاومت محمدی روبرو میشود، خطاب به دیگران میگوید" او را به بند ببرید تا مثل سگ جون بکند"
اکبر محمدی بعد ازظهر روز یکشنبه در حالی به بند 350 بازگردانده شد که به دلیل عدم رسیدگی مسئولین بهداری؛ و ناتوانی خودش، تمامی لبسهای او کثیف شده بود!
یکشنبه شب، همبندیان اکبر محمدی او را به حمام برده و در حالی که مشغول شستشوی وی بودند، صورت او کبود شده و دندانهایش قفل میکند که به دلیل نبود آمبولانس در مقابل بند، زندانیان او را با برانکارد به بهداری منتقل میکنند.اما در بین راه اکبر محمدی جان فدا میکند. در بهداری اوین نیز شوکهای وارده به او بی ثمر بوده، و مسئولین زندان با بیرون کردن همبندیان وی از بهداری برای جلوگیری از انتشار خبر تمامی تلفنهای زندان را به صورت هماهنگ قطع میکنند.
حال این سوال مطرح است که کسی که شنبه شب به شهادت رئیس بهداری زندان اوین ، یک سکته خفیف قلبی داشته است چرا به جای انتقال به بخش مراقبتهای ویژه در بیمارستان به بندی فرستاده شده که حتی یک آسپرین در آن وجود ندارد؟
و نکته دیگر آنکه انتقال وی به بند 350 که به دستور رئیس زندان صورت گرفته ، با هماهنگی دادستانی بوده است، بنا براین، سخنان سهراب سلیمانی مدیرکل زندانهای استان تهران و کریمی راد سخنگوی قوه قضائیه مبنی بر رسیدگی مرتب به وضعیت اکبر محمدی دروغی بزرگ است.
بر اساس تمامی شواهد موجود در مرگ اکبر محمدی ، عمدی در کار بوده و حاکمیت باید پاسخگوی آن باشد...


کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر

Komite_gozareshgar@yahoo.com
Komite.gozareshgar@gmail.com
http://www.komitegozareshgar.blogfa.com

پیام رضا پهلوی بمناسبت قتل اکبرمحمدی در زندان جمهوری اسلامی


پیام رضا پهلویبمناسبت
قتل اکبرمحمدی در زندان جمهوری اسلامی

نهم امرداد ماه ۱۳۸۵


هم میهنان عزیزم،
پـس از هفـت سال شکنجـه و شـلاق، سرانجـام دانشجـوی دلیـرومقـاوم، اکبرمحمـدی، توسط رژیم جنون و جنایتِ جمهوری اسلامی بقتل رسید و بدین ترتیب: حکم اعدام وی – پس از هفت سال – توسط جانیان و زندانبانان جمهوری اسلامی بمرحلۀ اجرا درآمد.
اکبرمحمدی، نمونـۀ برجستـه ای از دانشجویـان مشروطه خواهـی بود که علیرغـم سکوت سنگین اپوزیسیــون و بی توجه بـه عافیت طلبـی ها و عاقبت انــدیشی ها، قهرمانــانــه، پرچــم مبارزه و مقاومت در برابر استبداد سیاه حاکم را بردوش کشید.
نام و خاطــرۀ اکبرمحمــدی، در تاریــخ جنبش آزادیخواهی مردم ایــران – عموماً – و در تاریخ جنبش دانشجــویــی – خصوصــا – همــواره جاویــدان خواهــد مانــد و آزاد اندیشــی و شجاعت بی نظیروی، بی تردید، چراغ راه همۀ مبارزان راه آزادی ایران خواهد بود.
من، ضمن همــدردی و همبستگی با خانــوادۀ سـرفـــراز اکبرمحمدی، فقــدان این فرزند شجاع و فداکاروطن را به عموم ملت ایران و خصوصا دانشجویان، تسلیت می گویم.
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
http://www.rezapahlavi.org/messages/akbar-mohammadi-death.html

سه‌شنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۵

عاشقانه پر کشید او آزاد است .

انتشار:کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر
Student committee of
human right reporters
تاریخ 9/5/1385
شماره 87-2006
جزئیات درگذشت اکبر محمدی در زندان

اکبر محمدی در روز پنجم اعتصای غذا به دلیل تشنج به بهداری زندان اوین منتقل شد، پزشکان بهداری با مشاهده وضعیت جسمانی اکبر محمدی وی را در بهداری بستری کرده اما اکبر از دریافت سرم خودداری میکند.
شنبه شب دکتر موحدی رئیس درمانگاه اوین با حضور در بهداری از اکبر محمدی درخواست میکند که به اعتصاب خود پایان دهد و به او اعلام میکند " که تو یک انفکتوس داشته ای اما آن را رد کردی" ، اکبر محمدی ضمن مخالفت با درخواست رئیس درمانگاه بر خواسته هایش پایفشاری میکند و خواهان این میشود که مسئولین قضایی به مطالباتش رسیدگی کنند.
دکتر موحدی سپس در تماس با رئیس حراست زندان اوین با برشمردن وضعیت اکبر محمدی به آنها هشدار میدهد که وی به دلیل اینکه حاضر به دریافت سرم نیست، و از روز شنبه از خوردن آب نیز امتناع میکند، تا چند روز دیگر فوت خواهد کرد و از حراست میخواهد که وضعیت او را روشن کنند.
رئیس حراست نیز به دکتر موحدی دستور میدهد " اکبر محمدی را به بند منتقل کنید تا همانجا بمیرد"
روز یکشنبه همزمان با حضور نمایندگان مجلس در زندان اوین و بازدید آنها از زندان، مامورین حراست دست و پای اکبر محمدی که پی در پی شعار میداده است ،به تخت بسته و به دهان او نیز چسب میزنند. پس از رفتن نمایندگان، یکی از معاونین زندان به همراه حاج کاظم رئیس زندان اوین به بهداری میرود و از اکبر محمدی درخواست میکند که اعتصابش را بشکند و زمانی که با مقاومت محمدی روبرو میشود، خطاب به دیگران میگوید" او را به بند ببرید تا مثل سگ جون بکند"
اکبر محمدی بعد ازظهر روز یکشنبه در حالی به بند 350 بازگردانده شد که به دلیل عدم رسیدگی مسئولین بهداری؛ و ناتوانی خودش، تمامی لبسهای او کثیف شده بود!
یکشنبه شب، همبندیان اکبر محمدی او را به حمام برده و در حالی که مشغول شستشوی وی بودند، صورت او کبود شده و دندانهایش قفل میکند که به دلیل نبود آمبولانس در مقابل بند، زندانیان او را با برانکارد به بهداری منتقل میکنند.اما در بین راه اکبر محمدی جان فدا میکند. در بهداری اوین نیز شوکهای وارده به او بی ثمر بوده، و مسئولین زندان با بیرون کردن همبندیان وی از بهداری برای جلوگیری از انتشار خبر تمامی تلفنهای زندان را به صورت هماهنگ قطع میکنند.
حال این سوال مطرح است که کسی که شنبه شب به شهادت رئیس بهداری زندان اوین ، یک سکته خفیف قلبی داشته است چرا به جای انتقال به بخش مراقبتهای ویژه در بیمارستان به بندی فرستاده شده که حتی یک آسپرین در آن وجود ندارد؟
و نکته دیگر آنکه انتقال وی به بند 350 که به دستور رئیس زندان صورت گرفته ، با هماهنگی دادستانی بوده است، بنا براین، سخنان سهراب سلیمانی مدیرکل زندانهای استان تهران و کریمی راد سخنگوی قوه قضائیه مبنی بر رسیدگی مرتب به وضعیت اکبر محمدی دروغی بزرگ است.
بر اساس تمامی شواهد موجود در مرگ اکبر محمدی ، عمدی در کار بوده و حاکمیت باید پاسخگوی آن باشد...
او مردانه آمد
مردانه مقاومت کرد
عاشقانه و مردانه نیز پر کشید
او آزاد تر از هر زندان بانی است ( حاله عجیبی است برای همه ما )

http://www.moobarez.blogfa.com/