یادی از یار و مرد ی از جنس تاریخ جاودانه و ماندگار و باشکوه و سرفراز ایران زمین

یادی از یار و مرد ی  از جنس تاریخ جاودانه و ماندگار و باشکوه و سرفراز ایران زمین

سه‌شنبه، آبان ۰۹، ۱۳۸۵

هرروز دست خائنین به وطن و ملت بازتر میشود

درود به ملت مبارز و دربند افتاده جمهوری ننگ و جهل اسلامی

هر دم از این باغ بری میرسد تازه تراز تازه تری میرسد

هرروز دست خائنین به وطن و ملت بازتر میشود .

همانگونه که شما ملت آگاهید و میدانید اکثر رسانه های خارج از کشور به نوعی؛ مستقیم و یا غیر مستقیم با رژیم جمهوری ننگین اسلامی مرتبط هستند. نا گفته نماند هستند کسانی در میان برنامه گذاران این رسانه ها و یا بهتر بگویم شهر فرنگها که به حقیقت برای آزادی سرزمین ایران سخن میگویند و اطلاع رسانی میکنند که تعدادشان انگشت شمار است.

پول های جمهوری فاشيستی اسلامی از طريق وبه نام «بنیاد علوی» در امریکا و همچنين «بنیاد ایمان» در شهر فرشتگان { لس آنجلس } برای نگاهداری این رژیم جنایتکار بين رسانه ها و بسياری از گردانندگان آنها پخش می شود. اين پول ها به کسانی ديگری هم می رسد که گاهی مزه پرانی کرده و داوطلب "رياست جمهوری در رژيم اسلامی هم می شوند". اين پولها درواقع به ملت دربند و کسانی که برای مخارج روزانه در داخل و گاهی در خارج از کشور در فشار و زیر خط فقر زندگی سختی را میگذارانند تعلق دارد نه به اين خون آشامان آمريکا نشين.

این دلارهای لعنتی سبز رنگ کسانی را خریداری کرده وآنها را همانند ويروس های نامرئی در میان مخالفین نظام { آپوزیسیون } پراکنده کرده است. بسياری از اينها در اينجا و آنجا در فعالیت اند که بتوانند چند روزی بیشتر این رژیم جنایتکار را نگاهداری کنند تا شا ید خود چند دلاری بیشتر درآمد داشته و با پول ملت بیچاره ایران در بهترین خانه زندگی کرده و با اتومبیل های گران قیمت زنهای شوهردار را از خانه و کاشانه جدا سازند. جالبتر از این دسيسه و توطئه کسانی است که با شعار و ادعای وفاداری به نظام پادشاهی در میان آپوزیسیون رسوخ کرده و با تمام وجود خود را طرفدار نظام پادشاهی نشان می دهند در حاليکه از صميم قلب برای جمهوری اسلامی فعالیت می کنند، وقاحت آنها تا حدی رسيده است که علنی با شهامت نامشان را هم در تلویزیون ها عنوان میکنند.

در میان این افراد کسی که کاملا برای اينجانب شناخته شده است به نام آقای خسرو شکیب است که شاید کسانی که بیننده رسانه های تصویری میباشند با نام و چهره این شخص آشنائی داشته باشند. من بنا به تعهد وجدانی و عشقم به ایران وظیفه خود دانستم تا دانسته ها و مدارکی که در مورد این شخصیت دارم را به اطلاع شما هم میهنانم برسانم تا کسانی که آگاهی به این موارد ندارند با اینگونه دسیسه و خیانت ها بیشتر آشنا شوند.

خسرو شکیب يک کلیمی ایرانی هستند که از زمان انقلاب ننگین اسلامی در خارج از کشور بسر میبرند و اکنون در لاس وگاس دارای زندگی می کند وصاحب تجارت فرش است (نميدانم چرا اکثر خائنين به ميهن و مزدوران رژيم اسلامی همه در کار فرش هستند!!). کار فرش یکی از شغلهای این شخص است. او در اکثر رسانه های تصویری به اسم های مختلف ظاهر می شود و صاحب چندین کمپانی میباشد. طبق مدارکی که جمع آوری شده است و درصورت تقاضا در اختيار گذاشته خواهد شد، آقای شکیب در زمان جنگ بین ایران و عراق بطور قاچاق از خارج به جمهوری اسلامی ایران وسائل صوتی ارتشی و اسلحه وارد مینمود که دولت آمريکا پی به اين قاچاق برده و پس از دستگيری در دادگاه ایا لات متحد امریکا محکوم شده و در زندان فدرال امریکا مدتی بین 7 تا 8 سال زندانی شدند.

همانگونه که هم میهنان عزیز آگاه ما توجه دارند اين شخص برای تدارک در آمد این رسانه ها با پخش آگهی های تجارتی به آنها کمک می کند. يکی ديگر از شگرد های او پول کلانی است که از فروش تمثال اعلیحضرت رضا شاه کبیر یا محمد رضا شاه آریا مهر بدست می آورد، او از اين راه سوء استفاده میکند و آنهارا برای حراج به بازار می آورد که این نیز شگرد این دجالان است. آقای شکیب برای اینکه بتواند در میان طرفداران نظا م پادشاهی رخنه کند همچنين دست به تهيه و حک سکه های خاندان پهلوی زده است که در وحله اول نظرش خالی کردن جيب ايرانيان ساده دل و وفادار به خاندان پهلوی و در میباشد؛ ولی در اصل از اين راه برای نفوذ بين ايرانيان استفاده می کند. همانطوری تقدير ایران همیشه اين بوده است که این افراد توطئه گر و مزدور رسوا شوند اینبار نيز بر حسب اتفاق دست این شخص باز شد.

در چند روز گذشته آقای شکیب که عهده دار قسمتی از مافیای رسانه ای و مامور پخش پول بين بعضی از این تلویزیون ها و راديو ها می باشد جلسه ای در شهر لاس وگاس ترتیب داده شد و چندین نفر از صاحبان و برنامه گذاران در هتلی گرد هم آمده بودند تا طبق معمول پولهای افراد "خادم به رژيم" پرداخت شود و برنامه گذاری های ديگری برای پایداری بیشتر آخوندها را طراحی نمايند. در میان این افراد کسانی چون داور ویسه؛ صاحب تلویزیون رنگارنگ که معرف حضور اکثريت ملت ایران میباشد و در طول روز از صبح تا نیمه شب و گاهی بامدادان با فحاشی و ليچار گوئی برعليه تمام مبارزین جمهوری اسلامی و از جمله طرفداران نظام پادشاهی و خاندان پهلوی فحاشی، تهمت های دروغین می زند ديده شده است. اين شخص حتی در تلويزيون خود به مجاهدین خلق و هر حزب و دسته ای که مخالف جمهوری اسلامی باشد توهين می کند و همه را از تیغ تهمت و فحاشی میگذراند و به کلیه شیر زنان با لحن زشت در حالت مستی و نشعه فحاشی میکند. و از گفتن و حاشای اين مطلب که تحت تاثير مواد مخدر والکل است خودداری نمی کند. بانوان ايرانی را با نام های رکيک می خواند.

يکی دیگر اقای علیرضا میبدی است که ایشان هم با ظاهری فریبنده در جلوی دوربین حضور پيدا می کند و عهده دار قسمتی از این مافیای رسانه ای میباشند. ميبدی یکی از کسانی است که در انقلاب ننگین سهمی دارا بوده و کلیه شعارهای ضد نظام پادشاهی را ایشان می سرودند هنوز هم به همکاری و خوش خدمتی برای جمهوری اسلامی پایبند اند و با تشکیل دارو دسته ای بصورت گروهی به روی خط رسانه ها میروند و مبارزین و سرشناسان آپوزیسیون را بیرنگ میکنند.

این اطلاعات را با آگاهی کامل و مدارک و شواهد موجود عنوان کرده ام و در صورتیکه احتیاج به دلایل و مدارک باشد با تمام وجود در اختیار شما خواهم گذاشت و امیدوارم شما ملت آگاه به اینگونه افراد که تنها برایشان دلار مهم است نه جائی بنام «وطن» ويا ناموسشان توجه بیشتری کرده و با وجدانی بیدار و حس میهن دوستی خود هر کسی در این شرایط بسیار حساس را بدون مطالعه نپذيريد وتا انجا که امکان دارد در افشاگری اینگونه عوامل کوشا باشید. بدانید هستند کسانی که در میان ما حتی با فحاشی به جمهوری اسلامی برای ظاهر سازی فقط برای نگاهداری این جنایتکاران کوشا هستند.

به امید آزادی ایران . پاینده ایران برقرار باد پرچم سه رنگ شیروخورشید نشان . پیروز باد مبارزین واقعی برای آزادی سرزمین آریائی . خدای ایران نگاهدار ایران باد . مرگ بر جمهوری ننگین آخوندی اسلامی
ش‌- فتحی ونکوور کانادا

سه‌شنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۵

دولت ترکیه زندانی سیاسی سابق را به رژیم اسلامی تحویل داد

پلیس ترکیه گروهی از پناهجویان ایرانی را امروز دوشنبه ۹ اکتبر برابر ۲۰۰۶ با ۱۷ مهر ۱۳۸۵مهر با یک دستگاه اتوبوس از زندان امنیتی Yabancılar Misafirhanesi در استانبول برای تحویل به رژیم جمهوری اسلامی به مرز بازرگان انتقال داد. فیروز داوودی زندانی سیاسی سابق که هشت ماه پیش به دنبال درخواست وزرات اطلاعات رژیم توسط پلیس امنیتی ترکیه بازداشت شده بود و یک خانواده که درخواست پناهندگی آنان از طرف یو ان پذیرفته شده بود و قرار بود به کانادا سفر کنند، در میان این گروه هستند.
فیروز داوودی از زندانیان سیاسی چپ سالهای اولیه دهه ۶۰ است که به همراه خانواده خود سال ۲۰۰۱ به ترکیه رفت و از یو ان تقاضای پناهندگی کرد، اما درخواست پناهندگی وی رد و پرونده اش بسته شده بود.
تلاش های امور بین الملل کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید) و کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل(یو ان) در آنکارا برای توقف این اخراجها به جائی نرسید. پلیس ترکیه در هشت ماه گذشته به نمایندگان یو ان اجاز ملاقات با فیروز داوودی را نداد و برخلاف مقررات و قوانین بین المللی او را به دنبال درخواست جمهوری اسلامی به این رژیم تحویل داد.
http://www.ariuo-saraji.blogspot.com/
کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید)۹ اکتبر برابر ۲۰۰۶ با ۱۷مهر ۱۳۸۵

یکشنبه، مهر ۰۹، ۱۳۸۵


اما زمین می گردد"

14.dec.2006
ساعت 21.00

آریو سراجی

جمعه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۵

کمپین برای آزادی احمد باطبی

طبق آخرين گزارشات دريافتي از خانواده احمد باطبي روز پنجشنه 12 مرداد ساعت 10 صبح بازجوي احمد باطبي با پدر وي تماس گرفته و بعد از تهديد كردن گوشي را به خود احمد باطبي داده تا به پدرش صحبت كند
بازجوي احمد باطبي در ادامه گفته است كه احمد باطبي هم اكنون در حال گذراندن بازداشت خود هست كه اگر پرونده جديد براي وي تشكيل نشود وي بايد نه سال حبس خود را در زندان اوين بگذارند
همچنين وي افزوده است كه خانواده باطبي مي توانند وي را ملاقات كنند ولي همسر احمد باطبي به دليل اطلاع رساني و مصاحبه در مورد همسرش نمي تواند با وي ملاقات كند
پدر احمد باطبي گفته است كه صداي پسرش خيلي ضعيف و بي حال بوده ، اين در حاليست كه زندانيان ديگر وي را ديروز در بهداري زندان ديده بودند
هم اكنون احمد باطبي كه اعتصاب غذاي نامحدود كرده است هفتمين روز اعتصاب غذاي خود را مي گذارند وي اعلام كرده است كه به هيچ وجه اعتصاب غذاي خود را نخواهد شكست حتي اگر از بين برود
براي پيوستن به كمپين اسم خودتان يا اسم سايت و وبلاگتان را ازبخش كامنت يا ايميل براي ما ارسال كنيد
به نام خون شهداي راه آزادي ، احمد باطبي در ششمين روز اعتصاب غذاي خود در بند 209 زندان اوين به سر مي برد ، چنانچه اطلاع داريد وي تصميم راسخ گرفته است كه اعتصاب غذاي نامحدود بكند ، بدين وسيله از شما هم ميهنان عزيز دعوت مي كنيم با پيوستن به كمپين آزادي براي احمد باطبي ، جان اين مبارز را از مرگ نجات بدهيم نگذاريم يار دبستاني ما تنها بماند و از بين برود بيائيد باري ديگر ثابت كنيم كه ما همه با هم خواهان آزادي احمد باطبي هستيم http://sos-batebi.blogspot.com
دوستان و سروران گرامی این مطلب را به هر گونه ممکن به دیگران اطلاع دهید . دیگر زمان اتحاد است من و تو چیزی برای از دست دادن نداریم جوانان وطن یک به یک رفتند به پا خیز اکنون نوبت ما است صبح آزادی نزدیک است .
==== کمپین برای آزادی احمد باطبی ( یار دبستانی ایران )

پنجشنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۸۵

به یاد اکبر به داد احمد .


مدت ۷ سال است که در اسارت هستم و انواع فشارهاي جسمي و روحي را طي اين مدت تحمل کرده ام. به دليل قرار گرفتن زير انواع شکنجه هاي قرون وسطايي در طي بازجويي هاي اوليه به انواع بيماريها از جمله ديسک کمر مبتلا شده ام که در نتيجه شدت گرفتن ديسک کمرُ مسئولين امنيتي از ترس اينکه اين بيماري منجر به فلج يا مرگ اينجانب گردد و رسوايي آن برفضاحت هاي پيشين آنها اضافه گردد و به خاطر آنکه مسئوليت آنچه بر سر من آورده اند گريبانگيرشان نشود، زيرعنوان [ مرخصي نامحدود] مرا از زندان بيرون فرستادند.
در دوران مرخصي استعلاجي براي معالجه بيماري ام به متخصصين مراجعه کردم اما اعلام کردند به علت تخليه مايع نخاعي انجام اين عمل در داخل کشور مقدور نيست و به ناچار کژدار و مريز اين مدت را با مصرف دارو سپري کردم.آقايان وقتي متوجه شدند هنوز زنده هستم در تاريخ 19 تيرماه 1385 مجددا مرا به زندان بازگرداندند. ظرف يک ماه گذشته که به زندان بازگشته ام، مراجعات مکررم به بهداري زندان براي ادامه مداوا بي نتيجه مانده و هر بار با جواب سر بالا و پرخاش و توهين روبرو شده ام.
از اين رو اکنون که مسئولين مرگ با ذلت را براي من تدارک ديده اند،ُ تصميم دارم زير بار ظلم و ذلت نروم و اگر قرار است در شرايط اسارت بميرم، نوع مرگ خود و شرايط آن را خود تعيين کنم. از اين رو اعلام ميدارم در صورتي که مسئولين مربوطه به خواست قانوني ام پاسخ ندهند، براي آزادي خود جهت مداوا و همچنين در اعتراض به نقض سيستماتيک حقوق بشر در حکومت جمهوري اسلامي و نيز براي آزادي کليه زندانيان سياسي از تاريخ اول مرداد 1385 به صورت نامحدود دست به اعتصاب غذا خواهم زد.
واضح است در صورت بروز هرگونه اتفاقي براي اينجانب مسئوليت مستقيم آن با سران حاکميت است و آنان مي بايست پاسخگو باشند.
اکبر محمدي- دانشجوي زنداني - متهم رديف اول کوي دانشگاه تهران"
این نامه اکبر محمدی دانشجوی مبارز کوی دانشگاه که به جرم ابراز عقیده پس از هفت سال اسارت و دربند بودن قبل از شروع اعتصاب غذای خود به رشته تحریر در آورده است. او به این وعده خود جامه عمل پوشاند تا راه را برای دیگر همسنگران خود هموار سازد و بدین ترتیب اکبر محمدی تبدیل به یک اسطوره ملی گردید .
با مروری بر نامه این عزیز از دست رفته به یاد کلام حسین ابن علی افتادم که "مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است" و ملت ما سالهای متمادی است که به خاطر این جمله و عمل به آن از او بعنوان اسطورای مذهبی یاد می کنند وسیاووش گونه مراسم عزاداری پر شکوهی هر ساله برای او برگذار مینمایند.
به قول شاملو :

ما بی چرا زندگانیم
آنان به چرا مرگ خود آگاهند ...

به گفته شاهدان عینی اکبرمحمدی شنبه شب " درست یک شب قبل از وقوع حادثه" دچار حمله قلبی شده و پزشک کشیک درمانگاه نیز آنرا تایید نموده بود . شگفت آنکه پزشک فقط در صورت شک به حمله قلبی میبایست فورا بیمار را تحت شرایطی خاص به بخش مراقبتهای ویزه قلبی ( سی سی یو ) منتقل نماید تا زیر نظر پزشک متخصص به وضعیت وی آنهم با تدابیر شدید پزشکی رسیدگی نمایند .

می خواهم قسمتی از قسمنامه پزشکان که در هنگام اخذ مدرک پزشکی به آن سوگند میخورند را در اینجا بیاورم تا همه بدانند در سر زمینی زندگی می کنند که مزد گورکن از جان انسانها پر بها تر است :

"از ذات مقدس احدیت استمداد می جویم تا در انجام این وظیفه حساس (حرفه پزشکی) لحظه ای کوتاهی ننمایم و در معالجه و راهنمایی بیماران آنطور که شایسته حرفه مقدس پزشکیست و مقام مهم انسانیت است سعی و تلاش نمایم .... و از آلودن آن به اغراض ناچیز و ناپایدار مادی اجتناب نمایم"
بیمارستان و مراکز پزشکی حتی در شرایط جنگی هم جزو مناطق امن محسوب می شوند که در آنها حفظ جان و سلامت بیماران در اولویت نخست قرار دارد و این موضوع که بیمارستان ها نباید تحت فشارهای سیاسی، امنیتی و نظامی قرار بگیرند و کسی حق ندارد پزشکان را در اخذ تصمیمات حرفه ایشان برای نجان جان یک انسان تحت فشار و محدودیت قرار دهد در سراسر جهان امری پذیرفته شده است و شوربختانه در سرزمین ما نه تنها قضاوت از استقلال تهی گشته بلکه شرافت پزشکی نیز آرام آرام رنگ میبازد .

اکبر محمدی به دلیل تحمل شکنجه های طاقت فرسا و ماهها انفرادی به انواع بیماریها از جمله دیسک کمر. آسم و.... مبتلا شده بود بطوری که سه بار تحت عمل جراحی قرار گرفت و شرایط او به گونه ای بود که دو سال پیش پزشکان زندان اعلام کرده بودند وی تحمل زندان را ندارد و باید در خارج از زندان مورد مداوا قرار گیرد .
واین تعبیر خواب دولت مهرورز بود که بازگشت این عزیزان را به زندان رقم زد تا پروزه حذف فیزیکی مخالفان حکومت پس از مدتی دوباره کلید بخورد.
احمد باطبی نیز همچون اکبر محمدی یک سالی است که در خارج از زندان به مداوا مشغول بود که متاسفانه پنج روز پیش به منزل وی هجوم آوردند و او را در حالی با خود به مکانی نامعلوم بردند که هنوز از درد دیسک کمر و ناراحتی معده رنج فراوان میبرد .
به وضوح از شروعی مشابه می توان دریافت که دستگیری این دو مبارز بزرگ پروزه های از پیش طراحی شده بوده. هر دوی این عزیزان پس از دستگیری دست به اعتصاب غذا زده اند چون چیزی جز جانشان نداشتند که در طبق اخلاص بگذارند
با کمال تاسف روح بلند اکبر محمدی از میان ما پر کشید گر چه یاد و خاطره این بزرگمرد تا ابد همچون دماوند ایستاده و استوار بر جای جای این سرزمین نقش خواهد بست و این ضحاک و ضحاکیانند که بوی تعفنشان از زباله دانهای تاریخ بیرون خواهد زد .
اکنون وظیفه ماست که با حرکتهای خود و یاری طلبیدن از مجامع بین المللی و ایستادن در مقابل کسانی که قدرت پوشالیشان چنان چشم آنها را کور کرده که برای رسیدن به اهداف خود از جان جوانان شریف این مرز و بوم نیز دریغ نمی دارند جلوی ادامه پروزه حذف فیزیکی دیگر زندانیان در بند همچون احمد باطبی . مهندس طبرزدی . اسانلو . مهندس موسوی و صدها عزیز در بندمان را بگیریم .
در پایان خاطر نشان می کنم که امروز پنجمین روز اعتصاب غذای احمد باطبی است.

به امید آزادی تمام زندانیان سیاسی وبه امید رهایی میهن عزیزمان ایران


دکتر حسام فیروزی

11/5/1385

drfirozi@yahoo.com

چهارشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۸۵

گزارش از بند 209 اوین و اکبر محمدی را چگونه کشتند...

تاریخ : 10/5/85
شماره : گ/۸۰ – 85
به نام آزادی

بنا بر گزارشات رسیده خانواده آقای کیوان رفیعی برای اطلاع از سرنوشت فرزند خود بعد از دو روز پیگیری مستمر موفق به ملاقات با وی نشدند .
خانواده آقای رفیعی با وجود اینکه از دادگاه انقلاب موفق به دریافت برگه ملاقات شدند با کارشکنی مسئولین زندان اوین (209 ) و هر بار به بهانه ای اجازه ملاقات به ایشان ندادند .
در پی بهانه گیری های وزارت اطلاعات خانواده رفیعی به دادگاه انقلاب مراجعه کرده و در آنجا توسط قاضی پرونده به صورت شفاهی تهدید شدند .
علت این که اجازه ملاقات ندادند این بوده است که خانواده رفیعی برای فرزند خویش وکیل اختیار کردند و قاضی پرونده با لهنی تهدید آمیز این امر را به زیان آقای رفیعی و خانواده شان دانسته است .
همچنین در راستای موج جدید علیه فعالان دانشجویی ، سیاسی و حقوق بشری در جریان است آقای احمد باطبی زندانی و فعال دانشجویی که در جریان 18 تیر 78 دستگیر و به 15 سال زندان محکوم شد . در روز 7/8/85 به دلیل نا معلوم طی یک یورش به منزلشان بازداشت شد . آقای باطبی در هنگام بازداشت اعلام اعتصاب غذای نامحدود کرده است و اکنون در روز سوم اعتصاب غذا بسر می برد .
خبر ها حاکی از این است که آقای باطبی در پی این اعتصاب به بهداری بند 209 زندان اوین منتقل شده است

فعالان حقوق بشر در ایران ضمن اعلام نگرانی نسب به وضعیت آقای باطبی از تمامی مجامع حقوق بشری می خواهد که زندانیان سیاسی را که اکنون درزیر شدید ترین ضرب و سرکوب قرار دارند حمایت کنند .
دست تمامی کسانی که در این راه با ما همگام هستند را می فشاریم

Human Rights Activists in Iran
Hra.iran@gmail.com
www.hra-iran.blogfa.com
Tel: 0031620720193

کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر
Student committee of
human right reporters
تاریخ ۱۰/5/1385
شماره 8۵-2006
جزئیات درگذشت اکبر محمدی در زندان

اکبر محمدی در روز پنجم اعتصای غذا به دلیل تشنج به بهداری زندان اوین منتقل شد، پزشکان بهداری با مشاهده وضعیت جسمانی اکبر محمدی وی را در بهداری بستری کرده اما اکبر از دریافت سرم خودداری میکند.
شنبه شب دکتر موحدی رئیس درمانگاه اوین با حضور در بهداری از اکبر محمدی درخواست میکند که به اعتصاب خود پایان دهد و به او اعلام میکند " که تو یک انفکتوس داشته ای اما آن را رد کردی" ، اکبر محمدی ضمن مخالفت با درخواست رئیس درمانگاه بر خواسته هایش پایفشاری میکند و خواهان این میشود که مسئولین قضایی به مطالباتش رسیدگی کنند.
دکتر موحدی سپس در تماس با رئیس حراست زندان اوین با برشمردن وضعیت اکبر محمدی به آنها هشدار میدهد که وی به دلیل اینکه حاضر به دریافت سرم نیست، و از روز شنبه از خوردن آب نیز امتناع میکند، تا چند روز دیگر فوت خواهد کرد و از حراست میخواهد که وضعیت او را روشن کنند.
رئیس حراست نیز به دکتر موحدی دستور میدهد " اکبر محمدی را به بند منتقل کنید تا همانجا بمیرد"
روز یکشنبه همزمان با حضور نمایندگان مجلس در زندان اوین و بازدید آنها از زندان، مامورین حراست دست و پای اکبر محمدی که پی در پی شعار میداده است ،به تخت بسته و به دهان او نیز چسب میزنند. پس از رفتن نمایندگان، یکی از معاونین زندان به همراه حاج کاظم رئیس زندان اوین به بهداری میرود و از اکبر محمدی درخواست میکند که اعتصابش را بشکند و زمانی که با مقاومت محمدی روبرو میشود، خطاب به دیگران میگوید" او را به بند ببرید تا مثل سگ جون بکند"
اکبر محمدی بعد ازظهر روز یکشنبه در حالی به بند 350 بازگردانده شد که به دلیل عدم رسیدگی مسئولین بهداری؛ و ناتوانی خودش، تمامی لبسهای او کثیف شده بود!
یکشنبه شب، همبندیان اکبر محمدی او را به حمام برده و در حالی که مشغول شستشوی وی بودند، صورت او کبود شده و دندانهایش قفل میکند که به دلیل نبود آمبولانس در مقابل بند، زندانیان او را با برانکارد به بهداری منتقل میکنند.اما در بین راه اکبر محمدی جان فدا میکند. در بهداری اوین نیز شوکهای وارده به او بی ثمر بوده، و مسئولین زندان با بیرون کردن همبندیان وی از بهداری برای جلوگیری از انتشار خبر تمامی تلفنهای زندان را به صورت هماهنگ قطع میکنند.
حال این سوال مطرح است که کسی که شنبه شب به شهادت رئیس بهداری زندان اوین ، یک سکته خفیف قلبی داشته است چرا به جای انتقال به بخش مراقبتهای ویژه در بیمارستان به بندی فرستاده شده که حتی یک آسپرین در آن وجود ندارد؟
و نکته دیگر آنکه انتقال وی به بند 350 که به دستور رئیس زندان صورت گرفته ، با هماهنگی دادستانی بوده است، بنا براین، سخنان سهراب سلیمانی مدیرکل زندانهای استان تهران و کریمی راد سخنگوی قوه قضائیه مبنی بر رسیدگی مرتب به وضعیت اکبر محمدی دروغی بزرگ است.
بر اساس تمامی شواهد موجود در مرگ اکبر محمدی ، عمدی در کار بوده و حاکمیت باید پاسخگوی آن باشد...


کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر

Komite_gozareshgar@yahoo.com
Komite.gozareshgar@gmail.com
http://www.komitegozareshgar.blogfa.com

پیام رضا پهلوی بمناسبت قتل اکبرمحمدی در زندان جمهوری اسلامی


پیام رضا پهلویبمناسبت
قتل اکبرمحمدی در زندان جمهوری اسلامی

نهم امرداد ماه ۱۳۸۵


هم میهنان عزیزم،
پـس از هفـت سال شکنجـه و شـلاق، سرانجـام دانشجـوی دلیـرومقـاوم، اکبرمحمـدی، توسط رژیم جنون و جنایتِ جمهوری اسلامی بقتل رسید و بدین ترتیب: حکم اعدام وی – پس از هفت سال – توسط جانیان و زندانبانان جمهوری اسلامی بمرحلۀ اجرا درآمد.
اکبرمحمدی، نمونـۀ برجستـه ای از دانشجویـان مشروطه خواهـی بود که علیرغـم سکوت سنگین اپوزیسیــون و بی توجه بـه عافیت طلبـی ها و عاقبت انــدیشی ها، قهرمانــانــه، پرچــم مبارزه و مقاومت در برابر استبداد سیاه حاکم را بردوش کشید.
نام و خاطــرۀ اکبرمحمــدی، در تاریــخ جنبش آزادیخواهی مردم ایــران – عموماً – و در تاریخ جنبش دانشجــویــی – خصوصــا – همــواره جاویــدان خواهــد مانــد و آزاد اندیشــی و شجاعت بی نظیروی، بی تردید، چراغ راه همۀ مبارزان راه آزادی ایران خواهد بود.
من، ضمن همــدردی و همبستگی با خانــوادۀ سـرفـــراز اکبرمحمدی، فقــدان این فرزند شجاع و فداکاروطن را به عموم ملت ایران و خصوصا دانشجویان، تسلیت می گویم.
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
http://www.rezapahlavi.org/messages/akbar-mohammadi-death.html

سه‌شنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۵

عاشقانه پر کشید او آزاد است .

انتشار:کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر
Student committee of
human right reporters
تاریخ 9/5/1385
شماره 87-2006
جزئیات درگذشت اکبر محمدی در زندان

اکبر محمدی در روز پنجم اعتصای غذا به دلیل تشنج به بهداری زندان اوین منتقل شد، پزشکان بهداری با مشاهده وضعیت جسمانی اکبر محمدی وی را در بهداری بستری کرده اما اکبر از دریافت سرم خودداری میکند.
شنبه شب دکتر موحدی رئیس درمانگاه اوین با حضور در بهداری از اکبر محمدی درخواست میکند که به اعتصاب خود پایان دهد و به او اعلام میکند " که تو یک انفکتوس داشته ای اما آن را رد کردی" ، اکبر محمدی ضمن مخالفت با درخواست رئیس درمانگاه بر خواسته هایش پایفشاری میکند و خواهان این میشود که مسئولین قضایی به مطالباتش رسیدگی کنند.
دکتر موحدی سپس در تماس با رئیس حراست زندان اوین با برشمردن وضعیت اکبر محمدی به آنها هشدار میدهد که وی به دلیل اینکه حاضر به دریافت سرم نیست، و از روز شنبه از خوردن آب نیز امتناع میکند، تا چند روز دیگر فوت خواهد کرد و از حراست میخواهد که وضعیت او را روشن کنند.
رئیس حراست نیز به دکتر موحدی دستور میدهد " اکبر محمدی را به بند منتقل کنید تا همانجا بمیرد"
روز یکشنبه همزمان با حضور نمایندگان مجلس در زندان اوین و بازدید آنها از زندان، مامورین حراست دست و پای اکبر محمدی که پی در پی شعار میداده است ،به تخت بسته و به دهان او نیز چسب میزنند. پس از رفتن نمایندگان، یکی از معاونین زندان به همراه حاج کاظم رئیس زندان اوین به بهداری میرود و از اکبر محمدی درخواست میکند که اعتصابش را بشکند و زمانی که با مقاومت محمدی روبرو میشود، خطاب به دیگران میگوید" او را به بند ببرید تا مثل سگ جون بکند"
اکبر محمدی بعد ازظهر روز یکشنبه در حالی به بند 350 بازگردانده شد که به دلیل عدم رسیدگی مسئولین بهداری؛ و ناتوانی خودش، تمامی لبسهای او کثیف شده بود!
یکشنبه شب، همبندیان اکبر محمدی او را به حمام برده و در حالی که مشغول شستشوی وی بودند، صورت او کبود شده و دندانهایش قفل میکند که به دلیل نبود آمبولانس در مقابل بند، زندانیان او را با برانکارد به بهداری منتقل میکنند.اما در بین راه اکبر محمدی جان فدا میکند. در بهداری اوین نیز شوکهای وارده به او بی ثمر بوده، و مسئولین زندان با بیرون کردن همبندیان وی از بهداری برای جلوگیری از انتشار خبر تمامی تلفنهای زندان را به صورت هماهنگ قطع میکنند.
حال این سوال مطرح است که کسی که شنبه شب به شهادت رئیس بهداری زندان اوین ، یک سکته خفیف قلبی داشته است چرا به جای انتقال به بخش مراقبتهای ویژه در بیمارستان به بندی فرستاده شده که حتی یک آسپرین در آن وجود ندارد؟
و نکته دیگر آنکه انتقال وی به بند 350 که به دستور رئیس زندان صورت گرفته ، با هماهنگی دادستانی بوده است، بنا براین، سخنان سهراب سلیمانی مدیرکل زندانهای استان تهران و کریمی راد سخنگوی قوه قضائیه مبنی بر رسیدگی مرتب به وضعیت اکبر محمدی دروغی بزرگ است.
بر اساس تمامی شواهد موجود در مرگ اکبر محمدی ، عمدی در کار بوده و حاکمیت باید پاسخگوی آن باشد...
او مردانه آمد
مردانه مقاومت کرد
عاشقانه و مردانه نیز پر کشید
او آزاد تر از هر زندان بانی است ( حاله عجیبی است برای همه ما )

http://www.moobarez.blogfa.com/

دوشنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۵

درخواست نا مشروع کارتر از شاه فقید ایران

نوشته آلن پیترترجمه پری صباحتشواهدی قوی بدست آمده است که پرزیدنت قبلی آمریکا جیمی کارتر تقاضای پول نامشروع برای رفقای سیاسی خود از شاه ایران داشته است. عدم موافقت شاه میتوانست بخوبی موجب رهبری کارتر به تصمیم در براندازی شاه ایران از مقام خود بشود.1رابطه بین نابودی حکومت شاه – که مستقیمأ قابل اسناد به عمل کارتراست - و جنگ ایران وعراق که بیش از یک میلیون کشته و زخمی در هر دو طرف بجای گذاشت ومتعاقبأ به خیزش اسلام رادیکال و تروریستی منجر شد اطلاعات جدیدی است که بسیار قابل توجه است.1احساس ضد شاه کارتر وقتی مشتعل شد که او یک گروه چند نفری از دوستانش را از ایالت خود جورجیا با قرار قبلی برای ملاقات با اعلیحضرت که مستقیمأ از کاخ سفید و بنام کارتر درخواست شده بود به تهران فرستاد .1بطوریکه امیر عباس هویدا نخست وزیر وقت به بعضی دوستان مورد اعتماد خود میگوید این گروه بازرگان به شاه گفتند که پرزیدنت کارتر مایل به عقد قراردادی است که قبلأ آنرا- بران&روت- برنده شده اند و مربوط به مقادیر زیادی ساختمان سازی است در بندر ماهشهر و کارتر مایل است این قرار داد با شرکت مذکور لغو شود و بعنوان یک محبت به شخص کارتر این قرار داد با مبلغی بالاتر از قرارداد قبلی یعنی ده در صد بالاتر با این عده تجار که از دوستان کارتر هستند بسته شود. این گروه تجار ده در صد را بعنوان سرپرستی و مدیریت برداشته و سپس کارساختمان سازی را به همان شرکت – بران&روت- با همان قیمتی که برنده شده واگذار میکنند. آنها مصرأ تأکید کردند که بدون سرپرستی و مدیریت این گروه پروژه مذکور به اشکالاتی در داخل آمریکا برخورد خواهد نمود که فعلأ قابل ذکر نیست وبا این گروه پرزیدنت سعی میکند خیلی کمک کند بعد هم به شاه گفتند که در این زمانی که از نظر سیاسی وضعیت این چنین خطرناک است شاه باید از محبتی که پرزیدنت کارتر بدینوسیله به او میکند شکرگزار باشد.1بنا بگفته امیر عباس هویدا نخست وزیر وقت ایران بازرگانان جورجیائی شاه را مبهوت و نخست وزیر او را گیج و خاموش بر جای گذاشتند. علاوه بر آن عده از دوستان نزدیک که قبلأ ذکر شد در باره ریا کاری پرزیدنت کارتر میگوید که آنقدر در باره خدا و مذهب حرف میزند اما از طریق مامورین سری اقدام به اخاذی وباج سبیل گرفتن میکند.1ده در صد درخواستی از بودجه بیلیونها دلار آبادانی در بندر ماهشهر پول هنگفتی بود که برای خدمتی غیر ضروری طلب کرده بودند. شاه مؤدبانه این سرویس غیر ضروری مدیریت و آن بودجه عظیم را رد کرد وظاهرأ این عمل او موجب تصمیم کارتر در براندازی او شد.1کارتر نتیجتآ اجازه نداد گاز اشگ آور و تیرهای لاستیکی به ایران اعزام شود و یا ماشین های آب پاش به موقع برای جلو گیری از ازدحام مردم به ایران فرستاده شود در موقع شروع تظاهرات ضد شاه که معمولآ با تحریک سفارت شوروی در تهران انجام میشد. در بعضی بخش های ایران اندیشه هائی پیدا شده بود همچنانکه در بعضی اذهان آمریکائیان در آن زمان و بعد از آن موقع که اعمال بعدی کارتر در نتیجه بستگی به آن بوده است و یا تلقین اتحاد جماهیر شوروی که تمایل زیادی داشت از نفوذ دراز مدت امریکا که روسیه را از رسیدن به آبهای گرم اقیانوس هند ممانعت میکرد خلاصی یابد.1شاه همیشه این خطر را احساس میکرد که دهانه تنگ خلیج فارس را با چند کشتی میتوان بست لذا طرحی برای ایجاد بندری آماده نمود که بتواند همه صادرات دریائی مملکت را تحمل کند.1برعکس اتهاماتی که به او وارد میکردند در باره طرح بندر ماهشهر این پروژه میتوانست هزاران محصل را که از دبیرستانها فارغ التحصیل میشدند و دانشگاهی برای جذب آنان آماده نبود بکار گیرد. ابتدا کارگران پاکستانی و افغانستانی بکار گرفته میشدند و بتدریج که جوانان ایرانی وارد کار میشدند کار را از آنان تحویل میگرفتند. در این ضمن چهارچوب اصلی این طرحها قبل از موعد آماده شده بود.1در اواخر فوریه 2004 معاون وزرات اقتصاد اعلام کرد که ایران به 18 بیلیون دلار سالانه احتیاج دارد تا یک میلیون از مردم بیکار را بکار گمارد. اولین سمینار مربوط به تهیه اشتغال که در دانشگاه امیر کبیر انجام گرفت تشکیلات خبری دانشجوئی در ایران میزان بیکاری را حدود سه میلیون اعلام نمود و برای مبارزه با آن 54بیلیون دلار پول براورد کرد.1سی سال قبل شاه ایران برای حل این مشگل اقداماتی نموده بود که در انقلاب دست پرورده جیمی کارتر گم شدربع قرن بعد از سرنگونی حکومت شاه که گستردگی آن مربوط به پول و حمایت شوروی بود, اما مسخره اینجاست که بجای چپی های ملاها بر سر کار آورده شدند, اخطار آیت الله شریعتمداری که گفته بود ملاها آماده گی برای اداره مملکت ندارند توسط رئیس تشکیلات سرمایه گذاری در ایران طنین یافتتاریخ نویسان هنوز مشکوکند که دلیل واقعی این عمل کارتر چه بوده است. زیرا همه کارهای او حتی بستن ستلایت در موقع غیر لازم روی کوبا تنها به نفع شوروی تمام شده است.1انگلیس و کشورهای مشترک المنافع معتقدند که کارتر یک مأمور روسی بوده است. بطوریکه آنها 200 دیدگاه برای مشاهده مبارزات انتخابی او علیه ریگان بکار گرفتند و میخواستند بدانند که آیا روسها دارند ریاست جمهوری را برای جیمی کارتر میخرند؟اینکه کارتر بر خلاف هر بینش عقلانی مهم ترین دوست آمریکا را در خاور میانه از دست داد در 25 سال بعد نشان داد که بضرر آمریکا بوده است.1بنا به گفته هویدا نخست وزیر درخواست بعدی کارتر از شاه این بود که نفت ایران را در مدت 50 سال آینده با بشکه ای 8 دلار به امریکا واگذار کند و به شاه گفته شد در این زمان خطرناک از نظر سیاسی اگر میخواهی از پشتیبانی آمریکا برخوردار باشی باید این کنترات را امضاء کنی.1شاه ایران که هرروز مورد فشار تازه ای از طرف کارتر قرار میگرفت باور نمی کرد امریکا بتواند دوست خوب خود را در خاور میانه که بعد از اسرائیل بهترین دوست او بود به این آسانی توسط کارتربی ثبات کند . و سعی میکرد وضع خود را برای او تشریح کند که اولأ تمام ذخیره ایران 50 سال نخواهد بود که او یک قرار داد 50 ساله برای تحویل نفت به آمریکا امضاء کند , ثانیأ تا چند سال دیگر کارخانجات پتروشیمی در بندرعباس براه می افتد و هر بشکه نفت پس از تبدیل شدن به محصولات پتروشیمی به مبلغ 1000 دلار ارزش خواهد داشت و این خیانت است که او قرارداد بشکه ای 8 دلار به بندد.1مدافعین کارتر وقتی دیدند که اوچگونه موجب شد سلطنت در ایران فروپاشد گفتند که او فقط قصد داشته است در موقعیتی که وضعیت سیاسی بسرعت رو بخرابی بود منافع آمریکا را حفظ کند. اما وقتی شاه را از تخت سلطنت سرنگون کرد سعی نمود با جریان گروگان گیری پیروزی خود در انتخابات دوم را تضمین کند.1شایع است که کارتر طی مذاکراتی خواسته بود که گروگانها را به مدت 444 روز تا نوامبر 1980 نگهدارند تا او از آن استفاده کند اما ریگان طرح او را از هم پاشید و روی دست او بلند شددانشجویان تند گرا که اغلب به جای دانشجو راننده تاکسی بودند توسط یک ملا که روی سقف یک فولکس واگن با یک دستگاه فرستنده گیرنده رادیوئی حرکت دانش جویان را تنظیم میکرد وگاهی دستور میداد تند تر و یا کندتربروند هدایت میشدند یکی از دانشجویان گوش بزنگ بعدأ در لندن موضوع را تعریف کرده بود او گفته بود که پرسیدم چرا دارد اینقدر معطل میکند گفت دستور است که به سفارت آمریکا وقت کافی برای از بین بردن مدارک لازم داده شود و ضمنأ سه نفر از سران سفارت باید در آن موقع دروزارت امور خارجه باشند تا بدست مردم عادی نیافتاده بلکه توسط سفارتخانه توقیف شوند .1از سفارتخانه به وزارت امور خارجه و از آنجا به ملای مربوطه توسط همان فرستنده دستور رسید که اکنون آماده اند. از ملا پرسیدم چرا جمهوری اسلامی اینقدر خود را مقید میکند که از شیطان بزرگ اطلاعات بخواهد و او جواب داد این کار را بازرگان نخست وزیر انقلاب با جیمی کارتر هماهنگ کرده و این لازم است برای اینکه برنده شدن کارتر در ترم بعدی انتخابات تضمین شود زیرا جیمی کارتر شاه را معزول نمود وبه ما کمک کرد حالا ما به او کمک میکنیم.1در 1978 وقتی کارتر مشغول بر اندازی محمدرضاشاه پهلوی بود آیت الله شریعتمداری بهر کس که حاضر بود به او گوش فرا دهد میگفت نگذارید آیت الله روح الله خمینی به رهبری ایران منصوب شود و رژیم جمهوری اسلامی که اسلامی مطابق سلیقه خمینی است بر این کشور مسلط شود. آیت الله شریعتمداری میگفت ما ملاها اگر به حکومت برسیم مانند فواحش ارنهوت رفتار خواهیم کرد. ما هیچ تجربه ای برای اداره یک کشور مترقی نداریم و همه آنچه با این قیمت گران بدست آمده را از دست خواهیم داد.1پرزیدنت کارتر بهر اعتراضی جواب میداد که آیت الله خمینی یک مرد خداست همچنانکه او خود هم یک مرد خدا است و او میداند با یک روحانی چگونه صحبت کند. او به قم خواهد رفت و تنها بعنوان مشاور مهدی بازرگان که یک حکومت سکولار و محبوب ضد شاه درست میکند عمل خواهد کرد. بسیاری از مقاماتی که در حکومت او خواهند بود تحصیل کرده آمریکا بوده و انتظار است که طرفدار ما باشند.1اشتباه کارترتوسط گروهی مشاوران در دستگاه اومشتعل شد که مایل به اجرای طرح کمربند سبز اسلامی بودند برای بر هم زدن شوروی بی دین به نفع اسلام . بتدریج معلوم شد تمام 30 سناریوئی که به کارتر داده شده بود در مورد خمینی اشتباه از کار در آمد وآنچه دستگاههای جاسوسی کارتر در باره خمینی نه از نظر مذهبی و نه از نظر سیاسی به او گزارش داده بودند غلط بود.1امروز آیت الله العظمی علی سیستانی رهبر شیعه ها که در عراق مقیم است با همان مشکل شریعتمداری روبرو است و شعیان جهان را به آرامی رهبری مذهبی میکند بجای اینکه مستقیمأ به حکومت بپردازد. همطراز سیسانی محمد باقر صدر که پیرو خمینی بود توسط صدام حسین در 1999 کشته شد. پسر او مقتدا صدر هم از نظر رهبریت مذهبی و هم از نظر پیروان باندازه کافی نیست که بتواند با سیستانی مقابله کند اما عده ای پیروان شرور دارد که با گذشت زمان بیشتر میشوند.1شواهد نشان میدهد که او منتظرماه جون سال 2004 است که قدرت به عراق تحویل داده میشود تا حمله نظامی خود را با کمک رهبران مذهبی ایران که وارثان خمینی هستند شروع کند. اگر خطوط موازی بین سالهای 1970-80 را با سال 2004 مقایسه کنیم بوضوح میبنیم که آنها بسیار روشن تر از امریکائی ها نقشه ای کشیده اند که وارثان ریگان و بوش شانس موفق شدن
نداشته باشند

نویسنده این مقاله آلن پیتر تا سال 1979 در زمان شاه در ایران بوده و بعد هم در موارد امنیتی ایران تا
سال 2004 کار کرده است

چهارشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۸۵

پایان عمر این دجالان نزدیک است



با درود به هموطنان آزادی خواه .

نگاهی بحث انگیز به برنامه های شبکه های جمهوری اسلامی !!!!
این برنامه ها مدتی بود که از حال و هوای 8 سال جنگ بیرون آمده بود
اما کم کم با توجه به مطرح شدن حمله احتمالی آمریکا باز حضرات شروع کردند از رشادت های جوانان وطن گفتن (همان جوانانی که باید کشته می شدند زیرا .... )
از 8 سال جنگ باز هم برنامه های متفاوت و تکراری کلیشه ای پخش کردند

یادمان هست گفته روباه پیر
( راه قدس از کربلا میگذرد ) .
و جنگ بهترین بهانه برای اعدام ، قتل عام و از بین بردن عده زیادی از جوانان مخالف رژیم بود
و حتی یادمان هست از جنگ برای اعدام ناراضیان استفاده میشود به هر بهانه ممکن .
این عکسی که میگذارم درد های بسیاری را بیان میکند دل مادرانی را به درد می آورد اما
این نامه مدرکی روشنگر از وجود انسان های پلید است البته اگر بتوان نام انسان را بر روی این
مخلوقات گذاشت .
۱۸ تیر نزدیک است میدانم که دست من و تو خالی است اما بیاییم باز هم با دستان خالی یار دبستانی باشیم
باشد که این خیزش شروعی برای از بین رفتن نظام فاسد موجود باشد .
یادمان باشد وضعیت سختی برای زندانیان سیاسی در ایران وجود دارد آنها را از یاد نبریم
آرزوی آنها بی شک این است که من و تو به پا خیزیم و آنچه که حق ایرانی است را به دست آوریم

من به سهم خود و بسیاری از جوانان آزادی خواه دیگر اعلام میکنم شما عزیزان همواره در یاد ما و افکار ما هستید باشد که در روزی نزدیک جشن آزادی را بر پا کنیم .
اسامی تعدادی از زندانیان سیاسی ایران .
عباس امیر انتظام ، منصور اسانلو ،منوچهر محمدی ،اکبر محمدی،عابد توانچه ، یاشار قاجار ، موسوی خوئنی ، ناصر زرافشان ، هشمت الله طبر زدی ،امیر عباس فخر آور، احمد باطبی ، خالد هردانی ، شهرام پورمنصوری،فرهنگ پور منصوری، سیامک پورزند ،رضا محمدی، عباس دلدار،حسن خبیری نیا، مصطفی جوکار،حسن ناهید،حسین غضنفری ،بهرام مشهدی،مهران کوثری،حمید پورمند ،عبدالصمد کریمی ، هوشنگ قاسمی، مهرداد حیدرپور، مهردا لهراسبی،ارژنگ داوودی، بینا داراب زند،بهروز جاوید تهرانی، پیمان پیران، امیر ساران ، احمد رشید نیا ، رضا شیر رضا ، سعید کمالیها،مجتبی سمیعی نژاد،افشین زارعی،حسین رئیسی،جمشید امینی
عبدالفتاح سلطانی،احمد سراجی، ایرج فرجادی،امیر لاجوردی،علی اکبر اقدسی،محمد ابراهیم بهبودی،عباس عبدی ، حسین رضاییان،یوسف قاسمی،علیرضا عبداللهی،تقی پاشاپور،کریم نوروزی مقدم ،حسین قابلی،محمد قابلی،مقصود ورمزیار،پرویز یکانی زارع(ائلیار).،بابک آذر اغلو.،علی پور علی،صابر بیت اللهی،کریم یوسفی عدل،كمال نويدي،حسين فيضي،مسعود باستانی،بهروز عزیزی توکلی، علی ساسانی،
اسامی زندانیان سیاسی کرد:عثمان مصطفی پور، ابراهیم خورندی، محمد وارونه، خالد استاد قادری، عزیز محمدجانی، حسین کرمی، محمدامین فروتن، اسعد مازوجی، خالد فریدونی، عمر تقی پور، محمد نظری، سید طاهرعبداله پور، رسول عبداله پور، سعید سنگر، حسین حمزه ولی شجاع، حسن محمودی، حامد مینازاده، ناصر ساطوری، مهدی زایله، مجید رحمانی، محمود رحمانی، محمد ویسی، حبیب اله نادری، مسعود حسین پناه، جمال زارعی، آزاد صادقی، توفیق مرادی، ناصرصدقی، سیدحجت ابراهیمی، جمال حسینی، انور عزیزی، جهانگیر بادوزاده، جمال پرعبداله، صلاح احمدی، لزگین شعبانی، کریم معروف، سیامند شابوی، شهرام گورکانی، عبدالخالق طلوعی، افشین شیخ السلام، پیمان پیران، دهقان محمدی، فاروق سامانی، هژار مامندی، مصطفی رسولی نیا، ولید درودی، رسول رشیدی و قادر جولا تنها تعدادی از این زندانیان سیاسی و مدنی اند که عمداتا محکوم به اعدام با درجه ای تخفیف به حبس ابد و یا دارای محکومیت ازیک الی 20 سال زندان هستند
محمدصدیق کبودوند، محمود صالحی، سید جلال حسینی، محمد عبدی، محسن حکیمی، برهان دیوانگر، رضا امینی، هلمت حسن آذرپور، عبداله محمدی و مرتضی سلیمانی به زندانهای از یک تا 20 سال محکوم شده و در انتظار اجرای حکم بسر میبرندرویا طلوعی، ثریا عزیزی، تونیا کبودوند، زینب بایزیدی و آقایان اجلال قوامی، سعید ساعدی، مادح احمدی، حسین احمدی نیاز، سامان رسولپور، کاوه حسین پناهی، جمشید وزیری، جهانگیر هاشمی، امیر عبداله زاده، محمدظاهر احمدی پور، هژار رضوی، ناصر یوسفی، علی پاسبار، سمکو پاسبار، محمدحسنخالی، آزاد لطف پوری، جلیل آزادیخواه، صدیق مینایی و برهان لهونی و چندین نفر دیگر هریک با داشتن پرونده های در محاکم قضایی، با خطر زندانی شدن روبرو میباشند.
منبع لیست اسامی زندانیان سیاسی ازآژانس خبری کمیته مبارزه با سانسور
http://ikna.blogspot.com

همه با هم بخوانیم

من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر می خیزند

یکشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۵

چپ ها و پان تُرک ها


ایران فعلی و اپوزیسیون آن من را تا حدی به یاد اواخر زمان ساسانیان میاندازد. شعار " دشمن دشمن من، دوست من است" در این روزها معنی تازه ای پیدا کرده. چپهای ایران که زمانی موج سوار فاشیسم اسلامی بودند، امروز سوار موج فاشیسم قومی شده اند و خود را حامی ملتهایی میدانند که تا چند سال پیش قومی از ملت ایران بیش نبودند! فریادشان از امثال چهره گانی و دیگر جدایی طلبان برای رهایی از چنگ شوونیسم بیشتر شده است. به امید اینکه اعراب رقبای ایشان را از بین میبرند و ایشان آقایی خواهند کرد، اپوزیسیون ایرانی زمان ساسانیان دچار اشتباهی تاریخی گردید که تا به امروز هویت ایران را زیر سئوال برد.1چپها و جمهوری خواهان چپ ایران نیز دیگر اینبار به مانند سال 1357 نخواهند توانست ادعا کنند که انقلاب را از ایشان دزدیدند چرا که ایشان آدمهای ساده و پاکی بودند به مانند شخص استالین!1ایشان آتش بیاران این معرکه قومی هستند. باری دیگر میگویم: اگر این جن قومیگری از این کوزه شکسته رها گردد، محال است که بتوان به سادگی آن را مهار کرد.1با خواندن اطلاعیه های چند روز گذشته میبینیم این رفقا، بچه های زرنگتراز آنی هستند که ما از ایشان انتظار داشتیم. ایشان نه تنها آخوندها را متوجه نوک تیز انتقادات خود ساخته اند، بلکه از این جریانات جهت تضعیف اپوزیسیون مشروطه خواه نیز استفاده میکنند. تنها اپوزیسیونی که با اتکا به میهن دوستی ایرانی خود در دل مردم ایران جا باز کرده و داشت خلاء اپوزیسیون را بعد از 26 سال پر میکرد. این همان مشروطه خواهان ملی هستند که حالا نه تنها از طرف ملایان بلکه از طرف فاشیستهای قومی و چپها نیز تضعیف میگردند.1ببینیم که اینبار این رفقای سبیلوی ما چه دسته گلی را برای کشور زیبایمان ایران به ارمغان میآورند!1ببینیم اینبار چه توجیهی برای ندانمکاریهای ناشیانه سیاسی خود دارند.1اصلا این ببینیم این رفقا غیر از موج سواری چه پیامی برای ایرانیان دارند.

باتشکر از

http://seyedaligeda.blogspot.com/

جمعه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۴

گرامی باد قيام ميهن پرستان و ايرانسازان


" به نام ایران ، گاهواره ی خرد گرایی ونخستین مهد حقوق بشر"
هفتادوپنجمین سالروز سپه خیز سردار میهن پرست ایران رضا شاه بزرگ برای نجات واستقلال ایران بر ایرانیان پیرو راستی گرامی باد.1شرایط امروز ایران بی تردید از بسیاری جهات شباهت غریبی به واپسین سالهای سلطنت احمد شاه قاجار، سلطان بی کفایت ، آزمند، زراندوز، نادان و مستمری بگیر انگستان دارد.1سپه خیزی سوم اسفند 1299 و آمدن رضا خان نتیجه ی مستقیم ادامه ی سیاست ناواقعگرای قرن نوزدهمی حکومت بریتانیا وگل سرسبد آن قرار داد 1919 در ایران پس از جنگ جهانی اول بود. ایرانی که ملی گرایی تازه ای در آن عمیقا ریشه دوانیده بود. ده سال نخست پس از سپه خیز دوره ی نوآوری وا قدامات جسورانه ، امیدهای بزرگ ، اطمینان فزاینده ، احترام واتکای به نفس بود.1درسالهای واپسین این دهه ازقراین چنین بر می آید که ایران کشوری مستقل و فارغ از سلطه ی خارجی بوده است.1
به نقل ازایران – برآمدن رضا خان – بر افتادن قاجار و نقش انگلیسها : نوشته سیروس غنی
ایران آشوب زده ی پیش از سپه خیز رضا شاه، میدان تاخت و تاز و قدرت نمایی روسیه وانگلستان بود، جنبشهای جدایی طلبانه در شهرهای مرزی ایران، تسلط کامل انگلستان در خوزستان و بهره برداری خودمختارانه از چاههای نفت ایران، شورشهای عشایری، دولتمردان و سیاست مداران ناتوان و یا مواجب بگیران انگلستان و روسیه ، سلطان خوش نشین و بدون کمترین عشق و انگیزه به منافع ملی ایرانیان که لبو فروشی در پاریس و دریافت مستمری ماهیانه از دولت انگلیس به مبلغ 15000 تومان را به جایگاه بایسته ی شاهی میهن پرست و مردم دوست در ایران برتر می شمرد. انعقاد قرارداد 1919 توسط گروه سه نفری ایران فروش { صارم الدوله ، نصرت الدوله فیروز و وثوق الدوله } که به موجب آن ایران رسما تحت الحمایه و مستعمره ی انگلستان می شد و بنابراین قرارداد ننگین زمام امور نظامی و مالی ایران یکسره به بریتانیا واگذارمی گردید. به گزارش لنسلات الیفنت سرپرست امور خاور نزدیک در وزارت خارجه ی انگلیس صارم الدوله مبلغ 131000 لیره " 400000 تومان" بابت انعقاد این قرارداد از کاکس دستخوش و شیرینی دریافت کرده بود. ورشکستگی اقتصادی و خزانه ی تهی ، آشفتگی و هرج و مرج در تمامی عرصه ها و فقر و تهیدستی و بیسوادی عمومی زمینه را برای چیرگی کامل انگستان در ایران فراهم نموده بود. جنبش مشروطیت گونه ای حکومت پارلمانی صوری بدون هیچگونه نظام منسجم حزبی پدید آورده بود که فقدان شخصیتی توانمند که بتواند در شیرازه ی از هم گسیخته ی امور داخلی و خارجی کشور تمرکز و سامانی بوجود آورد به شدت محسوس بود.1در این آشفته بازاری که نه نام کشور داشت و نه کمترین کورسویی از تمدن دیرین و آرمانهای ملی ، ایرانیان نیز از سیاستمداران ناشایسته به تنگ آمده بودند و یک اراده ی ملی نیرومند در ناخودآگاه مردم شکل یافته بود که تنها یک رهبر مقتدر و دریا دل می تواند رهاننده و نجات بخش کشور از منجلاب نیستی وتباهی باشد. بدینسان رضا شاه از قلب تاریخ و تبلور آرزوهای مردمی به پایان رسیده چون تک سوار سرنوشت برآمد . هر چند گواهی تاریخ نشان از پشتیبانی ژنرال آیرونساید از سپه خیز رضا شاه دارد، اما رضا شاه از همان آغاز به قدرت رسیدن مزدوران و جیره خواران انگستان را به زندان افکند ، مستشاران مالی و نظامی انگلستان را اخراج کرد، به اصلاحات بنیادین اجتماعی و اقتصادی دست یازید و در دورا نی کوتاه ایران نوینی را بنیاد نهاد که به راستی آنچه دستاورد سالهای سلطنت این رادمرد یگانه ی تاریخ معاصرایران می باشد به اعجاز ماننده است. تنها عشق بی پایان به میهن و شهامت و درایت و نبوغی ستایش برانگیز می توانست قوه ی محرکه ی نیرومند او در طراحی و سازندگی ایران نوین باشد.1امروز، ایران در یکی از بغرنجترین و پیچیده ترین فصول تاریخ چندین هزار ساله اش با همه گونه بحرانهای عمیق داخلی و بین المللی دست به گریبان است بیش از هر زمان به رشادت و از جان گذشتگی فرزندانی نیاز دارد که چون رضا شاه بیندیشند ، چون او دلاورانه وبا واقع گرایی وهوشمندی سکان کشتی توفانزده ی میهن را دردستهای توانای خود گیرند و مام میهن این نیاخاک ورجاوند و سرای دلگشای مهر و خرد و گهواره و گور درخشانترین سرداران ، پادشاهان ، حماسه سازان ، ادبا ، پیام آوران نیکی ، خرد ورزان و فرهنگمداران جهان را از لوث وجود اشغالگران آدمی خوار و خونین پنجه ی حکومت اسلامی و میراث داران قادسیه ی اول که برای تداوم بقای خود با خاطری آسوده حاضر به پذیرش ننگین ترین و ویرانگرانه ترین سازشهای ایران بربادده با روسیه و چین و امریکا و کشورهای اروپایی می باشند ، زدوده و پاک نمایند.1تنها راه رهایی و نجات ایران اشغال شده مان ، کوششی هر چند دشواربرای همسان رضا شاه اندیشیدن وهمچون او سرباز شایسته و فداکار مام میهن بودن است.1آیا دگر بار مام میهن و جبر تاریخ فرزندی اینچنین گرانمایه و نجات بخش، آزاده و سر و جان به سودای میهن نهاده، متهور و از خود گذشته و بی همانند و بلند همت به مردمان تا مغز استخوان پشیمان ازابلهانه ترین جنون ملی " انقلاب سیاه " و نسلهای بیگناهی که ناخواسته میراث داران حماقت تاریخی پیشینیان خود هستند، ارمغان خواهد نمود؟او نمونه و نماد متعالی ترین ارزشهای میهن پرستی و آموزگار ناسیونالیسم ملی در تاریخ معاصر ایران است.1بیکرانه ترین درودها برانوشه روانان تاریخ ایران، از دیااکو تا کورش بزرگ، از داریوش بزرگ تا انوشیروان وبزرگمهر، از آریو برزن تا بابک ، از مازیارتا یعقوب لیث صفاری ، از رضا شاه بزرگ تا فرزند فروزان مهرش به ایران که یک تنه در برابر زیاده خواهی های امپراتوران نفتی جهان ایستاد و قربانی عشق بی انتهایش به میهن و هم میهنانش گردید.1بیکرانه ترین درودها برروان آنانکه در راه آزادی و استقلال و یکپارچگی جغرافیایی و همبستگی ملی ایران و ایرانیان عاشقانه جان باختند. امروز نیز مادرمان ایران با قلبی خون چکان و پیکری زخم خورده، چنین جانبازان وسلحشورانی را بیتابانه چشم درراه است.1
پاینده ایران –آزاد ایران – برافراشته باد درفش کاویان وپرچم شیر وخورشید ایرانسوم اسفند 7027 آریایی – 2564 شاهنشاهی- 21 فوریه 2006 میلادیسیندخت پارسی- جنبش جوانان ایران نوین – کانون پیشاهنگان
ایران- فرزندان کورشکمیته ی جشنهای ملی ایرانیان درون مرز- سازمان هواداران پادشاهی

دوشنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۴

اطلاعیه


ریاست محترم کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد

این اطلاعیه فریاد تظلم خواهی انسانی از بین میلیون ها ایرانی است که آثار دهشتناک شکنجه های رژیم جمهوری اسلامی را همواره به صورت کابوس با خود دارد. در این بیست و هفت سال رژیم جمهوری اسلامی سعی وافر نموده تا افکار عمومی جهانیان را فریب و تا حدودی همراه خود سازد .
رژیم همواره کوشیده تا از خود چهره ای دموکرات و مردمی نشان دهد، اما من اینک به عنوان نمونه ای از میلونها ایرانی که عضو هیچ گروه و سازمانی نبوده اعلام می کنم که صرفا به خاطر نوشتن و داشتن اندیشه های متفاوت - با آن چه رژیم برای خود و مردم ایران زمین تحت عنوان خط مشی رسمی تدوین کرده - مورد وحشتناک ترین شکنجه های قرون وسطایی قرار گرفته و تا امروز نتوانسته ام با مراجعه با یک مرجع صلاحیت دار حقانیت خود را اثبات و فریاد تظلم خواهی خود را به گوش جهانیان برسانم.
در طول سال های گذشته جدا از تهدید به اعدام در سلول های انفرادی، محرومیت از کلیه امکانات اجتماعی - نه تنها خود بلکه کلیه اعضای خانواده ام -، مصادره اموال، ممانعت از ادامه تحصیلات عالیه، زندان های متفاوت و متمادی و در نهایت مجبور به جلای وطن و دوری از خانواده ام شده ام؛ همواره تحت شکنجه های قرون وسطایی – از جمله اجرای چندین نوبت حکم شلاق و تازیانه- عوامل این رژیم بوده ام که منجر به شکستن جمجمه سر، فک، دندان ها، کتف چپ، دست چپ و انگشتان ام شده است.

ریاست محترم؛
این اطلاعیه در دفاع از منافع شخصی ام نیست ، بلکه نقطه مقابل آن و داستان ملتی است که اسیر عده ای شده اند که خود را بر آنان مسلط کرده و تصویری خلاف واقع از مردم ایران نزد جهانیان ساخته اند. یقین داریم تصویر غلط ایجاد شده نزد مردم جهان به واسطه حمله های شبانه عوامل این رژیم به منازل مردم و دانشجویان،؛ اعدام زنان آبستن، گروگان گرفتن والدین برای تسلیم شدن شخص، تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام آنها، تبعیض نژادی، دینی و قومی، کشتن زندانیان در بند رژیم و خودکشی جلوه دادن آنها، تجاوز به همسران جهت اخذ اقرار از متهم و ... فقط و فقط با شناسایی و مجازات آمران و عاملان این جنایت ها قابل ترمیم است.

لذا من در عین صداقت آمادگی خود را جهت اثبات تمامی ادعاهای فوق با انتشار این اطلاعیه اعلام می دارم، اگر چه این حقایق گوشه ناچیزی از بی شمار جنایت های رژیم جمهوری اسلامی است.
در ضمن فرصت را مغتنم شمرده و خواستار تشکیل کمیته بین المللی حقیقت یاب جهت بررسی جنایت ها و شکنجه های رژیم جمهوری اسلامی - که هم آمران و عاملان این جنایت ها در قید حیات هستند و هم آسیب دیدگان و آثار به جا مانده از این جنایات به سبب معاصر بودن قابل کشف و دسترسی آسان است- و خواستار حمایت از گروه های ایرانی فعال حقوق بشر در خصوص محکومیت گسترده و جهانی رژیم هستم.

با سپاس
آریو[احمد] سراجی
20.02.2006
www.ariuoz.blogspot.com
sarraji@yahoo.com

پنجشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۴

حجت زماني اعدام شد!

حجت زماني اعدام شد!


يک هفته از ناپديد شدن حجت زماني گذشت و نگرانيهاي خانواده او ، دوستان و هم زندانيان او، نگراني نهادهاي متعدد مدافع حقوق انساني و نگرانيهاي همه ما ، با اين خبر دردناک پاسخ گرفت. رژيم جنايت اسلامي يکبار ديگر يک فعال سياسي، و يک مخالف خود را ددمنشانه به قتل رساند. او را به قتل رساند، تا چند صباحي ديگر به عمر ننگين خود بيافزايد، او را به قتل رساند، تا مشتي آخوند و جاني و اراذل و اوباش در حکومت بمانند.
اين جنايت با موجي از نفرت و انزجار در سطح بين المللي و در ايران مواجه خواهد شد.
حجت زماني ، پنجمين قرباني خانواده زماني، در طول چند سال اخير است. دو برادر و دو خواهر او نيز به دست حکومت اسلامي و يا در جريان فعاليت عليه حکومت به قتل رسيده اند.
اينرا در سراسر دنيا بايد اعلام کرد، بايد اين جنايت را به گوش جهانيان رساند و اعلام کرد که حکومت جنايتکاران در ايران را بايد سرنگون کرد. حکومتي که بر درياي نفرت و انزجار ميليونها نفر مردم ايران نشسته و فقط با زندان و شکنجه و اعدام سرپا مانده است.
دير نيست روزي که جانيان فاشيست اسلامي را به نيروي مردم معترض به زير کشيده و ياد عزيز همه کسانيکه در راه دفاع از حقوق انساني کشته شده اند، را گرامي بداريم.
حجت زماني فعال سياسي و از فعالين سازمان مجاهدين خلق ايران بود. او در سال ۲۰۰۲ دستگير و به چهار بار اعدام محکوم شد. او درزندان حکومت نيز با دادن اطلاعيه و اعلام موضع در مورد مسائل سياسي ، فعاليت خود را به پيش ميبرد.
از حدود ۱۰ روز پيش حجت در زندان ناپديد شده و عدم حضور وي در بين هم بندان و بقيه فعالين سياسي محکوم به اعدام موجي از نگراني را دامن زده بود.
امروز چهارشنبه ۱۵ فوريه، اخبار حاکي از اعلام رسمي اجراي حکم اعدام حجت زماني و دادن اين خبر به خانواده او است. پخش اين خبر، بر نگراني کساني همچون سعيد ماسوري، خالد هرداني، شهرام پور منصوري و فرهنگ پور منصوري و کسانيکه به اعدام محکوم شده اند، افزوده است. بويژه اينکه جمهوري اسلامي ايران تهديد کرده بود که اگر پرونده هسته اي حکومت اسلامي به شوراي امنيت برود، بلافاصله اين محکومين به اعدام را ، به قتل خواهد رساند.

کميته بين المللي عليه اعدام ، مراتب انزجار عميق خود را از اين جنايت بيشرمانه حکومت اسلامي اعلام ميکند. ما به خانواده حجت زماني صميمانه تسليت ميگوئيم و خود را در اين روزهاي سخت و دردناک در کنار آنها ميدانيم.
ما يکبار ديگر به نهادهاي مدافع حقوق انساني و به همه مردم در ايران ودر سطح بين المللي، فراخوان اعلام اعتراض سراسري و بين المللي به احکام اعدام و احکام اعدام فعالين سياسي، را داده و خواهان دامن زدن به يک
کارزار متحدانه بين المللي بر عليه نقض وحشيانه حقوق انساني در ايران هستيم.
امروز چهارشنبه 26 بهمن ماه 1384 خبر رسيد ، حجت زماني زنداني سياسي 31 ساله در زندان رجائي شهر كرج (گوهر دشت) به دار آويخته شد.

با گذشت بيش از يك هفته از انتقال حجت زماني به مكاني نامعلوم مي گذشت و خانواده او ، همبنديان اش ، ديگر زندانيان سياسي و فعالان حقوق بشر با وجود تلاش هاي بسياري موفق به كسب خبر از وي نشده بودند كه امروز به طور غير رسمي دادسراي انقلاب خبر اعدام او را خانواده اش اعلام كرد.

در طي روزهاي گذشته تنها بر اثر حدس و گمان و به دليل تهديد زندانيان سياسي از سوي مقامات زندان رجائي شهر به اعدام به اين موضوع پرداخته مي شد تا اينكه فردي از زندان با « كميته دانشجوئي دفاع از زندانيان سياسي » تماس گرفته و اعلام مي دارد ، حجت زماني را بر چوبه دار ديده است. ضمن آنكه «حاج كاظم» رئيس زندان رجائي شهر به زندانيان سياسي گفته بود:« او را اعدام كرده ايم و به كسي هم مربوط نيست.»

رژيم جمهوري اسلامي حجت زماني مبارز سياسي را در آستانه عاشورا اعدام كرد تا جو رعب و وحشت و نگراني را در دل زندانيان سياسي و مدافعان آزادي ، دمكراسي و حقوق بشر ايجاد كند. آنها با اين اقدام غير انساني و ناجوانمردانه صحراي كربلا را به تصوير مي كشند تا خود را در جبهه حق و تمام مخالفان خود را در جبهه باطل قرار دهند كما اينكه در گذشته همين دست اقدامات را به مناسبت هاي مختلف انجام داده اند.

حجت زماني بارها به بازجوئي در زندان اطلاعات (209) منتقل مي شد و چندين بار در معرض اعدام قرار گرفت اما روحيه خود را نباخت. زماني از سال 1380 يعني بيش از 4 سال و نيم در زندان به سر برده است. در اين مدت او با همكاري ساير زندانيان سياسي در اكثر اعتراضات داخل زندان حضور فعال داشته است. علاوه بر حجت ساير اعضاي خانواده اش به طور دائمي تحت فشار بوده اند و حتي دو برادر وي در سالهاي 78 و 79 توسط ماموران رژيم در این راه جان باختند.

او در تابستان سال 1383 در شعبه 6 دادگاه انقلاب اسلامي به رياست قاضي حقاني، به 4 بار اعدام محكوم شده بود. اين حكم در ديوانعالي كشور توسط «محسني اژه اي» و «نبي راجي» به دو بار اعدام و پرداخت يك ديه كامل تغيير يافت.

حجت زماني از ميان ما رفت. گلوي مان پر از بغض و دل مان انبوهي از درد يار از دست رفته است اما قدم هاي مان استوار مي ماند و در برابر استبداد خم نخواهيم شد. رژیم با اعدام ، ترور ، زندانی کردن و سرکوب مخالفان خود نتیجه ای نخواهد گرفت.

اما چقدر دردناک است لحظه های سخت و دیرگذر زندان های مخوف جمهوری اسلامی. هنوز فراموش نمي كنم زندان توحيد را كه وقتي صداي شكنجه هاي زندانيان به گوش مي رسيد يا صحبت از اعدام مي شد تن ادم مي لرزيد. وقتي با زندانياني در زندان روبرو مي شدم كه زير حكم اعدام بودند مو بر تنم سيخ مي شد. چه مي كشند آنها كه مدتها با حكم اعدام در زندانند و سپس ناجوانمردانه به چوبه دار سپرده مي شوند.

روزنامه هاي تهران نوشتند: الهام افروتن روزنامه نگار 20 ساله در زندان خودكشي كرد


veh ei doshman darmandeh bedan keh hamana jozeh koshtan zanan veh asiran tavan aie kari nadari pas to khod mordehi biesh neisti keh tavan didan zendeh
mandan digran ra nadari...
روزنامه هاي تهران نوشتند:
الهام افروتن روزنامه نگار 20 ساله كه به اتهام چاپ مطلبي در روزنامه تمدن هرمزگان در بازداشت جمهوري اسلامي به سر مي برد،‌ در زندان خودكشي كرده و استاندار هرمزگان هم اين خبر را مورد تاييد خبر داد. اين خبرنگار جوان مطلبي را از يك سايت اينترنتي در روزنامه محلي بندرعباس به مديرمسئولي نماينده اين شهر در مجلس هفتم به چاپ رساند كه در آن خميني و سران ديگر جمهوري اسلامي به ويروس بيماري ايدز تشبيه شده اند. ويروسي كه ايران و ايرانيان به آن آلوده شدند. با آن كه دو روز پيش نويسنده اصلي مقاله اعلام كرد مسئوليت نگارش مقاله ايدز با او بوده و خانم افروتن مسئوليتي در اين باره ندارد، سرانجام اين روزنامه نگار جان خود را بر سر چاپ مقاله گذاشت. خبرنگاران بدون مرز هفته گذشته نسبت به جان اين خبرنگار هشدار داده بودند و گفته بودند با اتهاماتي كه به او زده اند، احتمال دارد او را اعدام كنند. دكتر عبدالكريم لاهيجي حقوقدان در پاريس در مصاحبه با راديو فردا درباره چگونگي اعدام اعلام مرگ الهام افروتن مي گويد: دكتر عبدالكريم لاهيجي: نخستين بار نيست كه در جمهوري اسلامي يك كسي را مي كشند و بعد اسمش را خودكشي مي گذارند. غير از مساله سعيد امامي، يادتان هست كه دكتر كاظم سامي را هم وقتي كشتند، بعد از چند روز گفتند قاتل او در يكي از شهرستان هاي جنوب پيدا شده و خودكشي كرده. بنابراين اينها روش هاي كلاسيكي است كه متاسفانه در همه حكومت هاي خودكامه وجود دارد. با توجه به اين كه در ايران دادگستري مستقلي نيست، قوه قانونگذاري مستقلي نيست كه لااقل خانواده مقتول بتوانند از آنها درخواست كميسيون تحقيق كنند. در گذشته حداقل در مجلس گذشته يك كميسيون اصل نودي بود كه آن هم با آمدن اين اكثريت جديد به كلي الان تبديل شده به يك مركزي براي بايگاني كردن تمام شكايت ها. بنابراين متاسفانه با همين حدس و گمان ها بايد بسنده كنيم و فكر نكنيم كه امكان دارد روزي چگونگي مرگ اين خانم يا خودكشي اين خانم و به اعتقاد من قتل اين خانم را جمهوري اسلامي اعلام كند. امير آرمين (راديو فردا): نماينده مجلس كه مديرمسئول است، گفته بود اين خانم مستحق اعدام است. من مي خواستم ببنيم در قانون جمهوري اسلامي توهين به رهبر مجازاتش اعدام است؟دكتر عبدالكريم لاهيجي: در پي همين تظاهراتي كه در كشورهاي اسلامي راجع به كاريكاتورهاي مربوط به پيامبر اسلام انجام شد، ما مدافعان حقوق بشر هم موضع گيري هايي كرديم و من يك مطلبي آماده كردم كه فردا در سايت ها منتشر خواهد شد. يكي از نكاتي كه من در اين مطلب مطرح كردم، همين است. با توجه به اين كه در متون فقهي اصلا تعريفي از اهانت و توهين نشده كه توهين چيست. در كتاب هاي فقهي قديمي صحبت از لعنت كردن مي آيد. بنابراين اگر كسي مانند موضوع مقاله اين خانم مثلا يك همچين مطلبي بگويد كه در عرف به آن مي گويند اهانت. آيا اين اهانت با توجه به اين كه در متون حضرات تعريفي ندارد و دادگستري هم دست خود آنها است، بنابراين مشخص نيست كه به چه صورت اين را بايد رسيدگي كنند و محكوم كنند. در اين قانون مجازات اسلامي يك ماده اي آوردند كه كسي اگر لعنت كند پيامبر اسلام را، محارب تلقي مي شود و محكوم به اعدام است. ولي اينها الان آمدند تا حد رهبر جمهوري اسلامي آوردند و آن لعنت كردن هم تبديل شده به اين كه هر انتقادي كه از شخص بكنند، حمل بر اهانت مي شود و لابد نويسنده آن مقاله را هم بايد محكوم به اعدام كنند. خاطرتان نرفته آقاي اشكوري زماني كه در زندان بود، صحبت اين بود كه براي او تقاضاي اعدام شده. اشكوري گفته بود: حجاب يكي از ضروريات دين اسلام نيست. يا خود من در سال 60 يك جزوه اي نوشتم در ارتباط با لايحه قانون قصاص كه تازه به مجلس داده بودند و آنجا اين لايحه را نقد كرديم كه نه تنها مطابق با آخرين سال هاي قرن بيستم نيست كه در يك جامعه اي بخواهند سنگسار كنند، دست ببرند، كور كنند، گفتيم كه حتي يك همچين قانون وحشيانه اي حتي در ارتباط با مبارزه با جرم هم قانون درستي نيست. يكي از اتهام هاي ما كه منتهي شد به محدورالدم شدن من هم نوشتن اين جزوه بود. آن آقاي نماينده مجلس هم اگر چنين حرفي نمي زد، از زندان آزاد نمي شد. به خاطر همين هم او را از زندان آزاد كردند كه همه كاسه كوزه را سر اين روزنامه نگار نگون بخت بشكانند و بعد هم به اين صورت او را از بين ببرند كه ديگر محلي براي صدور حكم اعدام يا اجراي مجازات اعدام نباشد.(راديو فرد

روزنامه همبستگی : الهام افروتن روزنامه نگار 20 ساله در زندان خودكشي كرد

به نوشته روزنامه همبستگی چاپ تهذان الهام افروتن روزنامه نگار 20 ساله كه به اتهام چاپ مطلبي در روزنامه تمدن هرمزگان در بازداشت جمهوري اسلامي به سر مي برد،‌ در زندان خودكشي كرده و استاندار هرمزگان هم اين خبر را مورد تاييد خبر داد. خبرنگاران بدون مرز هفته گذشته نسبت به جان اين خبرنگار هشدار داده بودند. دكتر عبدالكريم لاهيجي حقوقدان در پاريس در مصاحبه با راديو فردا مي گويد: نخستين بار نيست كه در جمهوري اسلامي يك كسي را مي كشند و بعد اسمش را خودكشي مي گذارند و به غير از مساله سعيد امامي، دكتر كاظم سامي را هم وقتي كشتند، بعد از چند روز گفتند قاتل او در يكي از شهرستان هاي جنوب پيدا شده و خودكشي كرده؛ بنابراين اينها روش هاي كلاسيكي است كه متاسفانه در همه حكومت هاي خودكامه وجود دارد. با توجه به اين كه در ايران دادگستري مستقلي نيست، قوه قانونگذاري مستقلي نيست كه لااقل خانواده مقتول بتوانند از آنها درخواست كميسيون
تحقيق كنند.
اعتراض انجمن قلم نروژ به دستگيري الهام افروتن


الهام افروتن نويسنده جواني است که با تشبيه کردن خميني به ويروس ايدز و نگارش يک مطلب طنز گونه در مورد نحوه مقابله با ايدز حکومتي، دستگير و زير شکنجه شديد قرار گرفته است. گفته ميشود که او که جوان ۱۹ ساله اي است تاب تحمل شکنجه هاي وحشيانه را نداشته و به اغما رفته و يا زير شکنجه هاي مزدوران حکومتي به قتل رسيده است.

روز به روز سرنوشت الهام افروتن، نويسنده جوان در ايران، مورد توجه بيشتري قرار ميگيرد و اعتراض نهادهاي بين المللي به جمهوري اسلامي ايران شدت ميگيرد.
ديروز سه شنبه ۱۴ فوريه، انجمن قلم نروژ با ارسال يک نامه اعتراضي به احمدي نژاد و مقامات حکومت اسلامي به دستگيري و شکنجه الهام افروتن و شش نفر از همکاران روزنامه " تمدن هرمزگان" اعتراض کرده و خواهان آزادي فوري اين چند نفر شده است.
در نامه اي به امضا کارل مورتن ايررسون رئيس انجمن قلم نروژ ، دستگيري الهام افروتن و شش نفر از همکاران اين روزنامه بشدت محکوم شده است و از آزادي بيان و آزادي نويسندگان دفاع شده است.

کميته بين المللي عليه اعدام اين اقدام انجمن قلم نروژ را ستوده و از همه نهادهاي مدافع حقوق انساني دعوت ميکند فورا به اين رفتار وحشيانه جمهوري اسلامي ايران اعتراض کنند.
طبق اخباري که به دست ما رسيده است، جمهوري اسلامي ايران در صدد است که الهام افروتن را بي سر و صدا به قتل رسانده و بنظر خود، از همه منتقدين ومعترضين و نويسندگان مترقي زهر چشم گرفته و بويژه نسل جوان را که بي مهابا مقامات حکومت و مقدسات اين حکومت فاشيست را به سخره ميگيرد، ساکت کند.
فراخوان ما به همه نهادهاي مدافع حقوق انساني اينست که فورا و بهرطريق ممکن به دستگيري و شکنجه الهام افروتن و شش نفر از همکاران او اعتراض کرده و خواهان آزادي فوري آنها شوند.

کميته بين المللي عليه اعدام
۱۵ فوريه ۲۰۰۶

یکشنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۸۴

اروپا و اسلام و تروريست....


















کيوان حسيني (رادیو فردا): چرا بعد از چهار ماه که از انتشار طرحهايي از پيامبر اسلام در يک روزنامه دانمارکي گذشت، مسلمانان اعتراض کردند؟ اين سئوالي بود که خبرنگاران را در هفته گذشته به عکسي از خبرگزاري آسوشيئتدپرس رساند. در اين عکس، مردي با ماسک خوک، در حال شکلک در آوردن ديده مي‌شود. (عکس سمت چپ) اين همان طرحي است که بسياري از مسلمانان را خشمگين کرده، چرا که چند روحاني دانمارکي مدعي شده بودند که اين عکس، يکي از همان طرحهايي است که روزنامه دانمارکي از پيامبر اسلام منتشر کرده است. روز چهارشنبه خبرگزاري آسوشيتدپرس، رسما به اين اقدام روحاني دانمارکي اعتراض کرد. در اطلاعيه اين خبرگزاري تاکيد شد که اين عکس در يک مسابقه تقليد از خوک در فرانسه گرفته شده و هيچ ربطي به 12 طرح جنجالي ندارد. روحانيون دانمارکي نسخه کپي سياه و سفيد اين عکس را به 27 سازمان اسلامي در مصر و لبنان نشان دادند و از آنها خواستند که ساکت ننشينند، چرا که به پيامبر اسلام در دانمارک توهين شده است. آنها تنها به اين عکس نيز قناعت نکردند. به گزارش خبرگزاري فرانسه، اين روحانيون که از 12 طرح روزنامه دانمارکي عصباني بودند، براي برانگيختن مسلمانان جهان، پرونده اي 43 صفحه اي، شامل 12 طرح اصلي به همراه سه عکس ديگر با خود به خاورميانه بردند. به جز عکس مسابقه تفريحي فرانسوي، دو عکس ديگر صحنه هاي غير اخلاقي جنسي بودند که هيچ گاه نه تنها در روزنامه دانمارکي، بلکه در هيچ نشريه ديگري منتشر نشده اند و اساسا هيچ ارتباطي به پيامبر اسلام ندارند. يک نظر سنجي در دانمارک نشان مي دهد که 58 درصد مردم اين کشور، اين روحاني را مسئوول بحران اخير مي دانند و هم اکنون تنها 22 درصد روزنامه دانمارکي را براي انتشار طرحها سرزنش مي کنند. در اين ميان 11 درصد دانمارکي‌ها نيز معتقدند که دولتمردان خاورميانه سزاوار سرزنش هستند. به نوشته خبرگزاري فرانسه، هم اکنون برخي از شهروندان دانمارکي خواهان اخراج اين روحاني از دانمارک هستند. آندرس فوق راسموسن Andres Fogh Rasmussen، نخست وزير دانمارک نيز در اين باره گفت: بخش بزرگي از بحران ديپلماتيک اخير به اين دليل است که بعضي ها، اطلاعات غلطي درباره دانمارک منتشر کرده اند. وي روحانيوني که اين کار را انجام داده اند را «تندرواني که با دادن اطلاعات غلط از دانمارک، به شعله هاي آتش نفت ريخته اند» توصيف کرد. وي در مصاحبه با روزنامه هرالد تريبيون، همچنين به ايران، سوريه و تشکيلات خودگردان فلسطيني اشاره کرد و گفت: ما با تندروهاي مذهبي رو به روييم که براي پيشبرد اهداف خود، از موقعيت سوءاستفاده کردند و بر اين آتش دميدند. نخست وزير دانمارک افزود: تندروهاي مذهبي به بي ثباتي در کل منطقه دامن زدند.احمد ابولمن، رئيس جامعه مسلمانان دانمارک به تحريک روحانيون دانمارکي براي سفر به کشورهاي خاورميانه و تماس با تندروهاي اين کشورها متهم است.----------------------------------------------------

hasanagha.net : از روزی که سفارت‌های دانمارک و نروژ رو در سوریه و بیروت به آتش کشیدند جو به ناگاه تغییر کرد. چه کسانی چه اهدافی را در این قضیه پی گیری می‌کنند؟ یک ملای احمق (دست نشانده) توی دانمارک حرکتی را شروع می‌کند، حالا تمام نیروی سیاسی اروپا بسیج شده‌اند با این حال قادر نیستند آتش بپا شده را خاموش کنند. (یک دیوانه سنگی را در چاهی می‌اندازد حالا 40 عاقل نمی‌توانند آنرا از چاه در آورند).احمد آکاری (Ahmed Akkari) یک ملای جوان مقیم دانمارک است. او پس از اینکه اعتراض هایش در دانمارک به نتیجه "مورد نظرش" نمی‌رسد، بار سفر می بندد و با خود 12 کاریکاتور منتشر شده در یلاند پستن را همراه با 3 کاریکاتور دیگر (سه کاریکاتوری که یقینا رندان برای دامن زدن به این آتش تهیه کرده بودند و هیچ ربطی به کاریکاتورهای منتشره در روزنامه دانمارکی ندارد) را با خود به خاورمیانه می‌برد تا با تماس با (علمای!! اسلام) و سیاست مداران آتشی را که بتواند ایشان را ارضاء کند بپا می‌کند. از قرار معلوم این سه کاریکاتور برخلاف آن دوازده تای دیگر بسیار توهین آمیز هستند. اکنون گویا آتش چنان شعله ور شده که عنقریب است دامن خود این ملای احمق را هم بگیرد در نتیجه تصمیم به عقب نشینی گرفته. بنا به ادعای خبرنگار داگ بلاد (یک روزنامه نروژی) احمد آکاری در حال حاضر با دولت و مسئولین دانمارکی همکاری کامل دارد تا بلکه شعله ای را که روشن کرده خاموش کند.
Denmark needs our support
http://seyedaligeda.blogspot.com


شنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۴

2.. وطن

وطن...1..

چهارشنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۴

کاریکاتور های به اصطلاح توهین آمیز به محمد

















کاریکاتور های به اصطلاح توهین آمیز به محمد
اين دوازده تا کاریکاتور و نظرات شما و کاریکاتور های
به اصطلاح توهین آمیز
Twelve caricatures of the Mohammad

دانشمندان اتمی جمهوری اسلامی .......های پاکستانی هستند


امير سپهر


دانشمندان اتمی جمهوری اسلامی .......های پاکستانی هستند
تاريخچه کوتاه ساخت نيروگاههای اتمیفکر ساخت نيروگاههای اتمی به رژيم گذشته و به حدود چهل سال پيش
بازميگردد. اين ايده ای بود که شاه فقيد ايران از دهه چهل و پس از رفرم معروف به انقلاب سفيد سال هزار و سيصد و چهل و دو در سر داشت. پس از چند سال مشاوره و مطالعه و بررسی سر انجام يک دهه بعد بود که اين ايده بصورت طرحی عملی و اجرايی در آمد، که عبارت بود از احداث دو واحد ۱۲۰۰ مگاواتى در بوشهر و دو واحد ۹۰۰ مگاواتى در دارخوين خوزستان. ابتدا قرار بود که اين طرح را زيمنس آلمان به پايان رساند. ليکن پس از بد عهدی آن شرکت معظم آلمانی اين طرح به پيمانکاری فرانسوی بنام شرکت (فروماتوم) سپرده شد که مشهور ترين و معتبر ترين در نوع خود محسوب می شد و ژنرال بوشاله (پدر نخستين بمب اتمى فرانسه) را نيز در جمع هژده نفره دانشمندان اتمی خود در ايران در استخدام خود داشت. زمانيکه ملا ها به قدرت رسيدند کار نيروگاههای بوشهر به پايان نزديک شده بود، بطوريکه اگر ايران دچار فتنه سياه سال پنجاه و هفت نمی شد قرار بود در چهارچوب برنامه پنجم عمرانی کار ساخت اين دو نيروگاه بيست و چهار سال قبل به اتمام رسدبرنامه ريزی شده بود که اين دو واحد با ظرفيت توليد جمعآ 2400 مگاوات از ابتدای سال شصت و يک به بهره برداری رسد، همچنان که قرار بود ساخت متروی کامل و سراسری تهران نيز در سال شصت پايان يافته و از ابتدای سال شصت و يک شروع بکار نمايد. نوشتن اين نکته نيز ضروری است که طرح احداث دو واحد ۱۲۰۰ مگاواتى در تاريخ اين صنعت بزرگترين طرح جهان محسوب می شود، چرا که نه تنها تا آنزمان هيچ کشوری در جهان دارای چنين نيروگاههای پرقدرتی نبود، حتی هنوز هم پس از سه دهه در هيچ کجای دنيا چنين نيروگاههای گرانقيمت و عظيمی ساخته نشده استجدای از اين، رژيم گذشته به منظور پيشبرد هدف استفاده از نيروی اتم و مکلف نمودن فرانسه به اجرای سريع پروژه اتمی ايران بنوعی دست و پای آن کشور را در پوست گردو گذارده بود. اول اينکه در سال هزارو نهصد هفتاد چهار ميلادی مبلغ يک ميليارد به کميساريای انرژی اتمی فرانسه وام داده و دستگاه اتمی فرانسه را بدهکار ايران ساخته بود، و دوم اينکه با خريد سی و سه درصد از سهام کارخانه ای بنام (اوروديف) که بزرگترين کارخانه توليد ارانيوم در اروپا بود تغذيه رساندن به صنعت اتمی ايران از سوی آن کارخانه را نيز حتمی ساخته بود. کارخانه ايرانی فرانسوی اوروديف طبق قرارداد مکلف بود که از سال هزارو سيصد و شصت و يک خورشيدی اورانيوم غنی شده نيروگاههای ايران را بدون وقفه تآمين نمايد. بدنبال انقلاب آيت الله خمينی اين طرح و همينطور خريد فانتوم های اف شانزده آمريکايی را که بهای آنها نيز پرداخت شده بود را از خيانت های شاه اعلام نموده و تعطيل کرددولت موقت خواهان فسخ قرارداد و پس گيری وام يک ميليارد دلاری و پول باقيمانده قرارداد از فرانسه بود. اما آن دولت فسخ يکجانبه از سوی ايران را نپذيرفته و نه تنها مبلغ قرارداد را پس نداد که از باز پس دادن يک مليارد وام نقدی ايران نيز سر باز زد. حدود ده سال بعد، يعنی در سال هزارو نهصد و هشتاد و هفت فرانسه يک ميليون دلار وام ايران را در دو قسط به رژيم اسلامی باز گرداند، اما مبلغ چند ده مليون دلار از پول ايران در پروژه ساخت نيروگاه را بعنوان ضرر و زيان فسخ يکجانبه قرارداد مصادره کرد. هيچ اعتراضی هم از اين بابت از سوی رژيم اسلامی صورت نگرفت. بعد ها، يعنی در دوران رياست جمهوری هاشمی رفسنجانی بيست و چند درصد از سهام ايران در کارخانه اورديف هم بوسيله وی فروخته شد و هرگز هم پول فروش آن سهام وارد خزانه کشور نشد، هنوز چيزی در حدود ده درصد از سهام کارخانه غنی سازی اورانيوم اوروديف همچنان متعلق به ايران است که هيچ سود دهی هم ندارد. بنابر اين طرح ساخت نيروگاههای اتمی که بگفته آقای خمينی از خيانتهای شاه بحساب می آمد پس از انقلاب عملآ تعطيل شدجمهوری اسلامی بی دانشمند ترين رژيم جهانبطور حتم شما نيز متوجه تفاخر و نازيدن های مرتب سران رژيم جمهوری اسلامی به دانش اتمی خود شده ايد، که بنا به ادعا گويا تمامی اين به اصطلاح پيشرفت های هسته ای و موشکی محصول کار محققين و متخصصين رژيم فقاهتی باشد. يعنی ابر دانشمندانی که به دانش هسته ای و ساخت موشکهای بالستيکی دست يافته اند، همگی زير عبای ملا ها رشد کرده و با حمايت رژيم علم گستر و دانشمند پرور و مدرن جمهوری روضه خوان ها به اين درجه از دانش رسيده اند. اين ادعا ها و فخر فروشی ها در حاليست که بر اساس آماره منتشره از سوی سازمانهای خود رژيم سالانه بين دويست تا دويست و پنجاه هزار نيروی جوان و خلاق از ايران می گريزند که بيش از نيمی از اين نيروی عظيم کار آمد را جوانانی تشکيل می دهند که فارغ التحصيل در رشته های مختلف علمی از دانشگاههای ايران هستند، که البته دلايل آن نيز برای همگان معلوم است. که نبود کار، فشار اقتصادی، نداشتن هيچ چشم اندازی به آتيه ای روشن و از همه مهم تر نبود کوچکترين فضای تنفس و سلب حتی ابتدايی ترين حقوق فردی را می توان از عمده عوامل اين پديده خانمان برباده و غير قابل جبران دانست در جامعه استبداد زده و خرافه پرور و فقير امروز ايران اصولآ فرار از کشور خود به قوی ترين هدف و ديناميسم ورود به دانشگاه شده است. به بيانی روشن تر اکثريت قريب به اتفاق جوانان رنج درس خواندن را بر خود هموار کرده و هزينه کمرشکن آنرا بر خانواده بی چيز خويش تحميل می کنند صرفآ با اميد که خواهند توانست پس از خاتمه تحصيل خود را از زندان تنگ و پر شکنجه و کشنده ای بنام زندگی در ايران رها سازند. فضای اکنونی ايران آنچنان مأيوس کننده و فاجعه بار است که جوان ايرانی جز فرار از ميهن و رهايی اميد ديگری در زندگی ندارد. بحث بر سر چگونگی فرار از ايران امروز به موضوع قالب در ميان جوانان ما مبدل شده، بگونه ای که هر جوان ايرانی در داخل خيلی بهتر از ما تبعيديان از چند و چون قوانين مهاجرت و پناهندگی اطلاع دارد. آنها به خوبی می دانند که ديگر دوران دستخالی رفتن به خارج بسر آمده، پناهندگی عملآ منسوخ، و به پروسه ديوانه سازی و پناهجو کشی مبدل شده. از اين نيز آگاهی دارند که اينک فقط آنانی اندک شانسی برای زندگی در غرب دارند که دارای تحصيلاتی عالی بوده و از تخصصی مورد نياز و کارآمد در غرب برخوردار باشندبنابر اين تز و دانشنامه اکنون در ايران جای برگه خلاصی از زندان و ويزای خارج را گرفته است. طبق آمار بدست آمده از پژوهشهای گوناگون تقريبآ تمامی دانشجويان سطوح بالا پس از اتمام تحصيلات عاليه خود از ايران می گريزند، مگر درصد اندکی که يا از فرزندان خود و يا اعوان و انصار پايوران رژيم هستند و پست های زايد اما پر درآمدشان در انتظارشان است، يا شخصآ نيز می دانند که مدارک تحصيليشان کيلويی و در خارج فاقد ارزش علمی است و يا معدودی که بنا به دلايل خانوادگی و تعهد در مقابل والدين پير و فقير خود مجبور به تحمل عذاب زندگی در جمهوری اسلامی می شوند. نتيجه اينکه در کشوری که بيش از نود در صد نخبگانش فرار کنند، سوزن خياطی از سنگاپور وارد شود و بيل از چين، اما علی رغم همه ی اين مصيبت ها موشکی ساخته شود که چهار هزار کيلومتر برد داشته باشد، راستی که جای انگشت به دندان گزيدن دارد؟! تازه، هر شب جمعه هم يک پاسدار ريشو جلو دوربين حاظر شود و ادعا کند که طی هفته گذشته يکصد کيلومتر هم به برد اين موشکها اضافه شده استچندی پيش کتابی بدستم رسيد که مربوط به تعرفه های گمرکی و اقلام وارداتی جمهوری اسلامی در سال گذشته بود. شايد خيلی ها ندانند که نه تنها بيل و کلنگ و شمشه و ماله بنايی و ميخ سر کج از چين وارد می شود، که گوشتکوب بلوری از پاکستان، چراغ سه فتيله از هندوستان و حتی نعل اسب و الاغ هم از تايوان خريداری می شود. در مملکتی که سومين ذخاير نفتی جهان را دارا باشد اما در اثر بی کفايتی و عقبماندگی مجبور به خريد بنزين از خارج باشد، وارد کردن نخ کنف پالان دوزی از پاکستان برای الاغهای قم و کاشان و ممسنی البته جای شگفتی ندارد. حيرت اينجا است که در چنين نظامی که حتی قادر به پرواز در آوردن هر از چند گاه هواپيماهای نظاميش هم نيست و هر وقت که هواپيمايی بلند می شود فوری سقوط می کند، ادعا شود که موشکهای قاره پيما ساخته می شود. آنهم به بصورت انبوه !؟ اما از اين ها هم شگفت انگيز تر اين است که اين کشور بدبخت که حتی تا تهيه نخ پالان خر و قاطر های زبان بسته اش هم محتاج به واردات خارجی است، ادعا کند که جدای از ساخت آن موشکهای بی نظير دانشمندانش به دانش اتمی نيز دست يافته اندتاريخچه کوتاه اتمی جمهوری اسلامیباری، نوشتيم که پس از انقلاب ساخت نيروگاههای اتمی بطور کلی تعطيل شد. چه که اين طرح و نيرو گاههای نيمه تمام از مظاهر خيانت رژيم گذشته بحساب می آمد و تا سالهای اوليه جنگ هيچ يک از سران نظام اصلآ توجهی بدان نداشت. علی رغم نبود وسايل تدافعی در اطراف نيروگاه بوشهر و علی رغم کوشش ارتش عراق برای انهدام اين تاسيسات، نيروی هوايی صدام حسين نتوانست هيچ آسيبی جدی به اين نيروگاه برساند. ساختمان نيروگاه آنچنان مستحکم ساخته شده بود که حتی پس از هفت بار بمباران هواپيما های شکاری بمب افکن ميگ بيست و يک ارتش صدام هم همچنان از درون سالم ماند. رژيم اسلامی تنها پس از حمله همه جانبه عراق به ايران بود که متوجه اهميت حياتی قراردادهای خريد اف شانزده و ساير ملزومات دفاعی شد. هواپيما های اف شانزده متعلق به ايران که پول آن نيز پرداخت شده بود بعد ها وسيله آمريکا تحويل عربستان سعودی شد، چون بعلت گروگانگيری و قطع رابط بوسيله رژيم ايران و بلوکه شدن دارايی های ايران نه امکان هيچ ادعايی مانده بود و نه اصلآ رژيم چيزی از منافع ملی می دانستآنزمان هنوز دارايی های باقی مانده از نظام گذشته بقدری بود که نظام اسلامی اصلآ به فکر باز پس گيری چنين سرمايه عظيمی که سر به سی ميليارد دلار می زد نيفتاد. جمهوری اسلامی تنها چند سال پس از حمله عراق به ايران بود که کفگيرش به ته ديگ رسيد و کمی متوجه شد که کشورداری با زيارتنامه خواندن و دعانويسی تفاوت دارد. هواپيما های مدرن اف شانزده و ساير سلاحهای خريداری شده در نظام پيشين از آمريکا که از دست رفته بود و رژيم اسلامی حتی فشنگ را هم مجور بود با چندين برابر قيمت اصلی از عدنان قاشقی و ساير دلال های بين المللی اسلحه خريداری کند. درماندگی در مقابل ارتش مجهز عراق در همان سالهای اوليه جنگ بود که ملا ها را بفکر ساخت موشک و بمب و سلاح اتمی انداخت. از اين روی دستگاههای مدرن و مجهز داخل نيروگاههای اتمی نيمه ساخته را به پارچين و لويزان و محلهای ديگر انتقال دادنددر سالهای پايانی جنگ گرچه جمهوری اسلامی کاملآ در مضيقه بود، با اين وجود خريد دستگاههای ساخت سلاح و بمب را برای ماندگاری خود حتی از نان شب هم برای خود ضروری تر می دانست و اين دستگاهها را بطور پنهانی خريد می کرد. پايان جنگ و فروپاشی شوروی به رژيم اين موقعييْت را داد که بتواند با گشاده دستی بيشتری بطور پنهانی از کشورهای تازه استقلال يافته اما شديدآ محتاج مقداری دستگاههای عقبمانده ساخت بمب اتم خريداری کند. مقداری هم بطور پنهانی از قاچاقچی های بين المللی دستگاههای غربی خريداری شد. دستگاه اتمی رژيم که در اختيار سپاه پاسداران قرار گرفته بود مدتها با کمک کارشناسان ارزان قيمت و درجه سه شوروی سابق از آسيای ميانه که از تکنيک غربی هم سر در نمی آوردند به مونتاژ و دستکاری اين دستگاهها پرداخت. تا اينکه سرو کله عبدالقدير خان پاکستانی پيدا شد که خود وی نيز با کمک همين دانشمندان جمهوری های مسلمان آسيای ميانه برای پاکستان بمب ساخته بودالاغ ها، اصلی ترين دانشمندان اتمی جمهوری اسلامیآنچه که رژيم آنرا در بوق و کرنا کرده و می دمد و تکنيکی بسيار عقبمانده و خطرناکی هم هست، نه دست آورد دانشمندان نداشته اش که مديون چهارپايان است، آنهم نه چهار پا های ايرانی که حتی اين حيوانهای زبان بسته هم خارجی و وارداتی بودند. قضيه اين است که يکی از به اصطلاح همان شاگرد بمب سازهای رژيم که اخيرآ به فرانسه گريخته و از آن کشور تقاضای پناهندگی کرده است راز های سر به مهر رژيم و دغلبازی های آنرا افشا کرده است. وی که سالها در دستگاه تحقيقات اتمی ملا ها کار می کرده و در خريد های پنهانی رژيم نيز نقش داشته به سرويس های امنيّتی غرب گفته است که چگونه بيشترين ادوات و قطعات مربوط به ساخت بمب را رژيم از عبدالقدير خان خريداری نموده و وارد ايران کرده است. اطلاعات اين مأمور گريخته آنچنان دقيق و موثق بوده که فرانسه بهترين دوست ديروز جمهوری اسلامی که حتی با غنی سازی محدود اورانيم هم موافق بود را به يکباره به دشمن خونين آن بدل ساخته، بطوريکه سرسخت ترين مدافع ديروز رژيم ملا ها امروزه نه تنها در مخالفت گوی سبقت را از ايالات متحده ربوده که کار را به تهديد اتمی نيز رسانده است. آنگونه که خبر ها به بيرون درز کرده به گفته وی گويا عبدالقدير خان خيلی پيشتر ها با جمهوری اسلامی و ليبی در تماس بوده، اما چون در تحويل جنس مشکل بزرگی داشته چند سال بعد است که پس از يافتن راه تحويل محموله های خود در دبی با اين دو دولت معامله می کندعبدالقدير خان تا قبل از لو رفتن دلال بازی هايش در کشور خود پاکستان فردی بسيار محبوب و مورد احترام و از همه گونه مساعدت دولت متبوع خود برخوردار بوده. بطوريکه دستش در خريد کاملآ باز بوده و هيچ محدوديتی هم برای تهيه ابزار و وارد کردن آن به پاکستان برای تحقيقات هسته ای خود نداشته. اما نامبرده قادر نبوده که بدون کنترل دولت نظامی کشورش چيزی را رسمآ و با استفاده از هواپيما از کشورش خارج سازد. پس از چند مسافرت به دبی و ديدار با مأموران رژيم ايران به او گفته می شود که کافی است که وی سانتروفيوژها و ساير دستگاهها را به بلوچستان پاکستان حمل نموده و در آنجا تحويل مآموران جمهوری اسلامی نمايد. اين دلال گريخته شرح داده که تمامی دستگاههای خريداری شده مرتب بار الاغهای پاکستانی شده و بی سر وصدا و بطور قاچاق وارد ايران شده است. که پس از آن اين اجناس قاچاق به ايرانشهر آورده شده و از آنجا با وسائط نقليه سپاه به مراکز اتمی داخل ايران حمل شده است. بنابر اين آنچه که ملا ها از آن بنام دانش اتمی و غرور ملی ياد می کند را نه مديون دانشمندان حقيقی ايرانی که همگی از ايران گريخته اند که مديون الاغهای زبان بسته پاکستانی است. اين البته کاملآ هم مناسب شأن اينچنين رژيمی است. نظامی که بالاترين مقام امنيتش را نه که با برق گرفتگی و اشعه ليزر که با واجبی خودکشی می دهد بايد که دانشمندان اتميش هم مشتی الاغ باشند. هر وزارتخانه و موسسه ای آرم و نشان خاصی دارد. بايد به رژيم پيشنهاد داد که تصوير الاغ را برای سازمان انرژی اتمی خود برگزيده و بمب خود را هم بمب ..... نشان نام دهد - امير سپهر"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

جمعه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۴

به مناسبت دهه زجر و ماه عزا ؟



دستاوردهاي جمهوري اسلامي
. اعدام ،شلاق زدن،سنگسار ،و بريدن دست و پا در ملا عام -. کشتار دست جمعي‌ زندانيان سياسي -. سو قصد و کشتار مخالفان سياسي‌ در خارج از کشور -. قتل هاي زنجيره اي سياسي‌ در ايران -. ترويج زندانهاي کشور با گنجايش هزاران زنداني -. ايجاد خفقان سياسي -. ترويج تروريسم بين المللي و داخلي -. زير پا گذاردن حقوق بشر در هر مورد -. سلب آزادي هاي فردي -. آباداني‌ گورستانهاي کشور -. کشتن و زنداني‌ کردن روزنامه نگاران -. پايمال کردن حقوق زنان -. سانسور و بستن جرايد -. آواره کردن بيش از ۵ مليون ايراني در جهان -. ظلم به اقليت هاي مذهبي -. فيلتر گذاري بر اينترنت -. اختلال در پخش برنامهاي راديو و تلوزيون هاي ماهواريي -. دزدي اموال ايران توسط ملايان و انتقال آن به خارج از کشور -. از بين بردن اقتصاد ايران -. ازدياد فقر در ايران -. ايجاد تورم شديد اقتصادي در ايران -. بي‌ ارزش کردن ريال -. ازدياد بيکاري -. افزايش سرقت و جنايت از فرط فقر -. ترويج فساد، فحشا، و اعتياد -. ايجاد بحران مسکن در ايران -. سو تغذيه، کاهش رشد، و افزايش افسردگي‌ در نوباوگان ايران -. بحران وضعيت بهداشتي‌ و بهزيستي‌ در ايران -. هتک حيثيت ايران در عرصه جهاني -. اشغال سفارت آمريکا و گروگان گرفتن اعضاي سفارت به مدت ۴۴۴ روز -. درگيري با کشورهاي همسايه -. جنگ ايران و عراق. مليونها کشته ، زخمي‌، معلول، و بي‌ خانمان محصول آن -. طرفداري از صدام حسين در جنگ عراق با آمريکا -. دامن زدن به اختلافات منطقه اي خاور ميانه -
. قرار دادن ايران در محاصره اقتصادي -. توليد سلاح هاي کشتار جعمي -. بر تاراج دادن حق قانوني‌ ايران در درياي خزر -. تخريب صنايع هواپيمايي‌ کشور در اثر تحريم اقتصادي و سياسي‌ ضد ايران -. از بين بردن صنايع ايران -. عقب ماندن ايران از سطح تکنولوژي جهاني -. بحران وضعيت آلودگي‌ هوا و محيط زيست -. از بين بردن کشاورزي ايران -. از بين بردن هنرهاي زيبا، تاتر، سينما و موسيقي‌ در ايران -. ترويج قشري گرائي و ارتجاع -. بستن دانشگاه هاي ايران براي انقلاب فرهنگي‌ بمدت ۳ سال -. حمله به محيط دانشگاه، کشتار و سرکوبي دانشجويان -. زيرپاگذاشتن قانون اساسي‌ جمهوري اسلامي -. استخدام اراذل و اوباش حزب الهي‌ و بسيجي براي سرکوبي‌ ملت -. واردات و فروختن قاچاق بمنظور درامد بيشتر براي عناصر رژيم -. فروختن زنان ايران در شيخ نشينهاي خليج فارس -




ACHIEVEMENTS OF THE ISLAMIC REPUBLIC1. Execution, flogging,

stoning and amputation of limbs in public2. Mass killings of political prisoners3. Assassination of political dissidents outside of Iran4. Political serial killings in Iran5. Construction of many new prisons holding thousands of political prisoners6. Political oppression7. Promotion of international and domestic terrorism8. Violation of human rights in every category9. Lack of civil liberties10. Improvement and growth of Iran’s Cemeteries11. Killing and imprisonment of journalists12. Violation of women’s rights13. Censorship and closure of publications14. Forcing Iranian’s to flee the country resorting in five million refugees throughout the world and “brain drain”.15. Oppression of religious minorities16. Filtering the internet17. Jamming out of country satellite TV and radio stations18. Stealing Iran’s wealth by the Mullahs and transfer of funds to abroad.19. Destruction of Iran’s Economy20. Widespread poverty throughout Iran21. Severe Inflation22. Devaluation of Iranian Rial23. Increase in unemployment24. Increase in the crime rate25. Promotion of corruption, prostitution and addiction26. Housing crisis in Iran27. Malnutrition, retarded growth and increased rate of depression among Iranian youth28. Public health crisis in Iran29. Making Iran an international “embarrassment”30. 1979 Occupation of the US Embassy in Tehran and holding hostages for 444 days.31. Conflict with neighboring countries32. Iran-Iraq War resulting in millions dead, wounded, handicapped and homeless33. Supporting Sadam Hussein in the US Iraq War34. Destruction of Iran’s Airline Industry35. Causing economic sanctions against Iran36. Producing weapon’s of mass destruction37. Inability to get Iran’s fair share of natural resources from Caspian Sea38. Promoting regional conflicts in the Middle East39. Destruction of Iran’s industries40. Lack of technological advancements41. Air and environmental pollution crisis in Iran42. Destruction of Iran’s agriculture43. Destructions of fine arts, theater, cinema and music in Iran44. Promoting Islamic Fundamentalism45. Closure of Iranian Universities under cultural revolution for three years46. Attacking University campuses to kill and crack down on students47. Violating the constitution of the “Islamic Republic”48. Hiring hooligan’s for beating and crack down on Iranian citizens49. Improving and selling contraband by regimes elements for additional income50. Selling Iranian women as sex slaves in the United Arab Emarets

و با تشکر از سيدعلی گدا
http://seyedaligeda.blogspot.com/

جمعه، بهمن ۰۷، ۱۳۸۴

آنچه راجع به آنفلوآنزاي مرغي بايد بدانيم








آنفولانزاي مرغي ماكيان را مبتلا مي‌كند و عامل مولد آن ويروسي است كه با ساختار فيزيكي پرندگان سازگار شده است. با وجود اينكه اين بيماري مخصوص ماكيان است، اما در سالهاي اخير ظاهرا اين ويروس به گونه‌هاي ديگر جانداران نيز منتقل شده و موجب ابتلاي انسان‌ها به اين بيماري شده است. در مقابل، ويروس آنفولانزاي فصلي بويژه با بدن انسان سازگار مي‌شود. بر خلاف آنفولانزاي مرغي، آنفولانزاي فصلي به آساني از فردي به فرد ديگر منتقل مي‌شود و هر ساله جان صدها هزار تن را مي‌گيرد. اين ويروس اغلب در فضولات پرندگان يافت مي‌شوند و مرغداراني كه اين ويروس را تنفس مي‌كنند به آن مبتلا مي‌شوند. انتقال بيماري از انسان به انسان بسيار به ندرت اتفاق مي‌افتد. آنچه اين بيماري را براي انسان خطرناك مي‌كند، اينست كه ويروس آن به شكلي دچار جهش ژنتيكي و تغيير رفتار شود كه بتواند از انساني به انسان ديگر منتقل شود. در نتيجه اين امر، شيوع بيماري بسيار گسترده خواهد شد. خطرناكتر از اين وضعيت آنست كه ويروس مرغي بتواند فردي را آلوده كند كه همزمان به بيماري آنفولانزاي انساني مبتلاست. در صورتي كه ژن‌هاي ويروس‌هاي مرغي و انساني در اين شرايط با يكديگر تركيب شوند ويروس مي‌تواند از فردي به فرد ديگر منتقل شود و در نتيجه يك آنفولانزاي عالم‌گير شايع خواهد شد. تقريبا هيچ فردي به طور طبيعي در برابر ويروس جديد مصونيت نخواهد داشت. در حالي كه اين ويروس مي‌تواند ظرف 6 ماه به همه مناطق جهان برسد. هيچ كس نمي‌داند ما چقدر به زمان اين اپيدمي احتمالي جهاني نزديك هستيم، اما بسياري از دانشمندان مي‌گويند كه ما به اين نقطه خواهيم رسيد، چرا كه به نظر مي‌رسد همه‌گيري آنفولانزا در سيكل‌هاي 25 ساله به وقوع مي‌پيوندند و آخرين دوره آن در سال 1968 بوده است. آنچه نگراني‌ها را در اين اواخر بيشتر كرده اينست كه آنفولانزاي مرغي آلوده كردن پستانداران را از جمله پلنگ‌ها و ببرها را آغاز كرده است.يك بررسي اخير آزمايشگاهي نشان داد كه ويروس آنفولانزاي مرغي مي‌تواند در ميان گربه‌ها نيز رد و بدل شود. همچنين اين ويروس توانسته اردك‌ها را بدون بروز بيماري و علائم ظاهري آن آلوده كند. اين امر خطر آلودگي مرغداران را افزايش مي‌دهد. در مورد علائم بيماري بايد يادآور شد كه ابتدا با يك تب خفيف، سردرد و درد مفاصل آغاز مي‌شود. تب بيمار ممكنست به مدت يك روز فروكش كند. بيمار به سختي تنفس مي‌كند و به تدريج سرفه‌ها آغاز مي‌شود. همزمان با كم رسيدن اكسيژن به مغز در اثر اشكال در تنفس حالت كما و مرگ به همراه خواهد داشت. از آنجا كه علائم آنفولانزاي مرغي بسيار مشابه آنفولانزاي معمولي است، خطر آن اينست كه ممكنست پزشكان نتوانند تفاوت آنها را تشخيص دهند. اما در صورتي كه اين بيماري ظرف 48 ساعت تشخيص داده شود و بيمار تحت درمان خاص بيماري مانند مصرف داروي ضد ويروسي Tamiflu قرار گيرد، بيمار معمولا بهبودي كامل بدست مي‌آورد. تا كنون به منظور توقف اين بيماري ميليون‌ها مرغ، جوجه و اردك در كشورهاي آلوده شده آسيايي و تركيه به منظور كاهش خطر ابتلا در ميان پرندگان و انسان‌هاي سالم، كشتار شده‌اند. نجات و پاكسازي در مناطق مستعد و آسيب‌پذير مانند مرغداري‌ها و مزارع افزايش يافته است. همچنين از پزشكان خواسته شده تا نسبت به علائم بيماري در بيماران كنجكاوتر بوده و آنها را تحت كنترل دقيق داشته باشند. با اين حال سازمان جهاني بهداشت هشدار داده كه اگر در حال حاضر اين بيماري شايع شود، هيچ كشوري براي مقابله با آن چه به لحاظ دارويي و چه به لحاظ واكسينه كردن آماده نيست. امكان انتقال بيماري از راه خوردن گوشت مرغ آلوده وجود ندارد اما اين در صورتي است كه گوشت كاملا پخته شده و خام نباشد اين امكان وجود خواهد داشت. در زمينه تهيه واكسن اين بيماري لازم به ذكرست كه دانشمندان در مراحل بسيار اوليه از آزمايش يك واكسن آزمايشي عليه زنجيره H5N1 از آنفولانزاي مرغي هستند كه در آسيا در حال گردش است. اگر يك حالت عالم‌گير از اين زنجيره در سال آينده و سالهاي آتي بروز كند، ميليونها تن در اروپا و آمريكا و ميلياردها تن ديگر در ساير نقاط جهان به اين واكسن دسترسي نخواهند داشت. به علاوه دولت‌هاي هر كشور بايد تصميم بگيرند چه گروهي از جامعه براي تزريق اين واكسن در اولويت قرار دارند كه اين تصميم بستگي به اين دارد كه به آنها بخواهند مرگ و مير احتمالي را كاهش دهند، آسيب جوامع را به حداقل برسانند و يا آسيب اقتصادي از اين اپيدمي را كاهش دهند. در خصوص يك تلاش بين‌المللي براي مقابله با اين ويروس بايد متذكر شد كه نوامبر سال 2004، سازمان جهاني بهداشت در يك درخواست قطعي از دولت‌ها خواست تا در جهت توليد و توزيع واكسن بيماري اقدام كنند. ظاهرا تاكيد آمريكا در اين زمينه در رأس كشورهاي اروپايي قرار داشته است. هم اكنون درحدود 10 شركت در حال كار كردن بر روي تهيه واكسن اين بيماري هستند و بسيار نيز انتظار مي‌رود كه در سال جاري آزمايشهاي باليني در اين زمينه را آغاز كنند. در مقايسه با سارس بايد گفت از آنجا كه آنفولانزاي مرغي برخلاف سارس به صورت دوره‌اي در حال گردش است، اما سارس را مي‌توان براي مدتي تحت كنترل قرار داده و شيوع آن را متوقف كرد.
براي رفع وجود احتمالي ويروس آنفلوآنزاي پرندگان، بايد غذاهاي حاوي گوشت ماكيان رابا‪۷۰درجه سانتيگراد و حداقل به مدت ‪ ۳۰دقيقه طبخ كنيد. و براي پيشگيري از بيماري آنفلوآنزاي پرندگان از مصرف تخم‌مرغ نيم‌پز و خام نيز پرهيز شود. همچنين در صورت ديدن پرنده تلف شده درمحل زندگي خود، بلافاصله آن را به نزديكترين مركز بهداشتي درماني اطلاع دهيد.

**************************************************************************************
از آنجائی که کشور ترکیه سخت در تلاش پیوستن به اتحادیه اروپا است و برای رسیدن به این هدف تمامی ابزارها و راه کارها را حتی اگر به ضرر مردم ترکیه باشد حاضر است به خدمت بگیرد، و نیز با عنایت به اینکه دولت ترکیه را یک دولت سری و زیر زمینی یا مافیا اداره میکند و دولت فعلی ترکیه ، دولت ظاهری و در واقع صورت مسئله است که همگان آنرا می بینند . از جمله شرایط پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا دل کندن از آن گذشته سنتی و نیمه روستائی اکثریت قریب به اتفاق مردم ترکیه و رساندن فرهنگ مصرف مردم به حداقل سطح فرهنگ مصرف اروپائی آن است و از سوی شرکت های چند ملیتی صاحبا ن مرغداری ها و محصولات گوشت مرغ و سایر محصولات که بیشتر فرانسوی و ایتالیائی می باشد ، دولت زیر زمینی را بر آن داشته که برای تحقق شرایط مورد نظر این شرکت ها را سریعا آماده کند .
برای همین منظور جایگاه اصلی جامعه سنتی ترکیه که طرف شرق و استانهای کرد نشین ترکیه می باشد و با توجه به ناسازگاری مردم کرد با دولت ترکیه ، حربه ی خلاصی و رهائی از جامعه سنتی و روستائی و هم به دست آوردن و دستیابی به استاندارد های لازم برای پیوستن به اتحادیه اروپا را به آسانی به دست خواهد آورد ، با این طرح هم شرکت های مرغداری به سود سرشاری خواهند رسید و هم اینکه عمده ترین محل درآمد هرخانوار کرد که بالقوه متضمن تامین درآمد مخالفان نیز بوده را به این حربه میتواند از بین ببرند . و با از بین رفتن این درآمد و به دنبال آن ، فلج شدن اقتصادی و پی آمد آن ، کوچ بی شمار افراد به غرب و جایگزین شدن در مناطق دیگر ترکیه و در مقابل خالی شدن میدان از این همه نیروی بالقوه مخالف رژیم ترکیه و در مقابل باز بودن دست رژیم برای انجام هر نوع اقدامات و ....
برای همین منظور ویروس N1H5 آنفلونزای مرغی که خیلی قوی تر و تغییر یافته تر و مهلک تر از انواع سابق خود ( هلندی ، چینی ، تایلندی ) در سال های 1999 بوده را ، شیوع داده و بدین سان با یک تیر هزاران نشان که خود تصور رسیدن به آن را حداقل در کوتاه مدت نمی دیدند ، به آسانی دست یافتند . از اینرو به احتمال بسیار قوی این ویروس توسط آزمایشگاهی بسیار مجهز ، تغییر ژنتیک یافته و شیوع داده شده که با حقیقت بسیار قرین می باشد وبا این تعریف و همچنین بررسی مسیر مهاجرت مرغان مهاجر، این فکر تقویت می شود ، چرا که مسیر مهاجرت این مرغان ، کشورهای اوکراین ، قسمتی از روسیه ، آذربایجان ، شمال عراق ، بلغارستان ، قبرس ، سوریه و قسمتی از ایران می باشد واین فکر را تقویت می کند که ویروس فوق در آزمایشگاه تغییر یافته و بصورت خطرناک تر از انواع قبلی اش شیوع یافته است .
ویروس سابق آنفلونزای مرغی بطور طبیعی از پرندگان به انسان سرایت نمی کند بلکه تنها با خوردن گوشت آن این بیماری به انسان سرایت می کند ولی در این ویروس دگرگون شده ، نه تنها از طریق خوردن گوشت پرندگان ، بلکه تماس با آنها نیز انسان را آلوده می کند و نیز انتقال از انسان به انسان دیگر هم در این نوع ویروس جدید وجود دارد .